پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شهه):
کدام یک از فرزندان و وراث، چنین شکایتی را نزد قاضی برده بودند؟! پس مثال از اساس نادرست است و به موضوع صدق نمیکند.
البته که قاضی بر اساس اسناد، مدارک و شواهد حکم مینماید. هم اکنون نیز هر کسی که در مورد فدک و مالکیتش تحقیق میکند و میخواهد نتیجه بگیرد، مانند یک قاضی، هم در مورد فدک، و هم در مورد مشروعیت دادگاه و قاضی و نیز حقانیت قضاوت انجام گرفته در گذشته حکم مینماید؛ پس باید بسیار دقت نماید که شریک ظلم نگردد. لذا حتماً باید به نکات بسیاری دقت نماید، از جمله:
الف – چه کسی قاضی را به مسند قضاوت نشانده است؟! اگر بگویند: «مردم»! میگوییم: مگر حکم خدا نبود و مگر مقام ولایت و خلافت به حکم خدا تعیین نشده بود و مگر دسترسی به حاکم (ولایت) ممکن نبود؟! پس اساساً آن دادگاه و آن قاضی، صلاحیت شرعی (قانونی) نداشتند.
ب – مالکیت فدک از ناحیهی هیچ کدام از وارثان شرعی و قانونی، مورد اعتراض واقع نگردید. بلکه از طرف حکومتی که خودش غصبی بود، غصب گردید. در واقع حکم "مصادره اموال" صادر شد! چنان که پس از تملک نیز بین سایر فرزندان و وراث ایشان تقسیم نشد. بنابراین، مثالی چون نداشتن سند و اعتراض و امتناع سایر فرزندان و وراث، به این پرونده صدق نمیکند.
ج – علت این مصادرهی اموال نیز تملک چند هکتار زمین نبود، بلکه چون درآمدش بین فقرا و نیازمندان تقسیم میشد، و در نتیجه قشر مستضعف نگاهشان به در خانهی امام علی و حضرت فاطمه علیهماالسلام بود و این خلاف اهداف، میل و منافع حکومت بود، غصب گردید. یعنی همان که امروزه به آن "محاصره اقتصادی" میگویند (مانند بلوکه و مصادره کردن اموال ایران توسط امریکا) و از دیرباز این رویه بود. چنان که در حصر آن خاندان در شعب ابیطالب، صدور بیانیهی مشترک مبنی بر ممنوعیت هر گونه تعامل تجاری، ارتباطی و حتی ازدواج ... و نیز نصب این اعلامیه بر دیوار کعبه، و هم چنین اخراج پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و پیروان ایشان از مکه شاهد بودیم.
اسناد مالکیت:
●- اولین، محکمترین و معتبرترین سند که جاودانه نیز میباشد، وحی است که فرمود: این منطقه (فدک) غنیمت جنگی نیست که احکام غنیمت بر آن مترتب گردد، شما نه اسبی تاختید، نه تیری انداختید و نه اصلاً حضور داشتید؛ پس به حکم خداوند سبحان، در تملک شخص پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله قرار میگیرد؛ و ایشان نیز آن را به دخترشان هبه کردند، تا خود برای همیشه، ملاکی برای شناخت و قضاوت در مورد مدعیان جانشینی در خلافت گردد.
●- کسی نسبت به این وحی ناآگاه نبود و بر آن معترض هم نبود؛ چنان که بهانهی حکومت مبتنی بر قوانین ارث بود و ابوبکر گفت: «انبیا ارث باقی نمیگذارند»؛ پس خودش شهادت داد که فدک جزو مایملک شخصی ایشان بوده است. و البته معتبرترین کتب اهل سنت نیز به اختصاص این آیه به فدک، اذعان دارند.
●- هیچ کس (حتی حکومت)، نسبت به تملک حضرت فاطمه علیهاالسلام ناآگاه نبود، چرا که اولاً فدک چهار سال قبل از رحلت به تملک ایشان درآمد و در طی این چهار سال نیز مالک اولیه و به کننده در قید حیات بودند، مردم نیز شاهد این تملک بودند. در واقع فدک "ارث" نبود که بهانه بگیرند "از انبیا ارث نمیرسد"؛ بلکه هبه و هدیهای بود که همگان شاهد اهدای آن بودند.
اگر در تاریخ شاهدید که حضرت فاطمه علیهاالسلام، بسیار محکم در رد "ارث نگذاشتن انبیا" موضع میگیرند و چنین قاعدهای را که بهانه کرده بودند نفی میکنند، در اصل مخالفت با تحریف و جلوگیری از بدعت و صدور احکام "من درآوردی" بوده است، لذا با استناد به قرآن کریم اثبات میکنند که انبیای الهی نیز ارث باقی میگذارند. هر چند که با نفی مستند و مستدل این قاعده، حکومت نیز نمیتوانست چنین قاعدهای را مبنای توجیه غصب خود قرار دهد.
●- پس "فدک" ارث نبود و هدیه بود و البته هیچ کس برای هدیه دادن شاهد نمیگیرد، اگر چه ایشان امیرالمؤمنین و امّ ایمن را شاهد گرفتند، مضافا بر این که خود مدعیان چهار سال شاهد این تملک بودند، و مردم نیز شاهد این هبه و تملک بودند، و فرزندان (وراث) نیز هیچ اعتراضی نداشتند.
ابوبکر و یا عمر:
به اینجا که برسد، خواهند گفت: «خواه ارث باشد یا هدیه، سند و شاهد داشته باشد و یا نداشته باشد، در هر حال حکم حکومتی بوده است و حاکم اختیار صدور چنین حکمی را دارد»!
در پاسخ میگوییم: اولاً حکومت خودش مشروعیت نداشت – ثانیاً بحث در چارچوب اسلام است و در اسلام فقط امام معصوم و یا در نیابت ایشان "ولی فقیه" میتواند چنین حکمی در مصادره اموال مردم صادر نماید که در آن هنگام، هم امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان امام معصوم بودند – هم ابوبکر و عمر اولین کسانی بودند که در غدیر خم و حضور پیامبر اکرم با ایشان برای امامت، ولایت و خلافت بیعت کردند و نباید بیعت با رسول خدا صلوات الله علیه و آله را میشکستند – و هم هیچ کدام فقیه هم نبودند، چه رسد به "ولی فقیه". و هم آن قاضی حکم داد، اما عمر که نه خلیفه بود و نه فقیه و نه قضای، آن را پاره کرد!
ابوبکر پس از محاجه با حضرت فاطمه علیه السلام در خصوص ارث، فدک و اقامه دلایل و آوردن شاهد (امیرالمؤمنین علیه السلام)، مجبور شد که به ایشان حق دهد، از منبر پایین آمد و به عنوان حاکم، خودش سند مالکیت ایشان را نوشت، اما عمر از راه رسید و آن را پاره کرد! این واقعه، در کتب معتبر و مستندات اهل سنت، بیشتر ثبت شده است:
*- سبط بن جوزی نوشته است: «ابوبكر برای فاطمه [سلام الله علیها] سند و نامهی برای ایشان در بارهی فدك نوشت. در همین هنگام، عمر بر ابو بكر وارد شد و گفت این چیست؟ ابو بكر گفت: نامهی است كه برای فاطمه در مورد میراثش از پدرش نوشته ام. عمر گفت: پساز كدام منبعی برای مردم انفاق خواهی كرد در حالی كه عرب علیه تو بپا خواستهاند؟ سپس نوشته را از فاطمه گرفته و آن را پاره كرد . »
(الحلبی، علی بن برهان الدین _متوفای 1044 ق - السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج 3، ص 488، ناشر: دار المعرفة - بیروت – 1400)
آب دهان انداختن روی حکم حاکم و قاضی؟!
از حمّاد بن عثمان نقل شده است كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «وقتى با أبو بكر بيعت شد و خلافت او بر همهي مهاجر و انصار محقّق و ثابت شد، فردى را از جانب خود به سرزمين فدك فرستاده و دستور داد تا نمايندهي حضرت زهرا عليها السّلام را از آنجا اخراج كند. در پى اين اقدام، حضرت فاطمه عليها السّلام نزد أبو بكر آمده و فرمود: چرا مرا از ارث پدرى محروم نموده و نمايندهام را از آنجا بيرون كردى، حال اينكه پدرم آنجا را به دستور خدا براى من قرار داده بود؟
أبو بكر گفت: بر اين مطلب شاهد بياور، آن حضرت نيز امّ ايمن را آورد، و او گفت:
پيش از اينكه شهادت و گواهى بدهم بايد از تو- اى أبو بكر- بپرسم: تو را به خدا قسم آيا اين فرمايش پيامبر را قبول دارى كه فرمود: «امّ ايمن يكى از زنان بهشتى است»؟
گفت: آرى قبول دارم، گفت: بنا بر اين من نيز شهادت مىدهم كه خداوند عزيز و جليل بر پيامبر وحى فرستاد كه: «حقّ نزديكانت را بده» پس آن رسول گرامى نيز فدك را به دستور خداوند براى فاطمه قرار داد.
سپس علىّ عليه السّلام نيز وارد شده و به نفع فاطمه شهادت داد، با ديدن آن، أبو بكر نيز مجاب شده و نامهاى نوشته و به حضرت زهرا داد، در اين حال عمر وارد شده و گفت: اين نامه چيست؟ گفت: فاطمه ادّعاى فدك را نموده و امّ ايمن و علىّ براى او شهادت دادند! عمر نامه را از دست حضرت فاطمه عليها السّلام گرفت و روي آن آب دهان انداخت و پاره كرد!. حضرت زهرا نيز گريه كنان خارج شد.»
(الشافي في الإمامة، ج 4 ص 97 - الطبرسی، أبي منصور أحمد بن علي بن أبی طالب،متوفاى 548 ق، - الاحتجاج، ج 1، ص 122، تحقيق: تعليق وملاحظات: السيد محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، 1386 - 1966 م.)
نتایج:
●- فدک ارث نبود، بلکه هدیه بود؛
●- از انبیا ارث میرسد، پس طبق قانون ارث نیز مایملک ایشان بودند؛
●- حتی اگر ارث لحاظ میشد، فرزندان و سایر وراث نیز هیچ اعتراضی نداشتند و محکمه هیچ شکایتی از وراث دریافت ننموده بود؛ لذا گفت: ارث هست، ولی از انبیا ارث نمیرسد!
●- غصب فدک، مصادرهی اموال بود، نه دعوی ارث.
●- حکومت و حاکم مشروعیت نداشتند، یعنی دادگاه و قاضی صلاحیت نداشتند؛
●- امام معصوم، ولی فقیه، حاکم، خلیفهی تعیین شده از سوی خدا و معرفی شده از سوی رسول خدا صلوات الله علیه و آله و بیعت شده از سوی تمامی مردم، از جمله حاکم و تیم حاکمه، خود زنده بودند.
●- تمام مردم طی چهار سال، شاهد این هبه بودند، لذا حکومت مدعی شد که ارث است و سپس مدعی شد که از انبیا ارث نمیرسد!
●- در محکمه نیز حاکم (ابوبکر)، پس از بحث، جدل ... و نیز آوردن شاهد، قانع شد.
●- قاضی شرع و حاکم وقت، حکم را مکتوب کرد، اما عمر از راه رسید، روی آن آب دهان انداخت و پاره کرد. لذا به غیر از پروندهی فدک، معلوم شد که حاکم و قاضی، زیاد هم کارهای نبوده است، یعنی نزدیکترین فردش نیز او را به ولایت، خلافت و حاکمیت قبول نداشت!
*- [پس از برجام، ترامپ گفت: آن معاهده را پاره میکنیم – وزیر خارجهاش نیز در نشست با منافقین، یک برگهی نمادین به عنوان سند برجام آورد و روی آن آب دهان انداخت و سپس پاره کرد].
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
فدک – به فرض پدری ملکی به فرزندش بخشیده باشد. پس از وفات، سایر وراث شاکی باشند و او نیز سند و شاهدی نداشته باشد، قاضی چه حکمی میدهد؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9333.html
کلمات کلیدی:
تاریخی فاطمیه