ایکس – شبهه: به چند اصل مهم توجه فرمایید:
اصل اول – انسان از آن جهت که ذاتاً غنی (کمال محض) نیست و فقیر (نیازمند) به غیر میباشد، ذاتاً الگوپذیر است. از این رو نه خدا و نه غیر خدا، هیچ گاه به انسان توصیه نکردند که «الگوپذیر» باش، چرا که فطرتاً هست. بلکه گفتهاند کدام الگو مناسب است.
اصل دوم – از این رو مقولهی «الگو و الگوپذیری» در قالب اسمهای متفاوتش چون «ولایت، امامت، اسوه و ...»، انحصار به اسلام ندارد. لذا چنان چه شاهدیم، همان گونه که کلیه آحاد بشر به صورت مرتب و مستمر در کلیهی امور خود الگویی [چه حق و چه باطل] برای تبعیت و شکل پذیری انتخاب میکنند، هم از جانب حق الگویبرتر معرفی میشود و هم از جانب باطل الگوهایی متناسب با اهداف، به عنوان الگویبرتر معرفی میشوند و به همین دلیل است که امروزه کارخانجات الگوسازی استکبار جهانی (صهیونیسم بینالملل) به صورت مستمر و دائم، الگوهایی در تمامی عرصهها و شئون ظاهری و باطنی، زندگی فردی و اجتماعی بشر تولید نموده و به بازار عرضه مینمایند.
اصل سوم – فقط انسان است که میتواند الگوی کاملی برای انسان باشد و بدیهی است الگو پذیری از ملائک میسر نیست و الگوپذیری از حیوانات یا جمادات [که گاه در برخی از شئون صورت می پذیرد] نیز موجب انحطاط و هبوط میگردد و نه رشد و تکامل انسانی. پس الگو حتماً باید از نوع بشر باشد.
اصل چهارم – مسلم و مبرهن است که رشد «نیل به کمال و تقرب به کمال محض»، در گرو الگوپذیری و تبعیت از انسان کامل است و نه هر انسانی. و شناخت انسان کامل نیز از عهده هم نوع ناقص او ساخته نیست و نوع بشر نیز با انتخاب از سوی اکثریت و یا سلطه بر اساس زور به کمال نمیرسد. پس فقط یک راه میماند که انسان کامل را خداوند خالقی که همه مخلوقات و از جمله انسان را خلق نموده و به سرّ و علن آنها آگاه است برگزیند (مصطفی)، او را مخاطب وحی قرار دهد (نبی)، به سوی دیگران گسیلش نماید (رسول) و به دیگران بگوید که او را الگو قرار داده و به او تأسی کرده و از او اطاعت و تبعیت کنید.
نتیجه:
از این رو خدا انسان کامل را برگزید و فرمود به دیگران بگو که من نیز «بشری» مثل شما هستم، با این تفاوت که به من وحی میشود. دقت شود که نفرمود «انسانی مثل شما» هستم، بلکه فرمود بشری مثل شما هستم. و فرق است میان «بشر» با «انسان». بشر نوعی از خلقت است که به حضرت آدم (ع)و اولاد او اطلاق میگردد. اما همین بشر ممکن است هیچ گاه رشد ننماید و از مرحله نباتی به حیوانی و از حیوانی به انسانی گذر ننماید و «کالانعام بلهم اضل» بماند. پس، همین که فرمود به من وحی میشود، یعنی به لحاظ تکامل و رتبهی انسانی برتر هستم که مخاطب وحی، رسول و الگوی دیگران قرار گرفتهام:
نوع بشری:
لذا از یک سو فرمود، به دیگران بگو که از گروه ملائک یا جنیان یا ... نیستم، بلکه بشری از نوع سایر اولاد آدم ابی البشر میباشم، با این تفاوت که اکمل و مخاطب وحی هستم:
«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» (الکهف، 110)
ترجمه: بگو من نیز بشری مثل شما هستم و[لى] به من وحى مىشود كه خداى شما خدايى يگانه است پس هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد.
برگزیدن انسان کامل:
از سوی دیگر فرمود اوست که میتواند از میان ابنای بشر، انسان کامل را برگزیند و او را رسول خود برای دیگران قرار دهد:
«وَإِذَا جَاءتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ» (الأنعام، 124)
ترجمه: و چون آيتى برايشان بيايد مىگويند هرگز ايمان نمىآوريم تا اين كه نظير آنچه به فرستادگان خدا داده شده است به ما [نيز] داده شود، خدا بهتر مىداند رسالتش را كجا قرار دهد به زودى كسانى را كه مرتكب گناه شدند به [سزاى] آن كه نيرنگ مىكردند در پيشگاه خدا خوارى و شكنجهاى سختخواهد رسيد.
الگو قرار دادن رسول (ص):
بدیهی است که رسول (فرستادهی خدا) برای اطاعت به سوی مردم گسیل شده است و نه سرگرمی. لذا فرمود:
«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا» (النساء، 64)
ترجمه: و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق (اذن) الهى از او اطاعت كنند و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند پيش تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش مىكرد قطعا خدا را توبهپذير مهربان مىيافتند.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ» (محمد ص، 33)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را اطاعت كنيد و از پيامبر [او نيز] اطاعت نماييد و كردههاى خود را تباه مكنيد.
و بالبتع کسی خداوند هادی و منّان به همه بندگانش دستور میدهد که برای رشد و کمال از او اطاعت و تبعیت کنید، بهترین الگو در میان سایر الگوهای مناسب است. لذا فرمود:
«قَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا» (الأحزاب، 21)
ترجمه: قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست، براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند.
و برای روشن شدن ضرورت تبعیت از انسان کامل، نبی و رسول الهی برای هر عقل سالمی این سؤال را مطرح نمود که خداوند میتواند راه حق را نشان دهد و بهترین الگو برای هدایت را معرفی نمای و به آن راه هدایت نماید، یا کسی که خودش محتاج هدایت دیگران است؟
«قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّي إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» (یونس، 35)
ترجمه: بگو آيا از شريكان شما كسى هست كه به سوى حق رهبرى كند؟ بگو خداست كه به سوى حق رهبرى مىكند، پس آيا كسى كه به سوى حق رهبرى مىكند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه نمىنمايد مگر آنكه [خود] هدايتشود شما را چه شده چگونه داورى مىكنيد؟
و آیا کسی که هدایت شده الگوی مناسبی است، یا آن که از فرط گمراهی سقوط کرده و با صورت به زمین خورده و این چنین ادامه مسیر میدهد؟
«أَفَمَن يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» (الملک، 22)
ترجمه: پس آيا آن كس كه نگونسار راه مىپيمايد هدايتيافتهتر است يا آن كس كه ايستاده بر راه راست مىرود؟
کلمات کلیدی:
اعتقادی