پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): وقتی میفرمایید «چرا یکی و فقط و فقط و فقط یکی از علوم و اسرار و رمز و رازی ... بیان نشده است»، یعنی شما تمام قرآن کریم را مطالعه نمودید و سپس تمامی احادیث را مطالعه نمودید و سپس نتیجهی قطعی گرفتید که حتی یک مورد نیز وجود ندارد؟ حال آیا چنین است؟!
پس اگر مطالعه ننمودید، جای دارد که سؤال نمایید (کدام نمونه یا مثالی وجود دارد)، نه این که ابتدا حُکم قطعی دهید که بیان نشده و سپس بپرسید: چرا حتی یک مورد نیز بیان نشده است؟!
*- شاید انتظار این است که مخاطب بنویسید: «این آیه و این هم حدیث ذیل آیه»؟! خب این شیوهی پاسخگویی خطاست. چرا که سرتاسر قرآن کریم علم و اسرار علمی است و اهل عصمت علیهم السلام نیز همانها را به صورت تفسیری و تفصیلی بیان نمودهاند.
تعاریف:
"تعاریف"، نقش اصلی را در فهم و درک هر موضوعی ایفا میکنند و اگر تعاریف غلط باشند، شناختها، اهداف، برنامهها و عملکردها نیز متفاوت میشود. فرض کنید که فساد و تباهی را "شادی و لذت" تعریف کنند، چه خواهد شد؟!
*- ملحدی (دهری، مادهگرا، ماتریالیست) از امام صادق علیه السلام پرسید: «دلیل شما بر حدوث اجسام و وجود خالق و ... چیست؟» امام فرمودند: «برای من تعریف کن که اگر تو حادث و مخلوق بودی، چگونه میبودی»؟ او بسیار فکر کرد و زیر لب میگفت: بلند، کوتاه، دارای ابعاد، حجم، وزن ...، و دید که هر چه بگوید، همان صفات و ویژگیهای حادث است که محدث میخواهد (مخلوق است که خالق میخواهد)، لذا درماند.
امام به او فرمودند: «به من بگو ببینم، اگر من یک کیسه اشرفی داشته باشم و به تو بگویم که در این کیسه اشرفی هست؛ و تو اصلاً ندانی که تعریف اشرفی چیست؟ آیا میتوانی بگویی که در کیسه اشرفی نیست»؟! او گفت: نه! فرمود: وقتی تعریف خالق و مخلوق را نمیدانی، نه آسمانها را تا سقفش رفتی و نه در دل زمین تا قلبش رفتی و نه میتوانی بروی (علوم تجربی)، چگونه حکم میدهی (استدلال عقلی) که محدث و خالقی نیست؟! و او مجبور شد تصدیق کند که انکار و تکذیب قطعیاش خطاست، اگر چه ایمان نیاورد. (مضمون / اصول کافی، جلد یک، کتاب التوحید).
●- حال باید از خود بپرسیم: اَسرار چیست و غیب یا علم غیب کدام است؟! معجزه چیست و تعریفش کدام است؟! قرآن کریم چه فرموده یا احادیث، ذیل آیات چه بیان داشتهاند؟ و اگر هیچ کدام را نمیدانیم، باید سؤال کنیم تا بدانیم، نه این که اول حکم صادر کنیم که حتی یک نمونه هم وجود ندارد، بعد بر اساس حکم صادرهی خود بپرسیم: چرا؟!
انسان شناسی:
« لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ » (الأنبیاء، 10)
ترجمه: ما بر شما کتابی نازل کردیم که یاد (ذکر) (و وسیله بیداری و هدایت) شما در آن است! آیا نمیاندیشید (تعقل نمیکنید)؟!
بشر تا حدودی در سایه علوم تجربی، عالَم طبیعت و بدن را شناخته است و البته دانشمندان علوم تجربی نیز اذعان دارند که هنوز ناشناختههای ما به مراتب بیش از شناختههای ماست. بشر تازه شناخته که فایدهی سیاره مشتری برای زمین چیست و یا ژن و دیایان (DNA ) چیست؟ آیا یافتههای علمی روانشناسی جدید نیست؟ آیا انسانهای قبل، هیچ نیازی به این علوم نداشتند؟
●- اما، به راستی، تعریف درست و جامع از "انسان" چیست؟ "عقل" و "نفس" نیز داریم یا نداریم - روح و روان داریم یا نداریم؟ – "قلب و فطرت" داریم یا نداریم و فقط همین جسم مادی را داریم؟! آیا شناخت و فهم داشتن یا نداشتن آنها، با کدام علم تجربی قابل حصول میباشد؟!
●- علوم نظری چیست و فرقش با علوم عملی (یا تجربی) کدام است – آیا انسان شناختِ غیر طبیعی و تجربی نیز دارد یا ندارد؟ اگر ندارد، آن دسته از حقایقی را که نفی و تکذیب میکند، بر اساس چه شناختی است؟ و اگر دارد چگونه حاصل میگردد – چگونه تقویت میشود – موانع فهم، درک و شناختش چیست؟!
نفس:
آدمی در کدام آزمایشگاه بفهمد که شاکلهی "انسان" چگونه ساخته شده است؟ حداکثر اوج او کجاست، حد پایینش کجاست؟ "نفس" چیست؟ کار نفس مسوله، یا نفس اماره چیست و چگونه انسان میتواند بر نفس غلبه کند. تئوریش چیست و دستورالعملهای اجراییش کدام است؟!
انسان، در نیازهای بدنی، به تجربه و نیز علم، دانست که آدمی گرسنه و تشنه میشود و اگر نخورد و نیاشامد، میمیرد. حال وقتی انسان هوسی میکند، منشأ آن چیست؟ وقتی آن را توجیه میکند، کدام بخش فعال شده است؟ وقتی محکوم نفس شده و جهت ارضایش [حتی به رغم حکم عقل و علم به ضررش] عمل میکند، چه اتفاقی و در کدام بخش وجود رخ داده است؟
اخلاق:
اخلاق یعنی چه؟ ارزش و ضد ارزش و یا بد خوب چیست؟ تعریفش کدام است و چه دلیلی برای آن تعاریفِ ارائه شده اقامه میشود که مقبول عقل و علم نیز باشد؟! چرا بشر پس از این پیشرفت علمی، مانند اسلاف خود در قرون اولیه میگوید: بد و خوبی وجود ندارد؟! آیا علم انسانها در عصر جاهلیت، به مراتب بیشتر از دانشمندان این عصر بوده است که اینان به نتایج آنان رسیدهاند؟!
●- ریشه و علل بروز "من گرایی" که در گذشته در قالب فرعونیت مطرح میشد و امروزه به صورت کلاسیک و یک مکتب، در قالب "اومانیسم" مطرح میشود، چیست؟ آیا اتحاد و تعاون لازم است و چرا و در چه مواردی لازم و در چه مواردی نباید باشد و به چه علت و چگونه اثبات میشود؟!
●- گذشت و ایثار یعنی چه؟ اگر چیزی جز طبیعت نیست و کمالی جز "لذت مَن" وجود ندارد، میل به ایثار چه منشأ و مبنایی دارد و چرا باید انسان گاهی از منافع و حتی حقوق خود گذشت نماید؟! هدف چیست و حدودش کدام است و چرا؟!
حقوق:
عادل و ظالم، هر دو شعار حق و حقوق و ضرورت رعایت آن را سر داده و میدهند، اما به راستی حقوق یعنی چه؟! مبنایش چیست؟!
آیا حق اعتباری است، آیا مبنایش به قول معروف عقل جمعی و یا رأی اکثریت (به اصطلاح دموکراسی) است؟ آیا با آرای مردم، برای کسی حقی ایجاد میشود که بتوان بر اساس آن، حقوقی را برای انسان و انسانیت و حیات فردی و اجتماعی تبیین نمود؟! اگر اکثریتی رأی دادند که حقی را ضایع کنند چه؟! در آنجا که رأی اکثریت لازم است، کدام اکثریتی بر حق و مُحق هستند که رأی و نظرشان صائب تلقی گردد؟!
فرض کنید که اکثریت ملت کشوری، به رییس جمهور، کابینه و نمایندگان مجلسی رأی دادند و آن کشور نیز (چون امریکا)، خود را رب النوع بشر دانست و تصمیم گرفت که به کشورهای دیگر حمله کند و حقوق مردمان را ضایع کند، قتل و جنایت و نسلکُشی راه بیاندازد و سرمایههای معنوی و مادی آنان را به تاراج ببرد! آیا چون مبنایش اکثریت بود، چنین حقی برای او ایجاد میشود؟!
آیا حقوق مبنا و منبع دارد؟ مبنایش چیست و منبعاش کدام است و چرا؟ آیا این "وجود" است که حق را تبیین میکند و حقوق و احکامش را روشن میسازد، و حق و حقوق نیز باید منطبق با "وجود" انسان، محیط، جامعه، اهداف والا، منافع حقیقی و ... باشد، یا بر مبنای هوس و زورمداری؟! اگر باید منطبق باشد، چه کسی به جز خالقی که حدود و حکمت وجود هر چیزی را خودش تعیین و خلق نموده، میتواند "حقوق" هر چیزی (انسان، حیوان، طبیعت، جامعه و ...) را تبیین کند و بر آن اساس برای بشر قانونگذاری نموده و باید و نباید وضع نماید؟!
عدالت و فضیلت:
عدل چیست و عدالت کدام است؟ شاخصههای آن چیست و چه کسی تعیین کرده و چرا او محق بوده که تعریف و تعیین کند؟!
آدمی از وقتی خلق شده، به دنبال فضیلت بوده است. از ارسطو در عصر یونان باستان گرفته تا جامعهگرایان امروزی [که پس از چند قرن نظریهپردازی و نیز جنگ و خونریزی بر آن مبنا، دوباره به ارسطو گرا شدهاند] - از مادهگرایان و بتپرستان سنّتی و مدرن گرفته، تا کلام وحی و آموزههای اولیاء الله، همه دم از "فضیلت" زدهاند؟! اما کدام یک [به غیر از قرآن و اسلام] توانستهاند به سؤالات ذیل پاسخ بگویند و اگر پاسخی دادهاند، توانستهاند برای آن بر اساس علوم عقلی یا تجربی، دلایل و براهین اقامه کنند؟
یک – فضیلیت یعنی چه؟
دو – حقیقی است یا اعتباری؟
سه – اگر حقیقی است، مبدأ "فضل" کدام است و فاضل کیست؟
چهار – آیا از سنخ مقولات عقلانی است، یا اخلاقی یا نفسانی؟
پنج - راهکار دستیابی به آن چیست؟ آیا فطری است، یا اکتسابی؟!
شش – ملاک تشخیص و محک سنجش آن چیست؟
هفت – داور کیست؟ یا به تعبیر دیگر، فضیلت از کدام منظر، فضیلت محسوب میگردد؟! (برگرفته از سخنرانی خانم دکتر نیلوفر چینیچیان، در همایش بینالمللی عدالت و اخلاق / مشهد)
عقل، علم و خبر:
فرض کنیم که انسان با عقل خود دریافت که این نظام علیمانه و حکیمانهی آفرینش، نه خود به خود به وجود آمده و نه بیجهت آفریده شده است، پس حتماً مبدأ و مرجع دارد و به سوی مقصدی روان است.
حال انسان چگونه بفهمد که اگر [جهان و انسان] خالقی دارد که دارد، تعریفش چیست؟ از کجا بداند که مقصد و مقصود کجاست؟ [به غیر از وحی] از کجا بفهمد که آنجا چگونه است و در آن چه خبر است و چه میشود؟! و مهمتر آن که چگونه علم یافته و بفهمد که چه باید بکند و چه نباید بکند که رشد یافته و در سلامت و کمال به مقصود اعلی برسد؟!
●- آیا بشر باید تا آخر الزّمان در نادانی، غفلت و گمراهی بماند، نسل بعد از نسل فنا شود، تا شاید یک روزی با علم تجربی، تمامی اجزا و حقایق عالم هستی را بشناسد، آثارشان را بر یک دیگر بشناسد و ...، تا بتواند سالم زندگی نموده و رشد نماید؟!
●●●- آیا تمامی این موارد، اسرار خلقت نیست؟ آیا تمامی این علوم، در غیب نبوده و برای کسی که هنوز به آن واقف نشده، در غیب نیست؟ آیا تشریح منطقی هستی و بالتبع تبیین حیات معقول، و در یک جمله "انطباق کتاب انسان و زندگی، با حقایق هستی"، معجزه (کاری که دیگران از انجام آن عاجز باشند) نمیباشد؟! آیا اهل عصمت علیهم السلام، این علوم قرآنی را تفسیر، تشریح، تفصیل و تأویل ننمودهاند؟!
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
چرا حتی یکی از علوم، اسرار و رموز قرآنی را که مسلمانان ادعا میکنند معجزه است، توسط پیامبر و امامان بیان نشده است؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8539.html
کلمات کلیدی:
قرآن