چرا پنج تن آل عبا علیهم السلام که عزیزترین مخلوقات خداوند بودند و خداوند خیلی به آن بزرگواران علاقمند است و اصلاً علت آفرینش آن عزیزان بودهاند، بیشترین زجر و بلا، سختی و مشکلات را در زندگی داشتند و بدترین مصایب به آنان تعلق گرفت؟! مگر آنان دردانهی خلقت و محبوبترین افراد نزد خداوند نبودند و نیستند چرا بدترین بلاها و زجرها مال آنان بود؟ (ارشد مدیریت دولتی – بالاجاده)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
●- خداوند سبحان، به کسی علاقمند نمیشود، چرا که علاقه "تعلق" است، و او به کسی تعلق (وابستگی) نمییابد.
●- خداوند متعال، بندگان محبّ (دوستدارِ) خود را دوست میدارد؛ چرا که محبت آنان، همان تجلی محبت خدا در دل آنها میباشد.
●- دردانگی، با نازپرودگی متفاوت است.
●- به اخلاق انسان بنگرید، تا به اخلاق خداوند متعال پیببرید.
انسان عاقل و حکیم، فرزند دردانهی خود را در نوزادی، در آغوش خود میپروراند - سپس او را وادار به تحصیل علم و فن مینماید - به او در گفتار و عمل، اخلاق میآموزد و تحت تعلیم و تربیت جسمی، روحی، اخلاقی، دینی، فرهنگی و اقتصادی قرارش میدهد – سپس به کسب مهارتها مشغولش میدارد – به او مسئولیت میدهد و از او در برابر مسئولیت، سؤال میکند ...، تا فرزندِ دردانهاش، ساخته شود، رشد یابد و به کمال برسد و خوشبخت گردد.
انسان بیخرد، دردانهی خود را لوس و نُنُر بار میآورد! در نوزادی آنقدر او را میبندد که اگر هوای آزادی به او برسد، بیمار میشود – در پوشش، از او عروسک میسازد - در کودکی، فقط بدن، معده و وزن او را میبیند، آنقدر به او شکلات، شیرینی، تنقلات و انواع ویتامینها میخوراند که وزنش دو برابر حد معمول گردد و به غیر از بیمارهای جسمی، در اجتماع هم سنهایش، خجل و سرخورده گردد – در نوجوانی، هر چه او خواست را برایش فراهم میکند و در جوانی خودش مطیع اوامر این بچهی لوس و نُنُر و البته بیتربیت و بیادب میشود ...، دردانهای که جامعه پذیرای او نیست و حاضر نیست تعامل درستی با او برقرار نماید ...؛ و خلاصه او را تخریب کرده و دنیا و آخرتش را میسوزاند و به باد میدهد.
●- پس خداوند علیم و حکیم، هرگز بندگانش را لوس، ننر، بیعرضه، متوقع، پرخاشگر و طلبکار بار نمیآورد، بلکه هدایت میکند، تحت تعلیم و تربیت [هدایت] خود قرار میدهد، امکاناتی در اختیارش میگذارد، به همان تناسب به او مسئولیت میدهد و از او سؤال میکند که چه کردی؟! اگر غفلت کرد، بازیگوشی و بازیگری کرد، زمین خورد و سرش شکست ...، نه لوسش میکند که «هیچ اشکالی ندارد، نَنه قربون سر شکستهات بشود» و نه ناامیدش میسازد؛ بلکه میگوید: بلند شو، با استغفار تمیز شو و زخمهایت را مرهم بگذار و شکستگیها را ترمیم کن؛ و با توبه، به سوی من بازگرد و به حرکت ادامه بده، خودم هوایت را دارم.
مصیب، با آزار و اذیت متفاوت است:
"مصیبت"، یعنی "مورد برخورد قرار گرفتن"، حال چه اصابتی خوشایند باشد، چه ناخوشایند؛ اگر چه این کلمه، بیشتر برای برخوردهای ناخوشایند به کار میرود.
از سویی دنیا دار تعامل است و از سویی دار فنا و همه چیز در آن فانی است – چه جان خود را دوست داشته باشی، چه جان رسول الله صلوات الله علیه و آله را بیشتر دوست داشته باشی، هر دو رحیل هستند - و از سویی دیگر، انسان، به سرعت اُنس میگیرد، پس جدایی از مأنوس (چه مادی و چه معنوی)، برایش ناراحت کننده است و از سویی دیگر، امتحان محبت و عشق، با همین مأنوس شدنیها و جدا شدنیها میباشد. چنان که در قرآن کریم پرسید: «اگر این رسول، بمیرد یا کشته شود، چه خواهید کرد، آیا به عقب بر میگردید (مرتجع میشوید)؟! یعنی این انس نیز به جدایی میانجامد، پس، هم حیاتش امتحان است و هم مماتش.
بنابراین، مؤمنی که تحت تعلیم و تربیت الهی پرورش یافته، هیچ گاه به فانی انس و تعلق نمییابد؛ افراد، چیزها و کارهای بسیاری را دوست دارد، اما همه در راستای محبت به یک محبوب است. مثل دوست داشتن گُل، برای هدیه به محبوب، یا دوست داشتن نماز، زکات، جهاد و ... «قربة الی الله». اگر سر محبوبترین، مقابل چشمش بریده شود، به دشمن میفرماید: «ما رأيتُ الاّ جميلاً».
لذا فرمود: احوال و مواضع مؤمنان، با بقیه فرق دارد، آنان وقت اصابتِ مصیبت، میگویند: «ما نه از این بودیم و نه به سوی این بر میگردیم، بلکه اول و آخر و محبوب غایی ما اوست»:
«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» (البقره، 155 و 156)
ترجمه: قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوهها (ثمرات مطلوب و مورد انتظار از کارها)، آزمایش میکنیم؛ و بشارت ده به استقامتکنندگان * [همان] كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد، مىگويند: «ما از آنِ خدا هستيم، و به سوى او باز مىگرديم.»
آزار - بدیهی است که هیچ گاه محبوب، محبّ خود را آزار نمیدهد، و اگر محبوب، خداوند متعال باشد، میفرماید که نه تنها آزار و اذیتی از من به هیچ کس نمیرسد، چرا که آزار و اذیت ظلم است و من به کسی ظلم نمیکنم و شما نیز نباید چنین کنید، بلکه اگر کسی مرا دوست داشت، من نیز او را دوست میدارم و بالتبع، تمامی گناهانش را [که موجب دوری و اذیتش در دنیا و آخرت میشود را] میبخشم – محبّ و محبوب که از هم خرده نمیگیرند و یک دیگر را مورد "قهر و آزار" قرار نمیدهند!
«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (آلعمران، 31)
ترجمه: بگو: «اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد، و خداوند آمرزنده مهربان است.»
●- بنابراین، تمامی آزار و اذیتهایی که متوجه آن بزرگواران و نیز جمیع نوع بشر شده و میشود، از ناحیهی خود بشر است، بشر جاهلی که متکبر، مجرم و ظالم شده است؛ نه خودش رشد میکند و نه دوست دارد که دیگران رشد نمایند! و هم چون خفاش، خوراک و مایهی حیات و بقایش، خون سایر مردمان میباشد، و همچون لاشخور، از جسد کشتههایش تغذیه میکند!
این چنین انسانی، آینهی وجود خود را، رو به نفس حیوانیاش میگیرد که نورش را از وسوسههای شیاطین جنّ و انس گرفته است، و در ضمن تلاش میکند تا تمامی آینههای حقنما و منعکس کنندهی نور حق را مکدر سازد و یا اگر توانست بکشند! به این میگویند: آزار و اذیت دیگران که ظلم است.
چنین بشری، نه تنها هیچ گاه و در هیچ موردی، رویکردی به حق ندارد، بلکه با حق به ستیزه بر میخیزد و این چنین است که ظلم به خود و دیگران و البته فساد «تباهی» در زمین (حیات دنیوی بشر) پدید میآید.
«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» (الرّوم، 41)
ترجمه: فساد، در خشکی و دریا بخاطر کارهایی که مردم انجام دادهاند آشکار شده است؛ خدا میخواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (بسوی حق) بازگردند!
دردانگی و اذیت شدن:
"دردانگی"، لفظی است که ما برای "عزیز، محترم، گرامی و خاص بودن" به کار میبریم. استعاره است؛ اقتباس کردهایم از درخشندگی و مطلوب بودن یک نگین زیبا و ارزشمند، یک سنگ گرانقیمت یا جواهر، در میان انبوهی از سنگهای بیمقدار و یا حتی در میان کثرتی از زیباییها و ارزشها.
اما، همین آزار و اذیت شدن محبوبهای خداوند متعال در دنیا، نشان میدهد که محبوب بودن، عزیز بودن، دردانه بودن یا هر تعبیر دیگری که به کار برید، به مثابهی "ناز پرورده" بودن نمیباشد.
ما انسانها، دردانهی خود را، چه یک کودک باشد، و چه سلطان، به جای تعلیم و تربیت، واگذاری مسئولیت و مطالبهی آن، "ناز پرورده" میکنیم! لذا برخوردار از فرزندان لوس و نُنُر، و یا آقازادههای بیمقدار، مدعی و طلبکار میگردیم! با انتخاب خود و با دست خود کسی را برای خدمت، بر اریکهی قدرت مینشانیم، سپس او را آنقدر لوس میکنیم که خیال میکند از ابتدای خلقت، تافتهی جدا بافتهای بوده است و دیگرانند که باید به او خدمت کنند!
●- اما، کار خدا این طوری نیست. میفرماید: از کاملترین تا ناقصترین، از قویترین تا ضعیفترین، از نزدیکترین تا دورترین، همه در بوتهی امتحان و آزمایش قرار دارند، و البته که این امتحانات، متناسب با مرتبه و ظرفیت وجودی و توان هر کسی میباشد. نه کودک دبستانی با علوم مهندسی مکانیک آشنایی دارد، نه چنین تکلیفی بر عهدهی او گذاشته میشود و نه در این مورد مسئول شده و از او سؤال میکنند.
«لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا» (الطلاق، 7)
ترجمه: بر توانگر است كه از دارايى خود هزينه كند و هر كه روزى او تنگ باشد بايد از آنچه خدا به او داده خرج كند خدا هيچ كس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تكليف نمىكند خدا به زودى پس از دشوارى آسانى فراهم مىكند.
●- بنابر این، من، شما و دیگران، در مرتبه و ظرفیت وجودی انبیا و اوصیای الهی خلق نشدهایم، جایگاه و نقشمان در چرخهی حیات نیز با آنان متفاوت است، تکالیفی که بر آنان شده، بر ما نشده است، پس مانند آنان امتحان نمیشویم، و مانند آنان مسئول (مورد سؤال) نیستیم؛ و البته اگر پیروی کنیم، و به غافلهای که غافلهسالارش آنان میباشند بپیوندیم، یا هم چون قطرهای، به آب رود وصل شویم [که صلاة و صلوات، همه برای وصل شدن است] تا به دریا و اقیانوس راه یابیم ...، با همانها محشور میشویم و باز [مانند دنیا]، فیض الهی، از ناحیهی آنان، به وجود ما سرازیر میگردد.
«يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا» (الإسراء، 71)
ترجمه: (به یاد آورید) روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان میخوانیم! کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادی و سرور) میخوانند؛ و بقدر رشته شکاف هسته خرمایی به آنان ستم نمیشود!
محبت، مسئولیتآور و توقع زاست و البته امتحان دارد – محبت، مستلزم اخلاق و رفتاری خاص، بین محب و محبوب است. مگر در روابط محبتآمیز بین خودمان چنین نیست؟!
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ » (المائدة، 54)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هر كس از شما از دين خود برگردد (به خدا ضرری نمیرسد)، به زودى خدا گروهى [ديگر] را مىآورد (جایگزین میکند) كه آنان را دوست مىدارد و آنان [نيز] او را دوست میدارند. [اينان] با مؤمنان، فروتن، [و] بر كافران سرفراز (عزیز = نفوذ ناپذیر)ند. در راه خدا جهاد مىكنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمىترسند. اين فضل خداست. آن را به هر كه بخواهد مىدهد، و خدا گشايشگر داناست.
مشارکت و هم افزایی (موضوع و نشانی لینک متن یادداشت)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
چرا پنج تن آل عبا، که محبوبترین نزد خداوند متعال هستند، بیش از دیگران مورد آزار و اذیت و مصائب قرار گرفتند، مگر دردانهی خلقت نبودند؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9571.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 2643
- 13 دی 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون