برخی از غربیان و مادی گرایان مثل راسل و فروید اذعان دارند که احساساتی مانند: ( حیا، غیرت، منع زنا با محارم و ... ) صفاتی هستند که 1: اکتسابی هستند (از طریق آموزش و عقیده شکل میگیرند) و ارتباطی با فطرت و وجدان ندارند 2: منهیات بدون دلیل و پشتوانهای هستند که توسط مذهب بیان شده است و به اصطلاح، آنها را تابو میخوانند واز نظر آنها این کارها منافی اخلاق نیست حال از نظر عقلی و اخلاقی چه جوابی میتوان به طرفداران این کوردلان داد؟ (لیسانس، اصفهان)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): نکته اول آن که به دنبال "شناخت" باشیم، نه الزاماً پاسخگویی! و نکته دوم آن که دقت کنیم: آیا فقط چون اسم گویندگان "راسل و فروید و ..." شد، باید گمان شود که هر چه میگویند درست است و یا دست کم مهم است؟!
الف – همیشه باید دقت شود که جواب "شعار"، فقط "شعار" است؛ نه این که یک طرف فقط شعار دهد و طرف مقابل دنبال دلایل عقلی، منطقی، فلسفی، علمی، نقضی و ...، برای رد آن برود! این که بازی خوردن و منفعل شدن است! از این رو میپرسیم: آیا آقایان راسل، فروید و ... (هر کس که چنین نظریاتی داشته باشد)، دلایلی هم اقامه کردهاند که راجع به آنها بحث کنیم و دلایل دیگری اقامه کنیم، یا فقط شعار دادهاند؟!
ب – وقتی کسی شعار میدهد که خدایی نیست، پاسخش این است که هست – وقتی کسی شعار میدهد که معادی نیست، پاسخش فقط این است که هست؛ تا اینجا هر دو برابر هستند، یکی شعار در نفی داده و دیگری در اثبات؛ اما اگر بحث شود که حالا کدام درست میگویند؟ نوبت به ارائه و اقامهی دلایل و براهین عقلی، علمی و ... میرسد.
پس نباید منفعل شعارهای گویندگان، مدعیان و یا طرفداران شد؛ آنها با تکبر تمام یک جملهی شعاری بگویند، بعد دیگران به دنبال پاسخ مستدل بدوند! این بازی خوردن است.
ج – در همین جملهی فوق دقت نمایید، حیا و غیرت، ریشه در فطرت داشته باشند یا نداشته باشند، یک "حالت و صفت" است، اما منع زنا با محارم یا غیر محارم، یک "قانون" است که در شرع و یا عرف و فرهنگ تمامی ملل وجود دارد و در برخی نیز وجود ندارد. حال چطور یک اندیشمند، نظریهپرداز و یا طرفدار او، "صفت و قانون" را مترادف هم دیگر میآورد و حکم کلی میدهد؟!
د – کسی که مدعی میشود: «منهیات (آن چه مورد نهی واقع میشود) بدون دلیل و پشتوانه هستند و توسط مذهب بیان شدهاند ...» لابد حرف خودش باید مستدل باشد و پشتوانهی عقلی و علمی داشته باشد. او باید دو بخش دلیل اقامه کند، یک بخش مربوط به بدون دلیل بودن این حالات و صفات؛ و بخش دیگر اثبات ادعای خود (هر چه که باشد).
ﮪ – در میان جهانبینیهای تعریف شده و شناخته شده، که به دو بخش کلی، تحت عنوان جهانبینی توحیدی و اسلامی، جهانبینی مادی و الحادی تقسیم میشوند، جهانبینیهای تعریف نشدهای نیز وجود دارند که اتفاقا ریشهی اصلی در تبینن "ایسم"های ظاهری و قشنگ هستند، مانند: جهانبینی شکممداری، جهانبینی شهوتمداری و ...، که همه چیز را از زاویه و با عینک شکم و زیر شکم میبینند، و البته نامش را «لذتگرایی یا ...» میگذارند که ظاهرش علمی جلوه کند و عمومیت یابد.
غیرت:
*- "غیرت"، یک صفت است نه یک قانون. اما قوانین ممکن است که منطبق با غیرت باشند و یا منطبق با بیغیرتی.
*- "غیرت"، هیچ اختصاصی به ادیان و مذاهب ندارد، بلکه دستورالعملهای دین الهی که منطبق با نظام خلقت و فطرت بشر میباشند، منطبق با "غیرت" و سایر صفات انسانی نیز هستند.
*- معنای "غیرت" یعنی نپذیرفتن "غیر" در حریم شخصی و خصوصی. بر این اساس، انسان غیور، چه مذهبی باشد یا نباشد، مترصد است که اولاً خودش به حریم خصوصی دیگران نفوذ، ورود و تجاوز ننماید و ثانیاً مانع شود تا دیگران به حریم خصوصی او نفوذ، ورود و تجاوز نمایند.
*- حال آیا این صفت یا حالت در میان تمامی آحاد بشر، یک "تابو" است؟ و آیا مرزهای آن فقط به شهوت و سکس با محارم و غیر محارم محدود میشود؟!
اگر آقایان راسل، فروید ... و طرفداران آنها، دست دیگری را جیب خود ببینند، یا غریبه را در خانه و رختخواب خود ببینند، یا تلاش دشمن را برای نفوذ به کشور و شهر خود ببینند، چه میکنند؟! آیا میگویند این یک "تابو" است و اگر ما انفعال و ممانعت و کراهتی نشان دهیم، قراردادی، اعتباری و نشأت گرفته از آموزههای دینی، مذهبی، محیطی، خانوادگی و ... میباشد؟!
*- بله، وقتی کسی یا جامعهای "بیغیرت" شد، بیتفاوت میشود! او دوست دارد که به حریم دیگران نفوذ و تجاوز کند و بالتبع برایش فرقی ندارد که به حریم او نفوذ و تجاوز بکنند یا نکنند. و البته همیشه وقت تجاوز، فلسفهبافی میکنند و اگر مورد تجاوز قرار گیرند، تمامی این فلسفهها را یک جا کنار میگذارند و اجازه نمیدهند.
حیا:
*- "حیا" نیز یک صفت است؛ یک رسم و رسوم یا قانون نیست که گفته شود: متأثر از آموزههای مذهبی میباشد. منتهی رسم و رسومات و قوانین، گاهی مبتنی بر بیحیایی هستند (مانند رسومات فراماسونی)، و گاهی مبتنی بر حیا هستند، مانند تمامی آموزههای دین مبین اسلام.
*- حیا که در فارسی به آن "آزرم" میگویند، یک گرفتگی نفس است که اثر بازدارندگی دارد. یعنی انسان شرم میکند از چیزهایی که سبب رسوایی، تسخیف و سرزنش او گردد. از این رو امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام بیان فرمودهاند که " عَلى قَدرِ الحَیاء تَکونِ العِفّة / غرر الحکم، ج2، فصل 51"، یعنی: میزان عفت (پاکی و پاکدامنی) هر کسی، متناسب با میزان حیای اوست.
*- حیای انسان، به تناسب علم و شناختش، گاهی در برابر پروردگار عالم است – گاهی در برابر دیگران و جامعه و گاهی در برابر خودش؛ یعنی انسان از خودش نیز حیا میکند که چنین و چنان کند و مسببات بیآبرویی و سرزنش خودش را فراهم نماید؛ و البته انسانهای مؤمن، با علم، اخلاق و بصیرت، در هر سه مورد حیا دارند؛ و انسانهایی هم هستند که در هیچ موردی حیا ندارند!
سیاست و شهوت:
بسیاری از مردمان عادی، به خاطر توجیه شهوتگراییها و بیحیاییهای خود، به دنبال نظریهای از شخص مشهوری میگردند تا بگویند: اگر ما شهوتران، بیغیرت، بیحیا و متجاوز به حریم دیگران (از حریم خدا گرفته تا بندگان خدا) هستیم، علتش طرفدارای از آن فلان دانشمند و یا فلان نظریه میباشد.
این طرفداران عوام، نه نسبت به اصل موضوعات (خدا، معاد، دین، اسلام، غیرت، حیا، قانون، شریعت و ...) علمی دارند و نه از نظریات اشخاص و دلایل آنها خبری دارند، بلکه فقط همین قدر میدانند که تحقق خواستهایشان، مستلزم "بیدینی، بیغیرتی و بیحیایی" میباشد؛ و همین طوری هم شعاری را میشوند و حفظ میکنند و خود را به طرفداری از آن مطرح و توجیه میکنند.
اما، اندیشمندان و نظریهپردازان، به ویژه در قرن معاصر، زیاد هم نگران دین، مذهب، رسوم، غیرت، حیا و شهوت مردمان نیستند، اگر چه ظاهر کلامشان به این امور اختصاص داشته باشد؛ بلکه آنان مبتنی بر آموزشهای فکر شده و سازماندهی شدهی «فراماسون = مکتب شیطانپرستیِ تشکیلاتی»، زیرساختهای نفوذ، تعدی و تجاوز و سلطه را فراهم و توجیه فلسفی میکنند.
*- بیتردید انسانها، یا دین نیز دارند، و یا فقط از همان صفات اصلی و زیرساختی انسانی برخوردار میباشند؛ چنان که امام حسین علیه السلام، به دشمنان خود فرمود: «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید»، یعنی این آزادگی و به اصطلاح مردانگی، که مبتنی بر غیرت و حیا نیز هست، عمومیت دارد.
از این رو، چه دین الهی و چه صفات انسانی و فطرت او، رشد دهنده و تقویت کنندهی صفاتی چون: عقلانیت، بصیرت، غیرت، حیا، اخلاق، نظم فردی و اجتماعی و رعایت شئون میباشند که همگی مزاحمان اصلی "نظام سلطه" محسوب میگردند.
تا دین منطبق با فطرت، غیرت، حیا، عقلانیت و بصیرت در یک فرد یا جامعهای باشد، شیاطین و دشمنان نمیتوانند به حریمهای مادی و معنوی آنان نفوذ کرده و پنجهی سلطه بر جان و مال و نوامیس آن ملت فرو برند.
*- پس، هرگز گمان نکنید که هر چه تحت عنوان نظریه بیان شد و یک واژهی "ایسم" نیز به آن اضافه شد، حتماً رنگ و بو و ساختار فلسفی دارد! خیر، اکثر آنها ریشه و نیز اهداف سیاسی دارند.
غیرت و حیای ممدوح و مذموم:
افراط و تفریط در هر امری مذموم است؛ وقتی در امری "افراط یا تفریط" شد، دیگر آن نیست، اگر چه همان نام را بر آن بگذارند.
غیرت و حیا نیز افراط دارند، که دیگر نامشان "غیرت و حیا" نمیباشد، اگر چه به خطا یا عمد، غیرت و حیای افراطی یا تفریطی نامیده شوند.
غیرت افراطی، همان "تعصب" است که ریشه در "عصبیتِ بیمنطق" دارد و هیچ ربطی به "غیرت" ندارد. برخی نام "تعصبات" و حتی "تعصبات بیجا، بیمنطق و غیر عقلانی و قانونی" خود را "غیرت" میگذارند!
افراط "حیا" نیز همان "کم رویی" است که ممکن است در خودناباوری، ترس، خجالت ... و سایر ناهنجاریها و آموزشهای غلط ریشه داشته باشد؛ پس به هیچ وجهی ربطی به "حیا" ندارد.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
برخی از نظریهپردازان مادهگرای غربی (راسل، فروید و ...)، غیرت و حیا را فطری ندانسته و ناشی از آموزشهای مذهبی و "تابو"ی میدانند؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7989.html
- تعداد بازدید : 2192
- 2 شهریور 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون