فراز ذیل، بخشی از بیانات مقام معظم رهبری، در تاریخ 16/12/1395 میباشد که عموم، به ویژه جوانان و نیز تحلیلگران و پژوهشگران باید به آن توجه نمایند.
مقام معظم رهبری:
... جنگ تحمیلی ازاینقبیل است، مسئلهی دفاع مقدّس ازاینقبیل است. من اینجا یک حاشیهای باز کنم: جنگ تحمیلی بهخاطر این اتّفاق افتاد که دشمن در ما احساس ضعف کرد. اگر دشمن بعثی و محرّکینش خاطرجمع نبودند که سرِ چند روز به تهران خواهند رسید -آنها اینجوری فکر میکردند- این جنگ انجام نمیگرفت؛ آنها در ما احساس ضعف کردند. احساس ضعف شما، موجب تشویق دشمن به حملهی به شما است؛ این یک قاعدهی کلّی است.
اگر میخواهید دشمن را از تهاجم به خودتان منصرف کنید، سعی کنید اظهار ضعف نکنید. نمیگویم به دروغ بگوییم قوی هستیم، [بلکه] میگویم قوّت خودمان را آشکار کنیم. ما نقاط قوّت زیادی داریم، این نقاط قوّت را آشکار کنیم. در زمینهی اقتصادی هم همینجور است، در زمینهی فرهنگی هم همینجور است .
اشتباه بزرگ بعضی از ماها در چالش اقتصادی بزرگی که امروز کشور دچار آن است -که ما امروز دچار چالش اقتصادی هستیم- این بود که در زمینهی اقتصادی اظهار ضعف شد؛ دشمن دید که اینجا جایی است که میشود فشار آورد، [لذا] فشار را زیاد کردند؛ [طوری که] از یک نفر در مصاحبه بپرسند که این رزمایشی که شما دارید فلانجا میکنید و درعینحال با ایرانیها مذاکره میکنید، [یک وقت] ایرانیها از این رزمایش ناراحت نشوند که به این مذاکرات اقتصادی ضربه بخورد، او رویش بشود و خجالت نکشد از اینکه بگوید «نه آقا، اینها تأثیری ندارد؛ ایرانیها اینقدر احتیاج به این مذاکرات دارند که امثال این رزمایش ضرری به مذاکرهی اقتصادی ما نمیزند»! این اظهار ضعف در مقابل دشمن نباید بشود.
خب [در زمان جنگ]، دشمن احساس ضعف کرد در ما، لذا حمله کرد. حالا ما آیا واقعاً ضعیف بودیم یا نه؟ بالفعل بله، ضعیف بودیم؛ نیروهای مسلّح ما پراکنده بود، آشفته بود، مدیریّت منظّمی نداشت، خیلی از تجهیزات ما بهدردبخور نبود، خیلیهایش [برای ما] شناخته نبود؛ ما یکی دو سال بعد از جنگ، بعضی از چیزهایی را که در انبارهایمان بود تازه کشف کردیم که اینها را داریم و میتوانیم از آنها استفاده کنیم. تجربهی جنگ [هم] نداشتیم. در دوران طاغوت، [فقط] یک چند حملهی نمایشی که از این طرفِ مرز عراق وارد بشوند، چند کیلومتر آن طرفتر از مرز خارج بشوند اتّفاق افتاده بود. ماها تجربهی جنگ نداشتیم. تجربههای جنگ ما تجربههای دوران جنگ جهانی دوّم است که آنوقت طاغوت زمان از فرماندهاش پرسید که نیروهای مسلّح ما چقدر در مقابل دشمن میتوانند مقاومت کنند، گفت قربان دو ساعت میتوانند مقاومت کنند؛ بعد اوقات شاه تلخ شد؛ رضاخان بود دیگر، اوقاتش تلخ شد؛ بعد که آمدند این طرف، یک نفر [به آن فرمانده] گفت حقّش بود یکجوری میگفتی که اوقاتش تلخ نمیشد، یک خرده بهتر میگفتی، چربتر میگفتی؛ گفت من چربتر گفتم؛ دو ساعت که گفتم چربتر است، ده دقیقه میتوانند مقاومت کنند، من گفتم دو ساعت! این تجربهی جنگ ما بود.
جنگ با این صورت شروع شد.
...
[دشمنان] دارند فکر میکنند؛ در همین مجموعههایی که خودشان به آن میگویند اتاق فکر، نشستهاند دارند فکر میکنند که چطور میتوانند در فرهنگ ملّت ایران نفوذ کنند، چطور میتوانند جوانها را عوض کنند.
آرزوی آنها این است و دلشان میخواهد که شما جوانهایی که امروز به عشق امام و به عشق انقلاب و به عشق ارزشهای والای دینی و اسلامی و انقلابی نفس میکشید، از همهی این ارزشها تهی بشوید، خالی بشوید، تبدیل بشوید به یک عنصر وابستهی به فرهنگ غربی و تفکّر غربی، یک عنصر بیخاصیّتِ بیفایده برای کشور و برای خود و برای آیندهاش؛ آرزوی آنها [این است]. دارند برای این نقشه میکشند، دارند برای این، کار میکنند، فعّالیّت میکنند.
این غیر از کارهای امنیّتی است، غیر از توطئههای امنیّتی است، غیر از تهدید به حرکت نظامی است؛ این به نظر من از آنها خطرناکتر است. حرکت نظامی اگرچنانچه از سوی دشمن انجام بگیرد، ملّت را پُرانگیزهتر میکند، مُشت ملّت را در مقابل آنها محکمتر میکند؛ حرکت نظامی این است؛ امّا حملهی فرهنگی بعکس است؛ اگر دشمن بتواند حملهی فرهنگی را انجام بدهد، [انسان را] بیحال میکند، از تصمیم میاندازد، ارادهها را تضعیف میکند، جوانهای کشور را از کشور میگیرد؛ نیروهای بهدردبخور را بیخاصیّت میکند؛ حملهی فرهنگی این است.
راه مقابله این است که تولید فرهنگی کنید. یکی از تولیدهای فرهنگی، همین چیزی است که مربوط به شما است و مربوط به راهیان نور است که انصافاً یک ابداع بود، یک سنّت حسنه بود که برادران عزیز ما در سپاه و در بخشهای گوناگون، پایهگذاری کردند و این کار را راه انداختند؛ بسیار خوب است. به هرحال امیدواریم که این کار با بهترین وجهی انجام بگیرد.
کلمات کلیدی:
رهبری