توحید - مشکلی دارم؛ در وجود خدا شک پیدا کردم. خیلی خیلی ناراحت از این موضوعم. اصلا چرا این جهان و جهانیان نمیتونن خود به خود به وجود بیان؟ برام وجود خدا را اثبات کنید که خدایی هم هست و اگر هست چرا ما را آفریده است؟ (کارشناسی برق . تهران)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): شما به خودتان اثبات کنید که خدایی نیست، اگر شما نمیتوانید و دیگران نیز نتوانستند و فقط بر اساس ظنّ، گمان، شاید، اگر، چرا و ... نظریههایی داده و میدهند که به حکم عقل و علم مردود میشوند، پس مییابید که حقیقت هستی (خدا)، مخفی و قابل کتمان و انکار نیست که اثبات بخواهد.
نکته: مواجههی با اینگونه سؤالات و حتی شبهات، نه تنها بد نیست و جای ناراحتی ندارد، بلکه خیلی هم خوب است، معلوم میشود که شخص تفکر میکند. به قول مرحوم علامه جعفری رحمة الله علیه (مضمون): «حیات معقول ... یعنی انسان عاقل سؤال دارد، پس کسی که سؤال ندارد، عقل ندارد».
از مرحوم آیت الله طالقانی رحمة الله علیه در یکی از خطبههای نماز جمعه تهران شنیدم که: شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: «هلاک شدم»! پرسیدند: «چرا؟»، گفت: «به وجود خدا شک کردم» و ایشان فرمودند: «الله اکبر، هذا اوّلُ الیقین» - یعنی این شک تازه اول راه یقین است -. بیتردید کسی ذاتاً علیم نیست، پس کسب معرفت و علم، همیشه با "سؤال" همراه میباشد.
ملاحظه:
منتهی هر گاه ذهن با سؤال یا سؤالاتی (در هر موضوعی) مواجه گردید، باید ابتدا تلاش کند که سؤالات خود را موضوعبندی نموده و دچار خلط مبحث نگردد، وگرنه هیچ گاه به پاسخهای روشن دست نمییابد؛ چرا که ذهن مثل گنجشک است و آرام و قرار ندارد و مرتب از این شاخ به آن شاخ میپرد.
به عنوان مثال: در همین سؤال، سه سؤال متفاوت و مستقل مطرح شده است، تحت عناوینی چون: «چرا جهان نمیتواند خود به خود وجود آمده باشد؟» - «اثبات وجود خدا» - «خدا چرا آفرید؟»؛ هر کدام از اینها یک سؤال مستقل است و صدها کتاب فلسفی، کلامی، تفسیری و ... در مورد هر کدام نوشته شده است و هزاران دلیل اقامه شده است؛ پس وقتی ذهن از هر مقولهای یک تکه میگیرد و سپس همه را پشت سر هم ردیف میکند، سؤالات مطروحه قابل پاسخگویی نیست و خودش هم به پاسخ نمیرسد.
خلقت خود به خودی:
آن چه هست، با مُدرکات و حواس مشهود میگردد و با دلایل عقلی شناخته میشود و به اثبات میرسد. پس حتی برای "فرض" پیدایش خود به خودی، یا باید دست کم یک نمونهی مشهود وجود داشته باشد و یا یک دلیل عقلی. بنابر این وقتی شاهدیم که حتی یک برگ درخت نیز خود به خود نمیروید و یا خشک نمیشود، و عقل نیز اثبات میکند که هر چیزی معلول علت یا علل پیدایش خویش میباشد، چرا "عقل" در این حقیقت عینی و علمی تردید کند. آیا دلیلی، مثالی، نمونهای یا حتی بهانهای برای فرضهای دیگر در مقابل یقین دارد؟!
تصادف، وجود خارجی ندارد:
به حکم عقل، نیستی، نیست که بخواهد به خودش یا دیگران هستی ببخشد. پس هست شدن و پدید آمدن، نیاز به پدیدآورنده دارد. لذا اگر هر چه هست پدیده و حادث است، باید هستی بخش و آفرینندهای باشد که خودش دیگر پدیده و مخلوق و ... نباشد.
بیتردید، چیزی به نام "تصادف" وجود خارجی ندارد. نه عدم با عدم تصادف و تصادمی دارد و نه از تصادف موهوم و خیالیِ نیستی با نیستی، هستی پدید میآید.
این که ما نام برخی از حوادث و رویدادها را "تصادف" میگذاریم، به معنای "بیعلت" بودن آنها نیست، بلکه چون علم و اطلاع و محاسبات آن را نداشتیم، میگوییم: تصادفاً من او را دیدم، یا تصادفاً دو خودور با هم برخورد کردند، یا تصادفاً چنین و چنان شد. اما اگر مورد مطالعه قرار گیرند، معلوم میشوند که همگی دارای اندازه (قدر) بوده و میباشند، پس قابل مطالعه و محاسبه بوده و میباشند و علل وقوع و حدوث آنها نیز قابل شناسایی میباشد.
طرح سؤال خدا در قرآن، برای خالقیت:
خداوند متعال میفرماید که به وجود خودتان و هر چه که هست دقت کنید؛ از سه راه خارج نیست: یک - یا باید خود به خود و از هیچ به وجود آمده باشند، که میبینید چنین نیست، نه چیزی از هیچ پدید میآید و نه چیزی خود به خود به وجود میآید، که اگر چنین بود، دیگر نه نظمی بر جهان حاکم بود، نه علم و نه امکان کشف علم.
دو – راه دیگر این است که فرض کنید: خودتان آفریننده خود یا جهان هستید! که آن هم شاهدید و اذعان دارید که چنین نیست.
سه – یا باید بگویید دیگرانی که مثل شما هستند، خالق شما، خودشان و دیگران هستند! آن هم که میبینید چنین نیست و هیچ کسی خودش یا دیگران را خلق نکرده است؛ پس به طور قطع و یقین، خالقی هست که دیگر خودش مخلوق نیست و او همگان را خلق کرده است:
« أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ » (الطّور، 35)
ترجمه: آيا از هيچ خلق شدهاند؟ يا آنكه خودشان خالق [خود] هستند؟
« أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَلْ لَا يُوقِنُونَ » (همان، 36)
ترجمه: آيا آسمانها و زمين را [آنان] خلق كردهاند؟ [نه،] بلكه يقين ندارند.
***- پس تا همینجا عقل حکم میکند که باید خالقی باشد که خودش دیگر هم صفت با مخلوقاتش نباشد؛ پس اگر همه مخلوق هستند، او خالقی است که خودش مخلوق نیست.
***- در این مرحله و مقام، دیگر نمیگویند: «خدا را اثبات کن»، چرا که مثبوت است، بلکه میگویند: «اگر دلیلی برای نفی، رد، انکار، تکذیب و تکفیر داری، اقامه کن» و اگر دلیلی نداری، به حکم عقل یقین بیاور.
طرح سؤال خدا در قرآن، برای مالکیت، قدرت، غنا و تدبیر:
میفرماید: حتی با ضعیفترین قوای مُدرکه که "حسّ"ها میباشند (مثل چشم و گوش)، برای شما مشهود است که بر این عالم هستی، نظمی علیمانه و حکیمانه حاکم میباشد.
استیلای نظم علیمانه، حکیمانه، منسجم، مرتبط و ... در هر ذرهای از این عالم هستی و در کلّ آن، مستلزم مالکیت، قدرت، غنا و ربوبیت میباشد. از این رو در آیات بعدی، سؤالات برهانی را ادامه میدهد که آیا خزاین الهی نزد شماست؟ یا با نردبان حس، علم، عقل و ...، تمام عالم هستی را سیر کردید و دیدید که حقیقت به گونهی دیگری میباشد؟ پس وقتی شما هیچ غنا، توان، مالکیت، سلطه و سیطرهای بر این عالَم ندارید، چرا این فرض غلط و محال و گمانی مبنی بر «شاید خالق و مالکی نیست» را به ذهن راه میدهید، اما در آن چه مشهود است، تردید میکنید؟!
« أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ » (الطّور، 37)
ترجمه: آیا خزاین پروردگارت نزد آنهاست؟! یا بر همه چیز عالم سیطره دارند؟!
« أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ » (همان، 38)
ترجمه: آیا نردبانی دارند (که به آسمان بالا میروند) و بوسیله آن اسرار وحی را میشنوند؟! کسی که از آنها این ادّعا را دارد دلیل روشنی بیاورد!
چرا خلق کرد؟
این سؤال بسیار مطرح میشود از حیثهای گوناگونی پاسخ داده شده است. برای تک تک اجزای عالَم هستی به یک نوع، برای انسان به نوعی دیگر. اما یک پاسخ بسیار روشن و واضح نیز وجود دارد که چه بسا در برخورد سطحی اول، به مذاق بسیاری خوش نیاید، اما حقیقت همین است که «دوست داشت خلق کند و خلق کرد»، منتهی باید بدانیم که همین خود مباحث حکیمانه و معارف بسیاری دارد.
به طور خلاصه بیان میشود که "چرایی" افعال ارادی و غیر اداری ما و تمامی مخلوقات، محکوم به "نیاز و احتیاج" میباشند، چرا که ما هستی و کمال محض نیستیم، پس نیازمند و فقیر هستیم.
چرا آّب مینوشیم؟ چرا خوراک تهیه و تناول میکنیم؟ چرا به دنبال تأمین پوشاک و مسکن هستیم؟ چرا ازدواج و تولید مثل میکنیم؟ چرا کسب علم میکنیم؟ چرا، چرا و چرا؟ پاسخ کلی یکی است: چون به نتیجه و حاصل آنها نیازمندیم، چون ناقص و عاشق کمالیم و برای رفع نقص و رسیدن به کمال تلاش میکنیم.
اما، برای خالق، مالک، غنی، کمال محض و منزه (سبحان) از هر نقصی و عیبی که چنین نیست و اراده و مشیت او بر حسَبِ نیاز و رفع آن نمیباشد؛ بلکه سراسر "تجلی" است و کسی از "نور" نمیپرسد که چرا پرتوافشانی میکنی؟!
اگر چه در مثال مناقشه نیست و به حسب ظاهر میبینیم که در پرتوافشانی و انرژیزایی خورشید، دیگران بهرهمند میگردند؛ اگر کسی استفاده بهینه ببرد به خورشید اضافه نکرده است و اگر کسی با خورشید قهر کند و یا وجودش را انکار نماید، چیزی از او، نور و انرژیاش نمیکاهد؛ و صدها از این مثالها را در همین عالم طبیعی میبینیم؛ اما اگر گفته شود: خدا هست، هستی و کمال محض است، تجلی و پرتو افشانی ارادی، علیمانه و حکیمانه دارد و ...؛ اما و اگرها و چون و چراها مطرح میشود که اگر هدف از آنها معرفت و شناخت بیشتر نباشد، حتماً نوعی تکدر در قلب است. همان که خود فرمود: نه این حرفهای نیست، بلکه دوست ندارند یقین بیاورند.
اگر دقت کنید، مشهود است که مشکل منکران، طواغیت و مستکبران، اثبات "الله جلّ جلاله" به عنوان خالق نیست، بلکه باور چنین خالقی، ضرورت باور معاد را در پیخواهد داشت و باور معاد نیز ضرورت دین باوری و عمل به آن را در پیدارد، و این را نمیخواهند.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
در وجود خدا شک کردم؛ خدا را برایم اثبات کنید، چرا نمیشود جهان خود به خود خلق شده باشد؟ اگر خدایی هست، اصلاً چرا خلق کرد؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7852.html
- تعداد بازدید : 2193
- 26 تیر 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید