روششناسی نظام سلطه و سلطهگر – علت اطاعت و تسلیم مردمان / از زمان فرعون تا کنون هیچ تغییری رخ نداده است!
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
سلام دوستان؛
در این بحث کوتاه، به « روششناسی نظام سلطه و سلطهگر و نیز علت اطاعت و تسلیم مردمان »، با استناد به چند آیه از قرآن کریم، نگاهی اجمالی خواهیم داشت.
بیشتر مردمان گمان میکنند که چون علم ابزاری انسان (صنعت یا تکنولوژی) رشد کرده و مردمان به جای خیمه و خانههای کاهگِلی در برجهای بلند یا ویلاهای شیک زندگی میکنند - به جای اسب و الاغ و شتر، با خودرو، قطار و هواپیما سفر میکنند - و به جای شمشیر و نیزه، با بمبهای اتمی، نوترونی، خوشهای و شیمایی میجنگند، لابد عقل و فطرت آدمی نیز متغیر گردیده و به طور کلی، انسان امروز، با انسان هزار یا چند هزار سال پیش متفاوت است!
●- اما یک توجه به انسان، بافتهای اجتماعی، روش کار حکومتها، روابط و تعاملات و ...، نشان میدهد که «انسانِ بدون ایمان، قرآن و عمل صالح، نه تنها هیچ رشد و تکاملی نداشته و ندارد، بلکه روز به روز بیشتر به عقب بر میگردد».
وقتی نیروی عقل به کار گرفته نشد و فطرت نیز زیر خرواراها خار و خاشاک مدفون گردید و از انسان و تعریفش، جز بدن مادی و حیوانیاش باقی نماند، نظام حکومتی بر مملکت وجود و ممالک بیرونی، همان نظام حاکمیت «شهوت و غضب» است؛ و در این ساختار، اگر فیل، گرگ، موش، الاغ، بوزینه و خفاش تغییر کردند، انسانِ حیوان شده نیز تغییر میکند.
●- از اینرو، اگر محققی، تمامی ادعاهای "ایسم"های نوین را با ادعاها و روشهای جوامع کهن (حتی پنج هزار سال پیش یا بیشتر) تطبیق دهد، میبیند که جان کلام، ساختار منطق غلط و شیوهها همان است، فقط ادبیات بیان و ابزار انتشار یافته است.
همینطور است اگر محققی، تمامی ادعاها، استراتژیها و تاکتیکها (روشهای)، مدعیان ابرقدرتی امروز را به فراعنهی چند هزار سال پیش تطبیق دهد، میبیند که به رغم تغییرات ظاهری در شهرسازی، ابزارسازی، پوشش، گویش و ...؛ منطق همان منطق جاهلیت است و هیچ فرقی ننموده است.
●- به عنوان مثال: امروز امریکا در جهان ادعای ابرقدرتی دارد و اطرافیانی چون متحدان اروپایی و مترفینی چون سرمایهداران داخلی و خارجی، دورش را گرفتهاند – در گذشتهی بسیار دور نیز فرعونهایی بودند که همین ادعاها را داشتند و فرعون زمان حضرت موسی علیه السلام، شاخص و نمود آنهاست.
حال بنگریم که آن فرعون چه میگفت و چه روشهایی برای سیطرهی سلطه داشت و مردمان چرا پذیرفتند؟ و امروز چه فرقی کرده است.
ادعا:
فرعون مدعی بود که « أَنَا۠ رَبُّكُمُ ٱلْأَعْلَىٰ » (1) – یعنی من رب (صاحب اختیار و تربیت کنندهی برتر امورتان) هستم. دقت کنیم که در این ادعا، سایر اربابان کوچک و بزرگ که در امور یا ممالک و نظامات گوناگون وجود دارند، نفی نشده است، بلکه میگوید: رب الأرباب، ربّ الاعلی و برترین آنها من هستم!
امریکا نیز بدون آن که [فعلا و تا گام بعدی]، نظامات حاکم بر ممالک و یا مدیریت امور گوناگون (اقتصادی، سیاسی و ...) را رد کند، میگوید: «ابر قدرت من هستم»، پس در هر امری از امورتان، امر من باید مطاع باشد و در هیچ امری، در هیچ کجای جهان، مخالفتی با خواست، اراده و منافع من، نباید صورت پذیرد! این یعنی: « أَنَا۠ رَبُّكُمُ ٱلْأَعْلَىٰ »!
دلیل ادعا:
هر ادعایی، دلیل و برهان میخواهد؛ اما دلایل به تناسب نوع نگاه (جهانبینی) متفاوت است.
وقتی یک شخصی، بدون برخورداری از هیچ قابلیت و ارزش انسانی، مانند: عقلانیت، علم، حکمت، عدالت و فضیلت، به قدرت میرسد، هیچ روحیهای جز "تکبر" و هیچ دلیلی به جز به رخ کشیدن ابزار قدرت خود [مانند صنایع نظامی، کثرت لشکریان، یا قدرت اقتصادی] ندارد؛ و این واقعیت نیز بین فرعون در بیش از سه هزار پیش، با امریکای عصر پسا پُست مدرن، عصر فضا و ارتباطات ندارد.
●- فرعون، بر اساس قاعدهی «عقل به چشم و نه به منطق»، مردمان را جمع کرد و گفت: مگر مالکیت مرا نمیبینید و شعور ندارید که بفهمید این همه مال من است؟!
« وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ » (2)
ترجمه: و فرعون در [ميان] قوم خود ندا درداد [و] گفت: «اى مردم من، آيا پادشاهى (و مالکیت) مصر و اين نهرها كه از زير [كاخها یا هر کجا که من بخواهم] من روان است از آنِ من نيست؟ پس مگر نمىبينيد؟
امروز امریکا نیز همین ادعا را دارد! فریاد بر میآورد که آیا جهان تحت مالکیت من نیست؟ آیا راههای زمینی، آسمانی و دریایی در اختیار من نیست؟ آیا اقتصاد، بانکها، قوانین، تحریمها و یا تعاملات، در سیطرهی من نیست؛ پس من را «إله» و ربّ اعلای خود بدانید و اطاعت کنید.
●- البته این یک شعار و ادعای دروغ است، چرا که نه فرعون آن زمان و نه امریکای این زمان، هیچ مالکیتی ندارند؛ آنها میآیند و میروند و میمیرند، اما مِلکها، مُلکها، اقیانوسها و رودها، به جای خود باقی میمانند.
ابرقدرتها، چون خود را خدایان روی زمین میبینند، هر چه خدا فرموده را به نام خود جعل میکنند؛ چنان که خداوند متعال فرمود: مگر نمیبینید که مالِک المُلک من هستم، زمین و آسمانها، همه خلق من و مال من هستند، پس فقط مرا بندگی کنید، تا خودتان به فلاح برسید.
ناچیز شمردن رقیب:
ناچیز و بیمقدار خواندن رقبا و سایر مدعیان، یک اصل است؛ منتهی گاهی به حق است و گاهی به ناحق.
●- یک موقع خالق عالم هستی، مالِک المُلک و ربّ العالمین، بندگانش را متذکر میگردد که شما هیچ نبوده و نیستید؛ یک موقع بندهای از بندگان، که حتی برای زنده ماندش، به اعضای بدن خودش [قلب، کلیه، معده، مثانه و ...] نیازمند است، به دیگران میگوید که شما هیچ نیستند و همه چیز منم!
●- فرعون، همین کار را کرد. وقتی مرد خدا قدم به میدان گذاشت و مردمان را به سوی نفی طاغوت و بندگی خدا دعوت نمود، و از ادعاها، ابزارها، کثرت قشون و سرمایهی فرعون و بوقهای تبلیغاتیاش نترسید، چارهای جز کوچک شمردن آن در "شعار" ندید و فریاد زد: او قدرتی ندارد، چون سیم و زر ندارد؛ مرد خدا هم نیست، چون فرشتگان در اطرافش دیده نمیشوند و حتی نمیتواند خوب و روان حرف بزند؛ پس من بهترم (برای اطاعت) یا او؟!
« أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هَذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَلَا يَكَادُ يُبِينُ * فَلَوْلَا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جَاءَ مَعَهُ الْمَلَائِكَةُ مُقْتَرِنِينَ » (3)
ترجمه: مگر نه این است که من از این مردی که از خانواده و طبقه پستی است و هرگز نمیتواند فصیح سخن بگوید برترم؟ * اگر راست میگوید) چرا دستبندهای طلا به او داده نشده، یا اینکه چرا فرشتگان دوشادوش او نیامدهاند؟!
●- نظام سلطه و سلطهگر امروز نیز همین ادعاها را دارد؟! کاخ سفید و باکینگهام بهتر است، یا خانهای کوچک و ساده در کوفه یا جماران – کت و شلوار (یا کت و دامن) گرانقیمت و شال و کلاه و کراوات بهتر است، یا عبا و قبا و عمامه؟! – سخن گفتن به انگلیسی بهتر است، یا به فارسی و عربی و ...؟! گفتگوی با اعیان و اشراف، مستکبران و فاسقان بهتر است، یا با مردمان بیبضاعت و مستضعف و ...؟!
روش سلطه:
سلطه ممکن نیست، مگر با قدرت حقیقی بیشتر.
از این رو، اگر کسی حقیقتاً قادر باشد، سلطان نیز هست و اساساً فرار از حکومت و حاکمیت او ممکن نیست «لا یُمکِنُ الفِرارُ مِن حُکومَتِک» (3)؛ اما اگر کسی دارای قدرت حقیقی بیشتر نباشد، هیچ راه سلطهای ندارد، مگر آن که دیگران را کوچک شمارد و تلاش کند تا کوچک بمانند. به قولی: دیگران را تحقیر و تسخیف کند. به آنان القا کند که شما هیچ نیستید و بدون وابستگی و اطاعت من نیز به چیزی نمیرسید. لذا فرعون، با ادعای سلطنت، مالکیت و ربوبیتِ برتر، مردمان را تحقیر کرد. « فَٱسْتَخَفَّ قَوْمَهُ – پس قومش را سبک کرد» (5)
علت اطاعت و تسلیم مردمان
تا اینجا، ادعاها، تکبرها، اقامه براهین غلط، سیاستها و روشکارهای فرعون دیروز و امروز بود که هیچ فرقی با هم نداشتند! اما، سؤال اینجاست که به فرض یکی آمد و چنین ادعاهایی کرد، مردم چرا پذیرفتند و میپذیرند؟!
●- کثرت مردم، همیشه به مراتب بیشتر از قدرتمندان، سرمایهداران و حاکمان است و بیتردید هیچ حکومتی [هر چند مشروعیت داشته باشد]، بدون برخورداری از «مقبولیت»، یعنی پذیرش، اطاعت، هواداری و حمایت مردم، نمیتواند به حضورش تداوم بخشد.
●- در این واقعیت، هیچ فرقی نمیکند که سخن از حاکمیت یک جریان فرهنگی باشد، یا یک موضوع اقتصادی یا یک حاکمیت سیاسی! مردم اگر فرهنگی را پیروی نکنند، آن فرهنگ حاکم نمیگردد – اگر با حرص کالایی را نخرند، تولید کننده ورشکست میشود – و اگر رأی ندهند و یا مقابل مدعی تسلیم نشوند و اطاعت نکنند، فریب شعارها و وعدهها و پیمانهای دروغش را نخورند، برایش کف و سوت نزنند، او راه به جایی نمیبرد.
حتی حاکمیت حق نیز بدون برخورداری از مقبولیت و حمایت و اطاعت مردم، محقق و استوار نمیگردد.
●- بنابراین، مشکل، سؤال و تعجب این نیست که چرا فاسد و فاسقی، طغیان میکند و ادعای مالکیت و ربوبیت مینماید (بسیاری حتی ادعای خدایی یا پیامبری میکنند)، بلکه مشکل، سؤال و تعجب این است که چرا مردمان قبول و اطاعت میکنند تا او بتواند بر آنها مسلط گردد؟!
خداوند متعال، در یک جملهی کوتاه، علت استقبال مردم، از طاغی و یاغی را بیان میدارد تا درسی باشد برای جامعهشناسان، رفتارشناسان، تاریخشناسان، محققان علوم و امور سیاسی و تبلیغاتی ... و تمامی مردمان بصیر. میفرماید: فرعون تسخیف کرد، مردم نیز این خفت را پذیرفتند و اطاعت کردند! چرا؟! چون خودشان فاسق بودند. از حق و حقیقت و حقوق خوششان نمیآمد، دوست داشتند نظام فاسقی حاکم شود، تا آنها نیز بتوانند فساد و فسقی کنند.
« فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ » (6)
ترجمه: (فرعون) قوم خود را سبک شمرد، در نتیجه از او اطاعت کردند؛ آنان قومی فاسق بودند!
●- ابرقدرتهای طاغوتی و جعلی، در گام اول تلاش میکنند تا مردمان در یک سطحی از عقبافتادگی، بیشعوری، بیبصیرتی و تنپروری بمانند، وقتی دیدند که مردم نیز استقبال نشان دادند و اکثریت حماقت را ترجیح میدهند - برای کمی چرب و شیرین بیشتری که جلوی آنان پرت کنند، هر خفتی را میپذیرد - و بالتبع از آنان اطاعت، تبعیت و تقلید کور میکنند، فرصت را برای استیلای قدرت خود و تحقق نظام سلطه، مغتنم میشمارند و همگان را به بردگی و بندگی خود میکشانند.
والسلام، و من الله التوفیق./
پینوشتها.
(1) – النازعات، 24
(2) - الزّخرف، 51
(3) – الزّخرف، 52 و 53
(4) - دعای کمیل
(5) - الزّخرف، 54
(6) - همان
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
روششناسی نظام سلطه و سلطهگر – علت اطاعت و تسلیم مردمان / از زمان فرعون تا کنون هیچ تغییری رخ نداده است!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8419.html
- تعداد بازدید : 2186
- 26 بهمن 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت