سلام بر امام زمان، حضرت مهدی علیه السلام و سلام بر شما!
پس از آن که مواضع و باورهای اعتقادیَت نسبت به خداوند سبحان و توحید روشن شد و چگونگی خداشناسیات را در سورۀ توحید یا اخلاص به زبان آوردی - و پس از آن که کنار نیامدن، نپذیرفتن پیشنهادات کفار مبنی بر مشارکت بین توحید و شرک، و صفبندیات در مقابل کفار روشن شد و آن را در سورۀ کافرون بیان داشتی - و پس از آن که به ربّ فلق، یا همان شکافها، از شرّ مخلوقات، از شرّ تاریکیها و از شرّ آنان که افسونگرانه گره میزنند و در آن گرهها میدمند پناه بردی و آن را اعلام نمودی؛ حالا به عنوان یک انسان، با خودت و جامعۀ انسانی سر و کار داری؛ و البته آن چه که نمیدانی و در اختیار تو نیست، اثرات مستقیم و غیر مستقیم بیشتری برای تو دارند و تو نیز هم چنین نقش و آثاری داری!
به عنوان مثال در حد کلان: سیاستها و دشمنیهای نظام سلطه به رهبری امریکا، در شئون گوناگون زندگی فردی و اجتماعی ما، بر رشد علمی و صنعتی ما، بر سلامتی ما و بر امنیت و از همه مهمتر بر فرهنگ ما، آثار سوء فراوانی میگذارد؛ و هم چنین است نقش و آثار سوء صهیونیسم بین الملل، به مرکزیت رژیم جعلی اسرائیل، غصب سرزمینهای اسلامی، نسل کشی مسمانان و ناامن کردن منطقه، برای همه.
هم چنین، در داخل نیز از سوء مدیریتها گرفته تا مفاسد فردی و اجتماعی، تا شبیخونهای فرهنگی و سایر ارتباطات و تعاملات نادرست، آثار سوئی بر ما دارند؛ و البته کمالات و فضایلی چون: تلاش و رشد علمی، جهاد (یا همان تلاش دشمن ستیز) در عرصههای گوناگون، ایمان، دینداری و تقوای مردم، رشادتها، ایثارها و شهادتها، و به طور کلی، بافت فرهنگِ اسلامی، شیعی و ولاییِ محیط، آثار عجیبی در ساختار ما و سرنوشت دنیوی و اخروی ما دارد.
حال، ما در میان دست کم 8 میلیارد انسان دیگر قرار داریم که هر گونه مواضع، باورها، رفتار، ذهنیات، افکار و وسوسههای نفس آنها، آثار مستقیم و غیر مستقیمی بر ما مترتب میسازد؛ پس، چه کنیم و چه میتوانیم بکنیم؟!
این خیل عظیم مردم که خودت نیز یکی از آنهایی، رها شده نیستند، ربّ دارند، ربّی که پروردگار عالمیان میباشد.
پس، هم خودت «بِرَبِّ النَّاسِ» پناهنده شو و هم این را مکرر به زبان آور تا به خودت بیشتر و بیشتر القا شود و به مرحلۀ ایمان و یقین برسد، و هم به دیگران اعلام کن که «من، نه تنها هستم و نه پناهنده به سایر انسانهای مثل خودم؛ بلکه بِرَبِّ النَّاسِ پناه میبرم»!
«مَلِكِ النَّاسِ - (مَلِک - سلطان) انسانها»
مردم، هم مالِک دارند و هم مَلِک (یعنی: سلطان و حاکم)؛ و البته خداوند متعال هم مالِک همه چیز است و هم «مَلِک»، و شریکی هم ندارد.
مالِک، بسیار قدرتمند است، اما حاکمیت در اختیار مَلِک قرار دارد و اوست که قدرت را اِعمال میکند. به عنوان مثال: مالِکِ اعتباریِ هر کشوری، مردم آن کشور هستند، اما قدرت در اختیار حاکمیت است؛ لذا مردم، از حاکمیت انتظار دارند، در آن چه خود قدرت ندارند، به حاکمیت رجوع میکنند و شکایات خود را نزد حاکم میبرند.
حال اگر مالِک و مَلِک، یک نفر بود، تمام قدرت در اختیار اوست؛ پس بگو: «پناه میبرم به خدایی که مَلِک تمامی انسانهاست؛ سلطه و حاکمیت بر همگان، برای اوست.
«إِلَهِ النَّاسِ - إله انسانها»
"إله"، یعنی آن که قابل پرستش است و پرستش میشود.
شاید بگویید: «اما مردم، إلههای متعددی دارند و حتی در قرآن مجید فرموده که برخی هوای نفس را إله خود قرار میدهند؟!»
اما، در اینجا مسئله این نیست که مردم چه گرایشاتی دارند و یا چه میکنند، بلکه مسأله حقیقت اولوهیت است که اوست و غیر او نیست.
«لا إله الاّ الله»، اثبات وجود خدا نیست، بلکه نفی اولوهیت از غیر اوست؛ پس اگر مردم اشخاص و یا چیزهای دیگری را به عنوان "إله" برگزینند، هرگز آنها "إله" نمیشوند، لذا گفته میشود: «إلههای دروغین، جعلی و بدلی»! و خلاصه آن که همگان در نهایت عبد و پرستندۀ او هستند، چه بدانند و بخواهند و چه ندانند و نخواهند.
پس تو، هم بشناس، هم باور کن و هم بگو: «پناه میبرم به ربّ انسانها، که مَلِک و إلهِ انسانهاست»!
«مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ- از شرّ وسوسهگرِ پنهانكار»
ما از "شرّ و شرور" به خدا پناه میبریم، از دشمن و دشمنیهایش به خدا پناه میبریم، و این دشمنیها گاهی آشکار است و راهکار مقابله با آنها معلوم است، و گاه اساساً پنهان است و ما دشمن و دشمنیهایش را نمیبینیم و نمیشناسیم که خود را در مقابل آن حفظ کنیم.
"وسوسه" از شیطان است و پنهانترین نوع دشمنی میباشد، چه این وسوسه از درون باشد و یا از بیرون.
این "وسوسههای پنهانی" را ما نمیبینیم و نمیشناسیم، اما خداوندی که خالق، رب، مالِک، مَلَک و إله همگان است، به آن علم دارد؛ چنان که فرمود:
- ما انسان را آفريديم و وسوسههاى نفس او را مىدانيم، و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم!
پس، از شرّ وسوسه کنندگان و وسوسههای پنهان، به خدا پناه ببر و این پناهندگی را به زبان آور و به خودت و دیگران بگو.
«الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ - آن كه در سينههاى مردم وسوسه مىكند»
این وسوسه از کجا نفوذ میکند و در کجا کار میکند و اثر میگذارد؟ فرمود: «در سینهها» و البته مقصود از "سینه" قسمتی از بدن که در نیمه فوقانی و بین دو کتف قرار دارد نیست، بلکه یعنی «در دل مردم» که "دل" نیز همان جان است.
وسوسه، از راه نفس وارد میشود، آن را تحریک میکند و مانند آتش نیمه افروخته بادش میزند تا شعلههایش تعقل، تفکر و بصیرت را تحت پوشش قرار دهد و تمامی توجه آدمی را که کار قلب اوست، به خودش و اوامرش جلب نماید!
پس، از این وسوسهگرها و وسوسههای پنهانی، "بِرَبِّ النَّاسِ - مَلِكِ النَّاسِ و إِلَهِ النَّاسِ" پناه ببر و این پناهندگی را مکرر اعلام کن و بر زبان جاری ساز، تا او تو را حفظ کند و از شرّ آنها در امان بمانی.
«مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاس - از (وسوسه کنندگان) جنّ و انسان»
در کنار هر انسانی، چندین گروه از شیاطین جنّی قرار دارند که کارشان ایجاد انحراف و به هلاکت کشاندن انسان است، چرا که «شیطان، دشمن آشکار انسان میباشد»؛ و بسیاری از انسانها نیز خود شیطان و وسوسه کنندهای برای دیگران میشوند!
از شیطان، چه ابلیس لعین باشد و چه سایر جنّیان شیطان و چه انسانهای شیطان، هیچ کاری به غیر از دعوت به باطل و وسوسه و تحریک نفس حیوانی بر نمیآید؛ و پاسخ مثبت یا منفی به آنها، برعهده و توان خود انسان میباشد.
اما، آدمی چطور میتواند از شرّ تمامی وسوسهگرها و وسوسههای پنهانشان، در امان و محفوظ بماند؟!
میفرماید: نترس، رها شده و تنها نیستی، بی راهکار نیستی، بیسلاح هم نیستی، به خودم پناه ببر و بر آن اقرار کن و اذعان نما.