پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): به خود و دیگران متذکر شویم که گام نخست شیطان پس از نفوذ، ایجاد شک و تردید است؛ و انسان را از همین راه به کفر (پوشاندن حق و حقیقت) میکشاند، اما به همین مقدار نیز بسنده نمیکند، بلکه به لجاج و دشمنی میکشاند تا آدمی را با خودش به قعر جهنم ببرد! بنابراین، بسیار هوشیار و دقیق باشیم که دست کم در مورد آن چه نمیدانیم، سکوت کنیم تا با شیاطین همصدا و همراه نگردیم.
دانشجو یا دانشمند نیز یک انسان است مانند سایرین؛ بنابراین، او نیز گرایشاتی دارد که بر نوع و زاویهی نگاه او تأثیر میگذارد.
ما گمان میکنیم هر که کافر یا مشرک شد، یا انکار و تکذیب نمود، یا در موضع عناد و لجاج قرار گرفت، حتماً مشکل علمی دارد و اگر بتوانیم با او بحث نموده و چند دلیل مستدل و مستند بدهیم، حتماً قبول خواهد کرد! در حالی که اصلاً چنین نیست؛ وگرنه به محض آغاز دعوت انبیای الهی، با آن همه دلایل عقلی و علمی «بینهها» و آن همه معجزات، همگان به اوج معرفت و ایمان رسیده و تسلیم میشدند. اما شاهدیم که عدهی کمی ایمان آوردند، عدهی بیشتری کفر ورزیدند (حق را پوشاندند)، و عدهی کم یا زیادی نیز کمر به دشمنی بستند و اقدام به قتل، ترور و کشتار جمعی نمودند. آیا فراعنه در آن روزگار و شیطان اکبر امروز، (نظام سلطه به رهبری امریکا)، علم ندارند؟! به حسب ظاهر که بسیار آراستهتر، فرهیختهتر، دانشمندتر، پیشرفتهتر، متمدنتر و البته مدعیترند؛ اما به حسب واقع، بسیار عقبافتاده، مرتجع، متعصب در جهالت خود (مثل فرعون) و البته وحشیترند. هنوز همان حرفها و ادعاهایی را دارند که فرعون سه هزار پیش داشت و همان رفتار را دارند که او و فراعنهی قرون وسطایی داشتند.
این همان نکتهی بسیار حایز اهمیتی است که خداوند متعال در کلام وحی بدان متذکر گردید، تا بندگانش هوشیار و بصیر باشند، و با ظاهربینی و سطحینگری، فریب نخورند:
« أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا » (الفرقان، 44)
« آیا میپنداری که بیشتر آنان میشنوند یا میفهمند؟! (خیر)، آنان فقط همچون چهارپایانند، بلکه گمراهترند! ».
بله، بسیاری قلبشان مریض نیست، عناد و لجاجی ندارند، اما علم و آگاهی ندارند. چنین افرادی حتی اگر در اعماق ظلمات کفر فرو رفته باشند، با دیدن اولین بارقههای نور، به سویش حرکت میکنند، چنان که ساحران آل فرعون چنین نمودند؛ اما بسیاری دیگر مشکل علمی، یا استدلال عقلی، یا استناد تاریخی و ... ندارند، بلکه به خاطر اهداف، آمال، امیال و اغراض متعارضی، دوست ندارند که حقایق را بشنوند، در آن تعقل و تأمل نمایند و بپذیرند.
●- حال شما به جای بحث و تحلیل، به این دانشجوی هموطن و هم اتاقی بگویید: این که اصرار داری « اصلا قیام امام حسین (علیه السلام) به این بزرگی نبوده و ما بیخودی بزرگش کردیم و به اون جنبهی افسانهای دادیم »، مرا نیز فکر فرو برد و مصمم شدم که تحقیق مجددی بنمایم، چرا که بالاخره ما دانشپژوه و دانشجو هستیم و نباید عوامانه ببینیم، بپذیریم یا رد کنیم. لذا برایم چند پرسش اولیه پیش آمده که لابد تو میدانی که چنین میگویی؛ پس ابتدا از تو میپرسم:
یک – امام حسین علیه السلام، چه شخص و چه شخصیتی بود؟
دو – یزید چه شخص و شخصیتی بود؟
سه – هدف امام حسین علیه السلام از این قیام چه بود؟ چه ضرورتی برای این حرکت و نهضت میدیدند؟
چهار – هدف و قصد یزید از به راه انداختن ماجرا و به بار آوردن فاجعه کربلا چه بود؟
پنج – طرفداران هر دو، ادعای مسلمانی داشتند، تفاوت اسلام حسینی (ع) با اسلام یزیدی چیست؟
شش – نتایج این قیام، در آن روز، در طول تاریخ و امروز چه بوده و هست؟
هفت – نتیجهی پیروی از اسلام معاویهای و یزیدی (امروز اسلام امریکایی و انگلیسی)، چه بوده و هست؟
هشت – ما به کجای این ماجرا جنبهی افسانهای دادهایم؟
به او بگویید: من پاسخهای علمی، عقلی و مستدل میخواهم، لذا پاسخ شعاری نده. و اگر دیدید برای هیچ کدام پاسخی ندارد، چون اصلاً شناختی ندارد، معترضانه بگویید: «تو حتی اطلاعات تاریخی نداری، پس چرا مدعی هستی که قیام ایشان به این بزرگی نبوده»؟!
محک سنجش:
از چنین مدعیانی بپرسید: یک حرکت، یک نهضت و یا یک قیام را با چه محکی وزنکشی یا اندازهگیری میکنید و میگویید: بزرگ بود، کوچک بود، به این بزرگینبود و یا ...؟! اختصاصی به قیام امام حسین علیه السلام نیز ندارد، به عنوان مثال: انقلاب روسیه، یا انقلاب فرانسه، یا جنگ جهانی اول و دوم و یا قیام و نهضت مردم ایران علیه رژیم ستمشاهی در سال 1357 که منجر به سقوط رژیم سلطنتی پس از 2500 سال و جایگزینی جمهوری اسلامی ایران گردید، یا هشت سال دفاع مقدس و ... را با چه معیار، محک و میزانی میسنجید که بگویید: مهم بود یا خیر؟ بزرگ بود یا خیر؟ به حق بود یا خیر؟ اثر گذار بود یا خیر؟ هدفش بزرگ بود یا خیر؟ نتیجهاش مثبت داشت یا منفی و ...؟!
و اگر دیدید که هیچ ملاک، محک و میزانی ندارد، بدانید که تابع هوای نفس است، لذا بحث مستدل، مستند، تحلیلی و ...، مشکلی از او حل نمیکند و ابتدا باید متوجه خودش گردد.
بزرگی قیام امام حسین علیه السلام:
اگر صدها کتاب در بزرگی و عظمت قیام امام حسین علیه السلام نوشته شود، باز حق مطلب بیان نمیگردد، چنان که سیزده قرن است که دانشمندان، پژوهشگران، تحلیلگران، سیاست شناسان، فلاسفه، حکمای علم و اخلاق و ... در این مورد نوشتهاند و هنوز حرف بسیار است، پس ما با این ضیق امکان و فقر علمی چه بگوییم؟
*- بزرگی قیام امام حسین علیه السلام، به بزرگی بعثت رسولان الهی است، چرا که "امام بر حق" حرکت نموده و به میدان آمده است. چنان که رسول اعظم صلوات الله علیه و آله فرمودند: « حُسَینُ مِنّی وَ اَنَا مِن حُسَین - حسین از من است و من هم از حسینم».
(این حدیث در موثقترین منابع حدیثی شیعه و سنّی آمده است، از جمله: الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ،شیخ مفید ج۲ ص ۱۲۷ ؛ كاملالزيارات،محمد بن قولویه ص۵۳ح۱۱ ؛ المناقب،ابن شهر آشوب،ج۱ص۷۴ ؛ ارشاد : ج ۲ ص ۱۶۷؛ كشف الغمه: ج ۲ ص ۱۱؛ بحار الانوار، مجلسی،ج۴۳ ص۲۶۲ح۱؛ سنن ترمذی : ج۵ ص ۳۲۴ ح۳۸۶۴).
بنابراین، هر کسی به همان اندازه که اهمیت و بزرگی بعثت رسولان الهی را میشناسد و درک مینماید و به آثار مثبت آن در حیات بشری پی میبرد، به همان نسبت بزرگی این قیام را درک خواهد نمود.
*- عظمت قیام امام حسین علیه السلام، به عظمت قرآن کریم و اسلام عزیز (نفوذ ناپذیر) است، چرا که "امام"، عِدل قرآن کریم است، قرآن حی و ناطق است، قرآن مجسم و عملی است، چنان که رسول اعظم صلوات الله علیه و آله، در حدیث شریف ثقلین فرمودند: « ایُّهَا النّاس! إنّی تارکٌ فیکُمُ الثَّقَلَین، ما إن تَمَسَّکتُم بهما لَن تَضلّوا: کتابَ اللّه وَ عترَتی أهلَ بَیتی، فَإنَّهُما لَن یفتَرقا حَتّی یردا عَلَی الحَوضَ ... – ای مردم! همانا من در میان شما (برای پس از رحلتم)، دو بار سنگین را به امانت میگذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم. تا زمانی که به این دو تمسک بجویید، گمراه نخواهید شد. این دو از هم جدا نمیشوند تا زمانی که در حوض کوثر بر من وارد شوند».
[این حدیث شریف نیز در معتبرترین کتب حدیثی شیعه و سنی آمده است، مانند: الاحتجاج، شیخ طبرسی، ج 2، ص 195 (شیعه) – و - صحیح مسلم، ج 2، ص 44؛ سنن ترمذی، ج 12، ص 258؛ مسند احمد بن حنبل، ج 44، ص 134؛ لمعجم الکبیر، طبرانی، ج 5، ص 89 ... (سنی)].
*- بزرگی و شعاع قیام امام حسین علیه السلام، به وسعت ظهور تمام اسلام، از اصول عقاید گرفته تا فروع و احکامش، میباشد، چرا که در طی حرکت و نیز در ده روز آخر و به ویژه تاسوعا و عاشورا، تمام اسلام را به نمایش گذاشتند.
« هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ » (الصف، 9)
ترجمه: اوست كسى كه فرستاده خود را با هدايت و آيين درست روانه كرد، تا آن را بر هر چه دين است فائق گرداند، هر چند مشركان را خوش نیاید.
*- عظمت قیام ایشان، به عظمت رویارویی تمام حق، در مقابل تمام باطل میباشد.
*- بزرگی قیام ایشان، به بزرگی اهمیت تفکیک و مرزکشی بین اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله، و اسلام معاویهای و یزیدی (یا امروزه اسلام امریکایی و انگلیسی) میباشد.
*- عظمت قیام ایشان، به عظمت تأثیر آن در طول تاریخ بشر و مسلمانان عالم میباشد، تا ظهور و پس از آن.
*- عظمت قیام ایشان، به عظمت محشر و قیامت و "یوم الفصل" است، روزی که صف دوستداران خداوند سبحان، از صف دشمنان او جدا میشوند – بین "حزب الله" و "حزب الشیطان"، فاصله میافتد، فاصلهای از اعماق جهنم، تا اعلی علیین بهشت.
***- پس کسی که آن عظمتها را نشناخته، درک و باور ننموده، این عظمت را نیز نخواهد شناخت، اگر چه با چشم مشاهده کند (مانند سفیانیها، شامیان، کوفیان و ...)، چه رسد به این که بخواهد با نور علم ببیند و با عقل سلیم بشناسد و با قلب پاک باور نماید و ایمان بیاورد.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
دانشجوی هم اتاقی من میگوید: اصلا قیام امام حسین به این بزرگی نبوده و ما بیخودی بزرگش کردیم و به اون جنبهی افسانهای دادهایم؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9036.html
کلمات کلیدی:
تاریخی امام حسین(محرم) قیام