چرا سوره یس قلب قرآن لقب گرفته است؟ این سوره چه اهمتی دارد که سورههای دیگر ندارند؟ چون من حقیقتش خیلی حدیث در فضیلت این سوره دیدم و خیلی امامان به خواندن و انس با این سوره تاکید کردهاند. علت این همه اهمیت چیست؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): تمامی سورههای قرآن کریم، اهمیت دارند، اما هر کدام جایگاه، نقش، حکمت، پیام، آموزه، اثر، ثمر و اهمیت خود را دارند.
خداوند علیم، حکیم و سبحانی که عالم خلقت را بیهوده (عبث) و بازی (لهو) نیافریده است، نه رسولانش را بیجهت و صرف زیبایی نظام خلقت فرستاده است و نه آیاتش را برای جلوه در میان ادبیاتها فرستاده است، پس هم رسالت امری حکیمانه است و هم رسول صلوات الله علیه و آله حکیم است – هم قرآن کریم حکیمانه است و هم قرآن خودش حکیم است؛ لذا چه در متن آیات و چه در احادیث و روایات، امر به تلاوت تک به تک آیات، آن هم با تأمل، تفکر و تعمق شده است، نه فقط سوره یس یا الرحمن.
پس، اگر فرمود: سوره حمد، سرّ قرآن کریم است، سوره یس قلب قرآن کریم است، سوره توحید (اخلاص)، ثلث قرآن کریم است - که متأسفانه این تعابیر را فقط به میزان ثواب (پاداش)، فرض نمودهایم – معارف و حکمتهای بسیار والایی دارد.
در بارهی توصیف سورهی یس، به قلب قرآن کریم نیز لازم است ابتدا به چند نکته توجه شود:
یس
"یس – یاسین"، اسم پیامبر اکرم صلوات الله علیه میباشد، چنان که اسم حضرت الیاس علیه السلام نیز بوده است. این اسمها و چراییها و رمز و رازهای بیان شده و بیان نشدهی آنها بسیارند، چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودهاند: «منم طه – منم حوامیم (حا میمهای قرآن مجید) و ... . زیارت امام زمان علیه السلام را چنین شروع میکنیم «سَلامٌ عَلی آلِ یاسین»، یعنی سلام بر فرزند پیامبر صلوات الله علیه و آله.
قلب
"قلب"، به معنای "جان" است، نه این قلبی که در سینه میتپد؛ اگر چه اسم را از این عضو و کارآییاش گرفتهاند. قلبی که در سینه است، دائم در حال حرکت و زیر و رو کردن است، خون کثیف را میگیرد و خون تازه به تمام پیکر و از جمله مغز تزریق میکند، و اگر از این حرکت و انقلاب باز ایستد، مرگ حتمی است.
قلب به معنای جان نیز چنین است، محل فهم، ایمان، حب و بغض است. دائم در حرکت و زیر رو کردن تمامی مواضع و شاکلهی انسان میباشد و اگر سیاه شود و دیگر تصفیه نکند، هلاکت و فلاکت حتمی میگردد.
قلب خلقت:
قلب خلقت، انسان است. و البته مقصود از انسان، بدن حیوانی که مشابه بسیار دارد نمیباشد، بلکه روحی است که از عالَم امر الهی میباشد، نه خلقت مادی « قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی ». پس مقصود انسان کاملی است که از مراحل و مراتب حیات جمادی، نمادی و حیوانی عبور کرده و در مراتب حیات انسانی نیز صعود کرده و خلیفة الله شده است.
در مورد خلقت آدم؛ نفرمود میخواهم یک موجود خاکی، مانند سایر حیوانات خلق کنم، بلکه فرمود: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً». ملائک همین معنا را درک نکردند که پرسیدند: «چرا خلیفه در جایی که بقایش مستلزم حیات حیوانی و خونریزی است»؟!
بنابراین، انسان به طور کلی قلب خلقت است، و انسان کامل، قلب انسان و انسانیت میباشد و حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه و آله، اشرف و اکمل مخلوقات عالم هستی میباشند.
سوره یس:
سوره یس، با اسم ایشان شروع میشود، و سپس خداوند متعال به کلام خودش، یعنی قرآن قسم میخورد، و قرآن را به حکیم بودن (نه فقط حکیمانه بودن) توصیف مینماید، و موضوع این قسم را «تو فرستادهی خدا و بر صراط مستقیم هستی»، نه یک انسان معمولی، ولی دانشمند، نابغه، حکیم، مدیر و مدبر، بیان میدارد! پس جان این سوره، درباره ایشان است.
«يس * وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ * إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» (یس، 1 تا 4)
سپس به معرفی کتابی که این رسول آورده است میپردازد، چرا که تجلی نبوت و رسالت، در همین اخذ و ابلاغ وحی و آوردن "شریعت" میباشد. لذا میفرماید که این کتاب، شعر، رمان، تاریخ، سخنان حکیمانهی شخصی و ... نیست، بلکه « تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ » میباشد.
اصول دین:
اصول دین [در تمامی ادیان الهی]، دو اصل است، که عبارتند از "توحید و معاد"، یعنی شناخت و اعتقاد به اول و آخر – یا آغاز و سرانجام. یعنی « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ». چنان که اصول دین و اعتقادات کفار و مادهگرایان نیز دو اصل است که عبارتند از: "ما از ماده و خاکیم، و به خاک و ماده باز میگردیم»! اما از آنجا که پس از شناخت و ایمان به معاد، برای عقل سلیم، موضوع «حال چه کنم، چه باید بکنم، چه نباید بکنم، چگونه سالم و کامل به آن هدف و مقصد والا برسم» مطرح میشود، ضرورت "هدایت" روشن میگردد و اصل "نبوت و وحی"، الزامی میگردد، لذا نبوت نیز از اصول دین قرار میگیرد، یعنی همان حلقهی وصلِ اول و آخر.
اصول دین در سوره یس:
سوره یس، مکی است و در سور مکی، بیشتر بر اصول عقاید تکیه شده است تا احکام، که بیشتر در مدینه نازل گردیده است. چرا که تا اصول درست نشود، فروع جایگاه و معنایی ندارد.
پس، تمام اصول دین، در سورهی یس تشریح شده است، منتهی چون این شناخت به واسطه پیامبر و وحی حاصل میگردد و نبوت و رسالت، برای آدمی حلقهی وصل بین توحید و معاد است، از شخص پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله و رسالت ایشان شروع میکند: « إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ».
از آنجا که از سویی نبوت با ایشان خاتمه مییابد و دیگر وحی نازل نمیگردد، و از سویی دیگر نبود انسان کامل و خلیفة الله میان انسانها در هر زمان، با اصل هدایت منافات دارد، و انقطاع هدایت با انقطاع وحی، با حکمت منافات دارد، اصل "امامت و وجود امام"، ضروری میگردد، لذا توحید و معاد، و چگونگی احصای همه چیز برای ظهور در معاد را با "امام" بیان میدارد.
«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ» (یس، 12)
ترجمه: ماييم كه مردگان را زنده مىكنيم و آنچه كردهاند و آنچه از آثارشان بعد از مردن بروز مىكند همه را مىنويسيم و ما هر چيزى را در امامى مبين برشمردهايم.
"إِنَّا = ما"، یعنی "من، در مقام مالکیت و سلطنت"، یعنی" «من، و تمامی تشکیلات و جنودم در نظام خلقت، ربوبیت و هدایت تکوینی و تشریعی» - "نُحْيِي الْمَوْتَى"، تأکید و تصریح به حیات پس از مرگ و معاد دارد که در توان الهی است – "وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ"، یعنی حساب و کتابی در کار هست، و این حساب و کتاب بسیار هم دقیق است، و این دقت مستلزم ثبت و ضبط همه چیز میباشد، لذا نه تنها اعمال نوشته میشود، بلکه آثار آنها که تا قیامت ادامه دارد نیز نوشته میشود – اما در کجا؟ آیا در دفاتری مانند دفاتر مادی دنیا؟! خیر، بلکه جان این احصا، در قلب "امام مبین"، یعنی امامی که حی، حاضر، ناظر و شاهد است قرار میگیرد.
بنابراین، همین یک آیه، دلالت بر "توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت" کرده است، پس قلب قرآن است.
خاتمهی سوره یس:
در خاتمه نیز مجدداً بر "معاد" تأکید شده است، چرا که اعتقاد به توحید، بدون اعتقاد به معاد، هیچ بار مسئولیت و انگیزهای برای "شدن" ایجاد نمینماید و بالتبع ضرورت نبوت، وحی و امامت را نیز منتفی میسازد.
در آیات آخر، مجدداً توحید، از زاویهی نگاه به خلقت و خالق، چگونگی خلقت توسط خالق، و تأکید بر بازگشت (معاد) را متذکر و بازگو نموده است:
«أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ» (81)
ترجمه: آیا کسی که آسمانها و زمین را آفرید، نمیتواند همانند آنان را بیافریند؟! [دوباره همان خاک شدهها و پوسیدهها را جمع کند و جان ببخشد] آری (میتواند)، و او آفریدگار داناست!
«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (82)
ترجمه: (این کار برای او سخت نیست، چرا که) فرمان او [کار او] چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: «موجود باش!»، آن نیز بیدرنگ موجود میشود!
«فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (83)
ترجمه: پس منزّه است [از توصیفات، گمانها، تجسمهای نادرست و افتراهایی که بندگان به او نسبت میدهند] خداوندی که مالکیّت و حاکمیّت همه چیز در دست اوست؛ و به سوی او بازگردانده میشوید.
●- بنابراین، اگر پرسیده شود، جان حقایق هستی، جان اصول هدایت، جان معارف و جان کلام خدا، چیست؟ گفته میشود که همه در سورهی یس (یاسین) آمده است، پس این سوره قلب قرآن کریم است.
مشارکت و هم افزایی (موضوع و نشانی لینک متن یادداشت)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
چرا سوره یس قلب قران لقب گرفته است؟ این سوره چه اهمتی دارد که سورههای دیگر ندارند؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9579.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 6721
- 18 دی 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن سوره یس