پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): از مشکلات اساسی این است که "خدا" فقط یک کلمه یا یک اسم فرض شود، بدیهی است آن را میشود بر هر چیزی و حتی یک قطعه سنگ یا چوب، خواند. اما اگر دانسته شود که "خدا" به عنوان اسمی برای خالق عالم هستی میباشد، دیگر نه چیزی جز خودش تعلیق میگیرد، نه تصوراتی چون: صورت، شکل و اعضا داشتن، محدود بودن، چندتا بودن و ...، به ذهن خطور مینماید.
●- محدود بودن، یعنی حدّ و اندازه داشتن. پس هر چه که اندازهای داشته باشد، خارج از آن اندازه، "نیست"؛ و موجودی که هستیاش توأم با نیستی باشد، مخلوق و ممکن الوجود است و خدا (واجب الوجود) نیست.
●- موجود محدود، میتواند کوچکتر و محدودتر گردد و یا حد و اندازهاش افزایش یابد و بزرگتر شود. یعنی دائم در حال تغییر و تحول یا به تعبیری "عدم و پیدایش" است، حالت قبلی به عدم میرود و حالتی که نبوده حادث میگردد (به وجود میآید). مثل کودکی که بزرگ میشود، بیسوادی که با سواد میگردد، ضعیفی که قوی میشود و ... . چنین موجودی، اضافه هستی و کمال را از کجا میگیرد که بزرگتر و قویتر میگردد؟! پس خودش خالق نیست.
●- محدود بودن، به مثابهی "فقر و نیاز" است؛ هر چقدر علم، قدرت و ثروت داشته باشید، باز برای رسیدن به کمال، به بیشتر از آن نیازمند هستید؛ آیا آن که فقیر و نیازمند به غیر باشد، میتواند خدا و خالق باشد؟!
●- محدود بودن، یعنی اندازه داشتن. اندازهی هر چیزی را خالق علیم و حکیم داده است، «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ – ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم / القمر، 49» لذا او "قَدر گذار (اندازهگذار)" است، پس "قادر" است. حالا اندازههای آن خدای محدود را چه کسی قرار داده است؟! پس موجود محدود و دارای اندازه، خدا نیست.
●- این مردمی که [به فرض] قدرتشان بیش از خدایشان میباشد، این "قدرت" را از کجا به دست آوردهاند؟! نمیشود گفت از خودشان! چون خودشان این قدرت را نداشتند و سپس "قادر" شدند، پس باید از جای دیگری گرفته باشند. چه کسی آنان را خلق نموده؟ چه کسی به آنان حدّ و اندازه داده، چه کسی عالم هستی را خلق نموده و قدر و اندازه گذاشته و چگونه ناگهان قدر و قدرت آنان بیش از خالقی که به آنان قدر و قدرت داده شده است؟!
نکته - اگر کسی اصلاً وجود خداوند سبحان را نشناخته و باور نداشته باشد، یک مقولهی دیگری است و باید وارد تحقیق و بحث دیگری شود، اما کسی که خداوند سبحان را به عنوان خالق، مالک و رب قبول دارد، و بالتبع به علم و حکمت و قدرت او اذعان دارد، چگونه ممکن است که او را محدود، ضعیف و حتی ضعیفتر از مخلوقاتش تصور نماید؟! چگونه او را "سبحان" (منزه از نیستی، نقص، عیب، ضعف و توصیفاتی که ویژهی مخلوقات است) میشناسد و میخواند؟!
●- در حوزهی "عقلانیت"، به این تصورات میگویند: "باطل و غیر عقلی و یا مبتنی بر ظنّ و گمان اوهام"، و در حوزهی ادیان، به این نوع تصورات میگویند: «اسرائیلیات»! آنها بودند که کتاب خدا را تحریف کردند و گفتند: به زمین آمد و با پیامبر خودش کشتی گرفت و مغلوب شد – دست خدا بسته است و کاری نمیتواند بکند – پس از خلقت بشر، از کردهاش پشیمان شد و ... .
این اسرائیلیات، سپس شکل سازمانی گرفت و فراماسون تشکیل شد؛ یعنی تشکیلات رسمی شیطانپرستی.
آنها بر این باورند که هم خدا هست و هم ابلیس لعین، و بشر با پیروی از ابلیس و وحدت با او، میتواند خدا را شکست دهد و در زمین جاودانه بماند و دیگر معاد و مکافاتی هم نبیند!
مرتبط:
آرشیو مباحث توحیدی در این پایگاه
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه