پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): شیعهی علوی، فاطمی، حسنی، حسینی و ... علیهم السلام، هیچ فرقی با هم ندارند، مادامی که شیعه ابلاغ رسول اعظم صلوات الله علیه و آله را در مواقف گوناگون و از جمله غدیر خم دریافت و درک کرده باشد، دوازده امامی (اثنی عشری) باشد و بر اعتقادات خود استوار و بر بیعت خود پایبند بماند.
بنابراین، در تقسیمبندی مذاهب ایجاد شده در اسلام، در اصل به ما «شیعه اثنی عشری = دوازده امامی» میگویند.
توصیف به «شیعهی جعغری»، دلایل گوناگونی دارد، از جمله آن که نه تنها گروهها، فرق و مذاهب گوناگونی در میان مسلمانان ایجاد شده بود، بلکه حتی شیعیان نیز به چند گروه و از جمله چهار امامی و ... تقسیم شده بودند، و با این نام مشخص میشد که این گروه از شیعه، به امامت ائمهی اطهار تا امام صادق علیهم السلام، که امام زمانشان بود، اعتقاد دارند.
علت پایداری این نام تا کنون نیز بیشتر به دلیل اصلاح و اکمال اصول عقاید و نیز تدوین و تدریس فقه (احکام) توسط امامان باقر و سپس صادق علیهماالسلام میباشد، لذا «فقه جعفری» نام گرفت.
مرور اجمالی:
●- به محض رحلت خاتم الأنبیاء و المرسلین، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله، اختلاف و بالتبع تفرقه و گروه گروه شدن مسلمانان آغاز شد؛ و با تشکیل سقیفه، خط و مصداق ولایت، امامت و خلافت (حکومت) نیز از آن چه توسط ایشان ابلاغ شده بود و بر آن عهد و بیعت گرفته شده بود، خارج شد.
●- نقل حدیث، از همان زمان خلیفهی اول (ابوبکر) ممنوع شد. خلیفه دوم (عمر) در همان زمان، به بهانهی جلوگیری از ایجاد اختلاف دستور داد: «کسی حق ندارد حدیثی نقل کند، همه بگویید: «کَفانا کِتاب الله – کتاب خدا برای ما کافیست»! و این در حالی است که ایشان فرموده بودند که «کتاب و امام» از هم جدا شدنی نیستند. در هر حال، هر سه خلیفه، به شدت با کتابت و نقل احادیث مخالفت میکردند! (ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹)
شدت ممانعت به جایی رسید که خلیفه دوم، وقتی متوجه شد که به رغم اعلام رسمی ممنوعیت کتابت و انتشار حدیث [از سوی دستگاه خلافت]، عدهای در داخل و خارج از مدینه احادیث نبوی را برای مردم نقل میکردند، خروج بدون اجازه اصحاب از مدینه و نقل حدیث را نیز ممنوع اعلام کرد. (ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۱۱-۱۲)
●- جریان انحراف به همین جا ختم نشد، بلکه امیرالمؤمنین علیه السلام ترور شد، و پس از شش ماه از خلافت امام حسن مجتبی علیه السلام، فتنه کار خودش را کرد، و معاویه لعنة الله علیه حاکم بر سراسر جهان اسلام گردید! شدت مخالفت او تا حدی بود که حتی دستور داده بود مردم در قنوت نماز، امیرالمؤمنین علیه السلام را لعن و سب نمایند!
●- این انحراف، به کربلا، عاشورا، ترور دستهجمعی اهل بیت (امام حسین، خانواده و اصحاب اندکش) انجامید، و پس از آن نوبت به حکومت عبدالملک و شیعه کُشی توسط حجاج بن یوسف و ... رسید.
خوارزمیدر کتاب رسائل خود، شرح جامعی از شهادت علویان و شیعیان و ظلمهایی که بر آنان روا داشته میشد، به رشته تحریر آورده است. مینویسد (تلخیص): «هیچ شهری از شهرهای کشور اسلامینیست، مگر آنکه مظلومی در آنجا به شهادت رسیده و اموی و عباسی در قتل او شریکاند...؛ (حجاج)، بنیهاشم را به بازی گرفته، بنی فاطمه را تهدید میکرد و شیعیان علی (علیهالسّلام) را میکشت و آثار اهل بیت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را محو مینمود». (رسائل ابی بکر الخوارزمی، ص۱۶۴ - ۱۶۵)
دوران امام صادق علیه السلام:
بنابراین، میتوان گفت که "اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله"، در طی این چند سال، به طور کلی وارونه شده بود! اما قدرت بنیامیه در زمان امام باقر علیه السلام، به ضعف و افول کشانده شد و این بهترین فرصت، برای تبیین دوباره، تدریس و تبلیغ بود.
ضعف بنیامیه و کشمکش سیاسی [که همیشه با انواع فتنهها، جوّ سازیها، شایعات، خرافات، تطمیعها و تهدیدها (جنگ نرم) پیش میرود]، سبب گرفتاری بنیامیه و نیز تمرکز کمتر بر تحت فشار و دشمنی قرار دادن امام عصر (صادق علیه السلام) گردید، و امامت ایشان نیز با آغاز دوران حکومت بنی عباس مقارن گردید، که آنها نیز در ابتدا، مشکلات بیشتری داشتند. لذا ایشان از این فرصت، نهایت استفاده را برای تدوین، تدریس، تبلیغ و ترویج عقاید صحیح و نیز تدوین فقه اسلامی بردند.
دانشگاهی با چهار هزار شاگرد:
هر ذهنی به هنگام تفکر، قبل از تصدیق با تصور مواجه میگردد، اما خطا وقتی رخ میدهد که تصور را در ذهنش، منطبق با شرایط روز خود ترسیم و تصویر مینماید!
از اینرو، گمان میشود که لابد ایشان یک دانشگاه بزرگی چون دانشگاه تهران، یا حوزه علمیه قم، تأسیس نمودند و از چهار هزار دانشجو ثبت نام به عمل آورده و آنها را یکجا جمع نموده و به آنان تدریس مینمودند! البته تدریس در مجسد کوفه، کمتر از این نیز نبود.
پس مسئله اینگونه نبود، بلکه ایشان در طی 34 سال امامت، همه روزه جلسات متعدد تدریس در رشتههای گوناگون (تفسیر، حدیث، فقه، ادبیات، تاریخ، مباحث کلامی، ریاضی، علوم طبیعی و ...) داشتند که آوازهی آن چنان بلند شد بود که دانشمندان و دانشپژوهان، حتی از مذاهب گوناگون، نزد ایشان، در رشتهی مورد نظر خود تعلیم میدیدند.
ایشان هم چنین جلسات بحث با پیروان اندیشههای یونان، پیروان ادیان، پیروان مباحث نظری متفاوت در اسلام (جبریون و ...) و هم چنین کفار (ماتریالیستهای) نظریهپرداز و شبهه افکنی (چون ابن ابی العوجاء) برگزاری مینمودند و البته دانشمندان علوم طبیعی و تجربی، از نجوم گرفته تا طب و شیمی (مانند جابر بن حیان – معروف به پدر شیمی آلی) نیز از محضر ایشان بهره میبردند.
"حسن بن علی بن زیاد وشاء" میگوید: «یکی از پایگاههای مهم تدریس ایشان، مجسد کوفه بوده است و من خودم نهصد تن از شاگردان ایشان در آن مسجد را درک کردهام که همگی از ایشان نقل حدیث مینمودند». (رجال النجاشی / 39 – 40).
ابو حنیفه، بنیانگذار مذهب حنفی، که اهل سنت به او "امام اعظم" میگویند نیز دو سال نزد ایشان تحصیل کرده است؛که خود میگوید: «اگر آن دو سال نبود، نعمان أبوحنیفه هلاک میشد» (الصواعق المحرقة / 120؛ أبو حنیفة حیاته ، عصره آراوه وفقهه / 106)
وی دربارهی آگاهی مردم از فقه اسلامی و اثر تدریس آن حضرت میگوید: «اگر جعفر بن محمد نبود، مردم احکام و مناسک حج شان را [نیز] نمیدانستند» (من لا یحضره الفقیه، 2 / 519)
●- بنابراین، چهار هزار شاگرد، مجموع افراد شناخته شدهای است که نزد ایشان تلمذ کردند، در نقل روایت از ایشان معتبر بودند و اسامی آنان موجود است و از برخی نیز رساله یا کتابی باقی مانده است؛ هر چند که بسیاری از آنان، شیعه و یا حتی مسلمان نبودهاند؛ چنان که ابن شهر آشوب مینویسد: «محدثان اسامی راویان ثقهای که با وجود اختلاف نظرات و اعتقاداتشان، از امام صادق(ع) نقل میکردند را چهار هزار نفر دانستهاند» (ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 247)
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
چرا به ما شیعه جعفری میگویند، مگر علوی یا ... نیستیم؟ آیا دانشگاه ایشان با 4 هزار شاگرد واقعیت دارد؟ آیا اسم و اثری هست؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9505.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
تاریخی