پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): در گفتگوی میان افراد، فرض بر این است که مفاهیم مشترکی از الفاظ و کلمات درک مینمایند، و اگر احتمال رود که ممکن است مفهوم مشترک نباشد، حتماً باید به یک مفهوم مشترک برسند و این اصل انحصاری به خداشناسی یا اسلام شناسی ندارد.
به عنوان مثال: یکی از "عدل" سخن میگوید، اما عدل در نظر او "مساوات" میباشد – در نظر دیگری، "میانهروی" میباشد، و دیگری "قرار گرفتن هر چیزی در جای خودش" را عدل مینامد. بدیهی است که اگر این سه نفر به یک مفهوم مشترک نرسند، هر کدام سخن و گزارههای منفک و غیر مرتبط با دیگری خواهند داشت و اگر صد سال هم بحث کنند، به یک نتیجه واحد نخواهند رسید!
فرقی ندارد که دو یا چند نفر، راجع به آیات قرآن کریم با یکدیگر سخن بگویند، یا راجع به کتاب "عشق سیال" «Liquid Love » که نوشتهی نظریهپرداز پست مدرن، "باومن" میباشد؛ و یا در بارهی یک معاهدهی حقوقی با هم بحث کنند؛ بالاخره باید مفاهیم مشترکی از الفاظ داشته باشند تا بتوانند سخن یکدیگر را درک کنند؛ قبول کنند، رد کنند، نقد و یا تفسیر بنمایند . بخش اعظمی از ضررهایی که در معاهدات بین المللی میبینیم، ناشی از اختلاف درک مفاهیم مشترک از الفاظ میباشد. پس از امضا، آنها میگویند: معنای این کلمه و تفسیر آن چنین است، نه آن گونه که شما درک و فهم کردهاید!
بنابراین، نه فقط بوعلی، بلکه هر عاقل دیگری [ولو به لحاظ مدارج علمی از عوام باشد]، مبتنی و با فرض مفاهیم مشترک با مخاطب خود سخن میگوید؛ فرض بنده و جنابعالی در این گفتگو این است که هر دو از الفاظ به کار گرفته شده در پرسش و پاسخ، یک مفهوم را برداشت و درک مینماییم.
ضرورت رسیدن به مفهوم مشترک، فقط در حوزهی ترجمه یک لفظ از یک زبان به زبان دیگر نمیباشد، بلکه حتی ممکن است در یک زبان و ادبیات مشترک، از یک کلمه، دو یا چند معنای متفاوت در نظر گرفته شود، چنان که در مورد "عدل و عدالت" بیان گردید.
به عنوان مثال: آیا معنا و مفهوم "دوست داشتن" در دو جملهی «من شهرم را دوست دارم» و «من بستنی را دوست دارم» یکیست؟!
گاهی اشتراک لفظ و تفاوت معنا پیش میآید و گاهی اشتراک معنا و تفاوت لفظ پیش میآید. مانند اشتراک الفاظی چون: «شیر، بادیه و خوردن» که منسوب به مولوی میباشد:
این یکی شیر است اندر بادیه
وآن دگر شیر است اندر بادیه
این یکی شیر است کآدم میخورد
آن دگر شیر است کآدم میخورد!
یکی شیر نوشیدنی است در ظرف یا کاسهی شیر (بادیه)، دیگری شیر درنده است، در دشت (بادیه)، یکی را آدم میخورد و دیگری آدم را میخورد.
بدیهی است که در محاورات عادی روزمره، همان برداشتها و مفاهیم کلی کفایت میکند، اما اگر موضوع یک مطالعه و بحث علمی باشد، مسئله فرق میکند و هر کلمهای باید درست معنا شود (هر چند به همان زبان)؛ حال چه بخواهد خودش مقصود نویسنده یا گوینده را درک کند، و چه انتظار داشته باشد که مخاطبانی سخنان یا نوشتههای او را درست درک نمایند.
به عنوان مثال: ما کلماتی چون «عشق، محبت، مودت، میل، جاذبه و اشتها» در عربی را به همان واژهی "دوست داشتن" در فارسی ترجمه میکنیم و مقصود یک دیگر را نیز متوجه میشویم، اما در یک بحث علمی [چه قرآن مجید و چه هر متن دیگری]، هر کدام معنایی مستقل و متفاوت دارند و باید هر کلمهای درست به کار گرفته شود و درست ترجمه شود و اگر نیاز بود، شرح داده شود [تفسیر شود] که مقصود چیست؟!
بنابراین، برای فهم و درک مشترک، برخورداری از مفاهیم مشترک ضروری است، هر چند زبان [فارسی، عربی، انگلیسی و ...] نیز مشترک باشد.
در مبحث خداشناسی یا هر شناخت دیگری نیز همینطور و البته حساستر است؛ شما میتوانید اسمهایی چون: «خالق، إله، معبود، رب، مالک و ...» را به "خدا" ترجمه کنید، اما در یک بحث علمی، هر کدام معنای مستقل خود را دارند؛ بدیهی است که معنا و مفهوم «هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ» با «هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» بسیار متفاوت است.
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه توحید