پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اگر چه "تکرار" سبب تفهیم بیشتر میگردد و اگر چه امروزه روانشناسان نیز کشفیات قابل توجهی راجع به "ذکر = یادآوری" و تکرار آن داشته و بر آثار "تکرار"، بر روان تصریح دارند، اما اگر در مباحث و قصص قرآنی بنگریم، "تکرار"ی ندارد، مگر آن که تذکرش در آن فصل و موضوع، لازم و ضروری باشد.
اگر فقط نمازهای یومیه را اقامه نماییم، نمازمان (البته با تفاوت رکعاتش)، در هر شبانه روز، پنج نوبت تکرار میشود؛ اما هیچ ملاقات و گفتگو با خداوند رحمان و رحیم، تکراری نیست و هر کدام مستقل از دیگری هستند. ملاقاتی جدید و گفتگویی جدید و ذکر و تسبیحی نو میباشند.
آیا اگر کسی را دوست داشته باشیم، فقط یکبار به زبان میآوریم و یا فقط یکبار اظهار و ابراز محبت مینماییم؟! یا اگر کسی را دشمن بداریم، فقط یکبار به زبان یا به عمل اظهار میکنیم؟! یا آن که این حبّ و بغض، استمرار دارد و حقیقت آن به هیچ وجهی تکراری نمیباشد؛ اگر چه ممکن است که الفاظ یا رفتارهایی به صورت تکرار بروز نمایند. مثل این که کسی هر روز یک یا چندبار به محبوبش بگوید: «دوستت دارم»، یا هر روز شاخه گلی برای هدیه بیاورد.
الف – آیا "توحید" و این که بدانیم و باور نماییم که هیچ إلهی به غیر از الله جلّ جلاله وجود ندارد و به همراه او نیز إله دیگری وجود ندارد، یک امر تکراری است؟! در حالی که برای ما هر لحظه إلههای کاذب و دروغین [از درون یا از بیرون]، رخ مینماید و ما را به سوی وابستگی و بندگی خود دعوت مینماید؟! لذا مکرر متذکر میگردد که «أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» و با ذکر مثالهای گوناگون، از عقل و قلب ما میپرسد: «أَإِلَهٌ مَعَ اللَّه – آیا با الله، إله دیگری هم هست؟!» و اگر دقت نماییم، زوایای بحث و دلایل اقامه شده در هر تذکر، کاملاً متفاوت میباشند.
ب – قصص قرآن کریم نیز به حسب ظاهر تکراری است، مثلاً گفته میشود قصص مربوط به حضرت موسی علیه السلام و قوم بنیاسرائیل! در حالی که هیچ کدام تکرار نیستند؛ یک بحث از طغیان فرعون است – یک بحث از رسالت ایشان و برادرشان هارون است – یک بحث به معجزه الهی و جادوگران پرداخته – دیگری به جهل و لجاجت قوم بنی اسرائیل – فرازی دیگر به اصرار آنها به دیدن خداوند متعال – فرازی دیگر به سامری گوسالهساز و گوسالهپرستی امت موسی علیه السلام – مبحثی دیگر به ازدواج ایشان – مبحثی دیگر به غرق شدن فرعون و آلش ... و هر فراز نیز دارای درسها، حکمتها و عبرتهای بسیاری میباشد، به ویژه آن که اخلاق عموم مردم، شبیه اخلاق عموم قوم بنی اسرائیل میباشد.
حکمت قصص:
اگر خوب به آیات مربوط به قصص تاریخی قرآن کریم توجه نماییم، میبینیم که قصهی کفر و لجاج قوم نوح علیه السلام و مسئله حتمی شدن عذاب و نجات مؤمنانی که سوار بر آن کشتی شدند، قصهی روزمرهی آدمیان و خود ماست. هر زمان طوفان بلایای مهلک و سیل ریشهکن کننده عذاب، همگان را تهدید میکند و "سفینة النجاة إلهی"، همیشه هست و همگان را دعوت به سوار شدن و نجات میکند. چرا پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند که سمت راست عرش خدا نوشته شده است «إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی وسَفینَةُ النَّجاةِ»؟ و البته تمامی امامان علیهم السلام، چراغ هدایت و کشتی نجات میباشند.
اگر خوب بنگریم، قصهی بتها و بتپرستیهای زمان حضرت ابراهیم علیه السلام و بتشکنی ایشان، قصهی ماست و حتی افکنده شدن در آتش توسط دشمنان و سالم بیرون آمدن از آن به معجزهی الهی نیز قصه خود ماست.
هم یوسف علیه السلام، خود ما هستیم و هم برادران حسود یوسف، هم زندان یوسف و هم سلولیها، هم زلیخا و هم چنین دورانهای رونق و قحطی و ...، دورانهای خود ماست؛ پس باید درس و حکمت بیاموزیم و عبرت بگیریم.
قصه قوم لوط، عاد و ثمود، قصص فرعون، قصهی قوم بنیاسرائیل، ایرادهای بنیاسرائیلی در اطاعت امر خدا – ترس – نافرمانی به رغم دیدن معجزات و شنیدن براهین و برخورداری از علم و حکمت ... و غیبت حضرتش و رویکرد امتش به گوسالهپرست با فتنه سامری و ...، همه قصص خودمان میباشد. قصههای مشابهی که به اَشکال گوناگون رخ مینماید و تکرار میشود.
پس، اگر چه شاید به حسب ظاهر و برخی الفاظ، تکرار وجود داشته باشد و همین تکرار نیز سبب تفهیم و تذکر بیشتر میگردد که لازم و ضروریست؛ اما در حقیقت آیات از منظری دیگر، تکراری وجود ندارد و هر کدام مبحث مستقلی میباشند.
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه