آیا خداوند این دنیا و تمام این عظمت رو خلق کرده که فقط یه سری آدمها به جهنم بروند و سری دیگر به بهشت! یعنی همهی این عظمت الهی فقط واسه همینه؟ (دانشجوی هنر / کرمان)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): چطور ممکن است که انسان دنیا (عالم خلقت) را عظیم ببیند و دل هر ذره را که بشکافد، عالَمی عظیم در همان ذره ببیند، تا جایی که عقل و علمش امکان میدهد، حکمت وجودی هر ذره و کل عالم را عظیم ببیند ...، اما غایت، انجام و نتایج را عظیم نبیند و بخواهد آنها را در قالب دو کلمه «بهشت و جهنم»، خلاصه، صغیر و حقیر نماید؟! بیتردید اگر اجزای یک مجموعه و حکمت و غایت هر کدام عظیم است، کل مجموعه و غایت آن به مراتب عظیمتر است، به ویژه با توجه به یکپارچگی مجموعه که بیانگر همسویی آنها در یک غایت میباشد.
●- بنابراین، مهم نوع نگاه انسان به عالم هستی (جهانبینی) اوست که آیا با علم، حکمت و بصیرت همراه است و یا سطحینگری و سادهاندیشی مینماید؟!
●- فقط غایت نهایی (بهشت و جهنم) نیست، انسان میتواند به تمامی افکار، اهداف و بالتبع اعمال خودش چنین نگاه کند؛ بگوید: بیست سال تحصیل میکنم، ده سال نیز تجربهی تخصصی میآموزم، که چشم یا قلبی را با دارو یا جراحی مداوا کنم؛ آن هم چشم و قلب یا مغز و اعصاب کسی را که نمیشناسمش و در آخر دیر یا زود میمیرد؟! این همه عظمت تحصیل علم و پیشرفت علمی برای همین؟!
یا بگوید: با چه ساختار عظیمی به وجود آمده و متولد شدم، با چه زحمت دیگران و رنج خود بزرگ و بالغ شدم که چه؟! عاشق شوم، به معشوق برسم، ازدواج کنم، مجرای فیض وجود انسان دیگری به عنوان فرزند شوم ...، که چه؟! این همه عظمت برای چیست؟!
●- یا به دنیا نیامده اندک اطلاعاتی سطحی از دنیا داشته باشد و بگوید: زمین و آسمان، جوّ و خورشید و ماه و کهکشان و کل عظمت خلقت برای این است که من بخورم و بخوام، یا بیمار شوم و بمیرم؟!
عظمت بهشت و جهنم:
بنابراین هم واقعهی اقامه معاد بسیار عظیم است، هم مقولهی "بهشت" بسیار عظیم است و هم مقولهی "جهنم" - نه آن به سیب و گلابی و قصور و حور محدود است و نه این به آتشوزی! چنان که در آیات متعدد، هم از روز قیامت به عنوان « يَوْمٍ عَظِيمٍ » یاد نمود و هم از بهشت و نعماتش به عنوان « أَجْرٌ عَظِيمٌ »، و هم از عذاب جهنم به عنوان « عَذَابٌ عَظِيمٌ ».
عظمت:
عالَم هستی، تجلی خداوند سبحان و با عظمت است، پس هر چه در آن هست «عظیم» میباشد، خواه یک ذره باشد، یا یک کهکشان؛ خواه قرآن کریم باشد، یا یک عصیان و گناهی در محضر او، که به حسبِ ظاهر کوچک و حقیر به نظر آید. وقتی فرمود به حق آفریدم، یعنی همه چیز عظیم است.
عرش خدا عظیم است (وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ) - فضل خدا عظیم است (وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ) – اجر و پاداشی که او دهد، عظیم است (فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ) – بلایی که خداوند گرفتار کند، عظیم است (بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ) – قسم خوردن خدا عظیم است (وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ) – قربانی به امر خدا، عظیم است (وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ) – اخلاق و کمال آن، عظیم است (وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ) – بشارت و فوز الهی عظیم است (ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)...، هم چنین شرک به خدا یک ظلم عظیم است (إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ) –لذتهای دنیوی، اگر چه قارونی باشد نیز عظیم است (إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ) – کید (چارهجویی) زنان برای رسیدن به آمال خود عظیم است (إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ) – سخن گفتن از روی نادانی، نزد خداوند عظیم است (وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ) ... – و هم چنین زلزلهی قیامت عظیم است (إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ) – و چنان که ابتدا بیان شد، قیامت و اجر و مکافات آن نیز عظیم میباشد.
پس، هم تجلیّ خداوندِ با عظمت، عظیم است، هم حکمت و اهداف مقطعی و غایات کلی عظیم است و هم هر فعلی اعم از مثبت و یا منفی، صواب یا گناه، مفید و یا مضر ... و خلاصه مخلصانه و یا مشرکانه، در محضر او، امر عظیمی است که یا پاداش عظیم دارد و یا عذاب عظیم.
خودسازی و خودسوزی:
●- آیا خودسازی، شناخت و شکوفا نمودن استعدادها و به فعلیت رساندن قوهها امر عظیمی نیست؟
●- آیا خودسوزی، به آتش کشیدن خود، دیگران و محیط و نابود کردن تمامی امکانات و استعدادها، امر عظیمی نیست؟!
●- اگر "معاد" و حیات اخروی در کار نباشد، چه فرقی بین "خودساز با خودسوز" باقی میماند؟! یکی خودش خود را میکُشد و دیگری را طبعیت میکُشد؛ نه علم این نتیجه میدهد و نه جهل آن – نه سازندگی (عمل صالح) این حاصلی دارد و نه تخریب و ویرانگری آن؛ همه با هم مساوی و خاک میشوند؟! در حالی که در همین دنیا میبینیم که اینها مساوی نیستند، پس در امتداد حیات نیز مساوی نخواهند بود و اگر مساوی فرض شوند، جای دارد آدمی سؤال کند «که چه و چرا و به چه حکمتی خلق شدهاند»؟!
معاد:
متأسفانه باید اذعان کنیم: اگر چه "معاد" اصل، هدف و غایت میباشد، اما هنوز «معاد شناسی» برای بشر [حتی مسلمانان]، مطرح نشده است، چه رسد به این که تا حد امکان، مورد توجه و شناخت قرار گیرد.
امروزه، با این پیشرفت علمی بشر، حتی در جوامع توحیدی و اسلامی، نگاهی به حقایقی چون: توحید، نبوت، وحی، ولایت، امامت شده است، اما "معاد" هم چنان مغفول مانده است، در حالی که خداوند سبحان، مکرر تصریح نموده و متذکر شده که هدف و غایت در "معاد" ظهور مییابد، دنیا سفر است و حیاتِ دائمی در معاد میباشد؛ و هم چنین مکرر فرموده که علت اصل غفلت و در نتیجه انحراف بشر از صراط مستقیم و رسیدن به کمالاتی که برای آن خلق شده است، ناباوری "معاد" و غفلت از "انجام" میباشد؛ چنان که بسیاری از خداشناسان و دینداران نیز مرتکب گناهانی بس عظیمی میگردند!
« وَإِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ » (المؤمنون، 74)
ترجمه: و به راستى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، از راه [درست] سخت منحرفند.
انسان ظاهر گرا:
آدمی، گرفتار ظاهرگرایی است، مگر این که پرده را از عقل و قلبش کنار بزند و به هر شکل ممکن و از هر لحاظ، به حقیقت "وصل" شود – انسان کم ظرفیت، بیطاقت و منفعل است، مگر آن که این قطره، به اقیانوس بیکران رحمت الهی "وصل" شود:
إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا – به یقین انسان حریص و کمطاقت آفریده شده است،
إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا – چون صدمهاى به او رسد عجز و لابه (بیتابی) كند.
وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا – و هنگامی که خوبی به او رسد مانع دیگران میشود (و بخل میورزد)،
إِلَّا الْمُصَلِّينَ - مگر نمازگزاران؛ (مگر وصل شدگان).
انسانی که وصل نیست، خودش را قطره میبیند، نه اقیانوس! پس تعریف از خودش، نقش و جایگاهش در نظام خلقت، و آثارش را نیز قطره و قطرهای میبیند.
انسانی که وصل نیست، خودبین میشود و از خودش نیز جز ظاهر نمیبیند، لذا اگر به بهشت و جهنم نیز نگاهی کند، نگاه ظاهری خواهد بود. یکی را پر از لذت حور، قصور و سیب و گلابی میبیند و دیگری را پر از نقمت و عذاب آتش و زقّوم!
انسان اگر وصل نگردد، نه کمال، بهجت و لذت آن را درک میکند و نه نقص، هلاکت و درد و الم آن را – لذا چنین انسان نامتصلی، چه در امور حیات دنیوی و چه در مورد آخرت، نه درست سوز فراق، حسرت، دوری و جدایی از کمال محض و محبوب را درک میکند، نه سرور و لذت محب، محبوب و مقرب شدن را میفهمد.
از اینرو، اگر در مورد بهشت بیاندیشد، در مورد « حُورٌ مَقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ »، تصورات و تخیلاتی میکند، از « إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ - در حقيقت، مردم پرهيزگار در ميان باغها و نهرها هستند / القمر، 55» تصور و تخیل بیشتری دارد، اما از « فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ - در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدرند! / القمر، 56» و نیز «لِقاءَ الله»، چیزی نمیفهمد!
هم چنین اگر در مورد جهنمی بیاندیشد، از عذاب « أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ - آنها جز آتش چیزی نمیخورند و در شکم خود نمیریزند / البقره، 174» چیزهایی تصور میکند، اما هرگز از عذاب « وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ - روز قیامت، با آنها سخن نمیگوید؛ و آنان را پاکیزه نمیکند؛ و برای آنها عذاب دردناکی است / ادامه همان آیه»، درکی نخواهد داشت.
●- بنابراین، ما نسبت به حکمت کوچکترین و به ظاهر کمترین اهداف خود، شناخت پیدا میکنیم و لابد در نظرمان عظیم است که در پی تحققش میرویم، اما راجع به معاد و حیات اخروی میگوییم: «یک سری به بهشت بروند و یک سری هم به جهنم، همین؟!»
مرتبط:
فهرست و لینک تمامی مباحث مربوط به معاد، بهشت و جهنم که در این پایگاه درج گردیده است.
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
آیا خداوند این دنیا و تمام این عظمت رو خلق کرده که فقط یه سری آدمها به جهنم بروند و سری دیگر به بهشت؛ فقط همین؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8459.html
- تعداد بازدید : 2899
- 15 اسفند 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی معاد