پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): فراز مورد بحث و ترجمهی آن به شرح ذیل میباشد:
« فَمِنْ شَواهِدِ خَلْقِهِ خَلْقُ السَّمواتِ مُوَطَّدات بِلاعَمَد، قائِمات بِلاسَنَد، دَعاهُنَّ فَاَجَبْنَ طائِعات مُذْعِنات، غَيْرَ مُتَلَكِّئات وَ لا مُبْطِئات، وَ لَولا اِقْرارُهُنَّ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ اِذْعانُهُنَّ لَهُ بِالطَّواعِيَةِ، لَما جَعَلَهُنَّ مَوْضِعاً لِعَرْشِهِ، وَلا مَسْكَناً لِمَلائِكَتِهِ، وَ لا مَصْعَداً لِلْكَلِمِ الطَّيِّبِ وَالْعَمَلِ الصّالِحِ مِنْ خَلْقِهِ ». (نهج البلاغه، خطبه 181 و برخی نسخ 182)
ترجمه: از شواهد آفرينش او خلقت آسمانهاست كه بدون ستون برجا و بدون تكيه گاه برپاست؛ آنها را به طاعت خود دعوت فرمود و آنها مطيع و با اقرار، بدون درنگ و تأخير پاسخ دادند، و اگر اقرار آسمانها به ربوبيّت و اعترافشان به طاعت نبود آنها را موضع عرش، و جايگاه فرشتگان، و محل بالا رفتن گفتار نيكو و كردار شايسته بندگانش قرار نمىداد.
الف - برای روشنتر شدن بحث، ابتدا به دو نکته توجه کنیم: نکته اول آن که "شواهد" (جمع شاهد)، گواهی دادن است و گواهی همیشه برای اطلاع و اطمینان بخشیدن به "غیر" میباشد. بنابر این، هر کسی یا هر چیزی که شهادت میدهد، اولاً مخاطب دارد و ثانیاً مخاطب باید آن شهادت را فهم و درک کند. یعنی به محض شهادت، برای او نیز مشهود گردد.
نکتهی دوم، "دعوت"، است که یعنی "خواندن". آن نیز خواندن دیگران است، حال چه خداوند متعال انسان را به توحید و معاد بخواند، و یا انسانها یکدیگر (و یا حتی حیوانات) را صدا بزنند و به جایی یا کاری بخوانند. مانند دعوت به پذیرش – دعوت به آمدن بر سر کاری، دعوت به همسویی، دعوت به همکاری، دعوت به میهمانی، دعوت به جهاد یا ... .
ب – اما، مهم این است که چه شاهد و چه دعوت کننده، کسی یا چیزی را مخاطب خود قرار میدهد که "علم" داشته باشد، تا این شهادت و دعوت را بفهمد و بتواند پاسخ دهد. یعنی قبول یا رد نماید، و البته قبول یا رد نیز همیشه به شکل امور تشریعی که در آن اختیار انسان نقش آفرین است، نمیباشد.
پس، سؤال اول این است که آیا زمین و آسمانها "علم" دارند؟!
آیات گوناگونی است که دربارهی علم، فهم، شعور و بالتبع قابلیت مخاطب قرار گرفتن و تکلم و نیز تسبیح تمامی موجودات سخن فرموده است. به عنوان نمونه:
*- « سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ » (الحدید، 1) – (الحشر، 1) – (الصف، 1)
ترجمه: آنچه در آسمانها و زمین است برای خدا تسبیح میگویند؛ و او عزیز و حکیم است.
« إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ - ما كوهها را با او مسخر ساختيم [كه] شامگاهان و بامدادان خداوند را نيايش میکردند – ص، 18» - « وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ ... - رعد به حمد او و فرشتگان [جملگى] از بيمش تسبيح مى گويند / الرّعد، 13».
ج – بنابراین، بیان امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، « دَعاهُنَّ فَاَجَبْنَ طائِعات مُذْعِنات - آنها را به طاعت خود دعوت فرمود و آنها مطيع و با اقرار، بدون درنگ و تأخير پاسخ دادند »، بیان همان آیات مربوطه در قرآن کریم میباشد:
« ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ » (فصلت، 11)
ترجمه: سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی که بصورت دود بود؛ به آن و به زمین دستور داد: «به وجود آیید (و شکل گیرید)، خواه از روی اطاعت و خواه اکراه!» آنها گفتند: «ما از روی طاعت میآییم (و شکل میگیریم)!»
شرح:
●- هر چه که خلق میشود، اسمای الهی (به تناسب ظرف وجودیاش) در او تجلی مییابد؛
●- از جمله اسم "حیّ" میباشد، چرا که موجود به محض خلق شدن، حیات مییابد؛
●- هر چه که اسم "حیّ" در آن تجلی یافته باشد، اسم "علیم" نیز در آن تجلی یافته است، چرا که حیات، مساوق علم است. پس تمامی موجودات، به تناسب ظرفیت خود، علم دارند.
●-هر آن چه که علم در او تجلی یافته باشد، قابلیت شناخت دارد؛
●- هر آن چه که قابلیت شناخت داشته باشد، مخاطب خالقِ علیم خود [پروردگار عالم] قرار میگیرد.
●●- بنابراین، زمین، آسمانها و هر چه در آنهاست، مخاطب خالقِ علیم هستند، منتهی او با هر مخلوقی، به تناسب خودش سخن میگوید و آن را به سنخ خودش به تکلم در میآورد « أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ - مىگويند همان خدايى كه هر چيزى را به زبان درآورده ما را گويا گردانيده است / فصلت، 21»، و البته خود سمیع، بصیر، علیم و خبیر به تمامی احوال مخلوقات خویش میباشد.
نتیجه:
کلام و دعوت خداوند سبحان، خطاب به زمین و آسمان، از سنخ کلام وحی و در قالب الفاظ و اصوات، و یا دعوت به شریعت (احکام) نمیباشد، بلکه "کلام تکوین" است، یعنی همان "امر تکوینی" که به هنگام ایجاد موجود، صادر مینماید. [خواندن، برای بودن].
علامه طباطبایی رحمة الله علیه: «در نتيجه اينكه به آسمان و زمين فرمان مىدهد كه" ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً - چه بخواهيد و چه نخواهيد بايد بياييد"، كلمه و فرمان تكوينى است، نه اينكه خداوند چنين سخنى گفته باشد، بلكه همان امر تكوينى است كه در هنگام ايجاد موجودى صادر مىكند و آيه" إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ" «یس، 82» از آن خبر مىدهد.» (المیزان، ذیل آیه).
پس دعوت، همان ارادهی ایجاد شدن است که نه تخلف پذیر است و نه اکراه پذیر؛ و البته ایجاد دفعی هست، اما یک جا نیست، بلکه آن به آن سریان و جریان دارد. چنان که در این دعوت، آسمان که پس از آفرینش دودی بیش نبود، بر اساس قابلیتها گسترش یافت و به اشکال گوناگون درآمد و میآید. پس پاسخ آنها، بر اساس همان علمی که در آنها تجلی یافته بود، پذیرش و تسلیم بود، آن هم نه با کراهت؛ چرا که نه از نیستی به هستی آمدن کراهت دارد و نه تحولات تکاملی.
نکته:
امیرالمؤمنین علیه السلام، در همین فراز کوتاه، به علم و شعور زمین و آسمانها، تسلیم محض به حسب استعدادها و بالتبع ارزش زمین و آسمانها اشاره نموده و میفرماید: « و اگر اقرار آسمانها به ربوبيّت و اعترافشان به طاعت نبود آنها را موضع عرش، و جايگاه فرشتگان، و محل بالا رفتن گفتار نيكو و كردار شايسته بندگانش قرار نمىداد ».
همین علم، شعور، تسلیم و تکلم است که میفرماید: کم مانده آسمانها به خاطر شرک آنها متلاشی شده و بر سرشان فرود آید – و یا میفرماید: در قیامت، زمین قصهی خود و اهلش را بازگو مینماید:
« وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا » - و زمین بارهای سنگینش را خارج سازد!
« وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا » - و انسان میگوید: «زمین را چه میشود (که این گونه میلرزد)؟!»
« يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا » - در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو میکند؛
« بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا » - چرا که پروردگارت به او وحی کرده است!
(الزلزلة، 2 تا 5)،
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
*- امیرالمؤمنین علیه السلام، در خطبه 182 فرمود که خداوند زمین و آسمان را دعوت نمود؛ آنها را چگونه و به چه دعوت نمود؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8416.html
کلمات کلیدی:
قرآن