نظر شما درباره خروج آمریکا از خاورمیانه چیست؟ - (نظر ما، کاملاً متفاوت از جوّهای خبری داخلی و خارجی میباشد، لطفا بخوانید).
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه): بهتر است به این منطقه، "آسیای غربی" بگوییم؛ چرا که به قول امام خامنهای، تقسیمبندی قارهی آسیا، به خاور نزدیک، خاور میانه و خاور دور، نسبت به انگلیس و متناسب با مرکز قرار دادن آن قدرت در دوران استعمارش میباشد.
●- قرار نیست که امریکا از "غرب آسیا" خارج شود، بلکه فقط قرار است نیروهای نظامیاش را از سوریه و افغانستان خارج نماید؛ و البته چنان که ترامپ تأکید کرد، قرار نیست که نیروهایش را از عراق خارج نماید!
بنابراین، خروج نیروهای نظامی امریکا از سوریه و افغانستان [که یک تاکتیک] میباشد، به هیچ وجهی، به مثابهی خروج امریکا از این منطقه [که اگر اتفاق افتد، یک سیاست است] نمیباشد.
امریکا از غرب آسیا (خاورمیانه) خارج نشده، نمیشود و نمیتواند بشود، چرا که بخش عظیم ثروت و درآمد مستقیم و غیر مستقیم امریکا، از همین منطقه تأمین شده و میشود.
امریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و ایتالیا، کجای دنیا را به جنگ بکشند، میتوانند این همه سلاح بفروشند - و کجای دنیا را تخریب کنند، میتوانند در بازسازیاش شرکت نموده و درآمد کسب کنند - و در شرایط عادی، کجای دنیا برای سرمایهگذاری یا تعاملات اقتصادی و تجاری بهتر و غنیتر و پر مصرفتر از این منطقه است - و کجای دنیا برای استعمار و استثمار سنتی یا مدرن، مناسبتر و مساعدتر میباشد؟!
خروج نیروهای نظامی:
خروج نیروهای نظامی امریکا، انگلیس و فرانسه از افغانستان و به دنبال آن سوریه، سالها پیش، یعنی از همان موقعی که با "طالبان" بستند، و القاعده را به داعش مبدل کردند و آنها را جایگزین خود در افغانستان و سوریه برای جنگ نیابتی نمودند، صورت گرفته است، و نیروهای باقیماندهی، جهت لجستیک و احتیاط بود، تا زمانش برسد؛ در واقع، این نیروها، دیگر به جز "هزینه"، آوردهای نداشتند. پس، اکنون که زمانش رسیده، باید خارج شوند.
بدیهی است که هزینهی پشتیبانی و حمایت از نیروهای جایگزین محلی، مانند طالبان، القاعده، داعش، النصرة، بوکوحرام ... و البته دولتهای وابسته، به مراتب کمتر از هزینهی خواب و خوراک نیروهای امریکایی و اروپایی میباشد، و البته آوردهی آنها به مراتب بیشتر است. هر چند که هزینهی همان لشکر محلی (ستون پنجم) را نیز به دولتهای محلی (سعودی، امارات، ترکیه و ...) تحمیل میکند.
هر حرکتی دو وجه دارد:
هر حرکتی [اعم از مادی و معنوی] دو وجه مثبت و منفی دارد، چرا که دنیا دارِ تجارت است و تجارت مبتنی بر "سرمایهگذاری" و منتج به "سود یا ضرر" میباشد. حتیقامهی نماز و یا قرائت قرآن کریم نیز مستثنای از این قاعده نمیباشد، چه رسد به تحرکات سیاسی یا اقتصادی، آن هم در سطح کلان.
بنابراین، تصمیمات امریکا و انگلیس را نیز باید از همین دو وجه مورد مطالعه وبررسی قرار داد، البته با توجه به این که آنها همیشه سرمایهگذاریهای دو یا چند سویه میکنند، و در صورت ضرر و زیان در هر سو نیز، مهارت و تجربهی دیرینهای در تبدیل "تهدیدها به فرصتها" دارند. مانند مهارت ما در "فرصتسوزی"!
وجه مثبت:
مقصود از وجه مثبت، از نگاه ما و در مقابل ما [کشورها و ملتهای منطقه، به ویژه جمهوری اسلامی ایران و ملت ایران] میباشد.
هدف اصلی و کلی از حضور نظامی مستقیم، پس از نمایش انفجار برجهای دوقلو، تسریع در استراتژی کلانِ تجزیهی کشورهای منطقه، به دو، سه و حتی تا پنج ایالت مستقل و زیر نظر امریکا، با سلطهی اسرائیل بود که هر چند در تحقق آن موفق نگردیدند، اما منصرف نشدهاند، بلکه برای تحققش، روشها و تاکتیکهای گوناگون را به تناسب شرایط انتخاب میکنند.
وقتی رییس جمهور امریکا، خودش اقرار میکند که «امریکا تا کنون هفت یا حتی نه هزار میلیارد دلار در منطقه هزینه نموده و نه تنها هیچ به دست نیاورده، بلکه رییس جمهور امریکا، در سفر به امریکا، ناچار است قاچاقی تردد نماید»، جای تردیدی در این شکست بزرگ نمیماند. وقتی خودشان اقرار میکنند که ما هزینه کردیم، نیروهای امریکایی و اروپایی را گسیل نمودیم، جنگیدیم ...، تا عراق و سوریه، و تا حدودی افغانستان را دو دستی تقدیم جمهوری اسلامی ایران کنیم، اقرار درستی است. وقتی بیشتر رؤسای جمهور یا پادشاهان مخالف بشار اسد، یا برکنار شدند و یا مُردند، اما اسد هنوز رییس جمهور محبوب سوریه است، یعنی شکست! متوقف شدن پیشروی نظامی رژیم جعلی و غاصب اسرائیل، در اشغال سرزمینهای فلسطین، رسیدن عمر جنگهای بیرقیب، به 33 روز، 22 روز، و بالاخره 2 روز، یعنی شکستی مفتضحانه!
وجه منفی:
وجه منفی این است که امریکا در به راه انداختن جنگها نیابتی موفق بوده است و اکنون قصد دارد، تحقق اهدافش را [به حسب ظاهر]، بدون حضور مستقیم و تحمیل هزینه بر خود، پیگیری نماید.
از این رو شاهدید که برای خروج نیروهای نظامیاش از افغانستان، با طالبان مذاکره میکند و نه با دولت وقت و یا احزاب سیاسی قانونی – و برای خروج از سوریه، با حمایت گستردهتر از احزاب تجزیهخواه، با ترکیه مذاکره میکند، نه با دولت سوریه و یا ایران و یا روسیه (به عنوان حامیان)!
اگر به اخبار توجه نموده باشید، حتی مقامات سیاسی ایران نیز با طالبان مذاکره کردند و آقای شمخانی و ... میگویند: «مذاکرات با طالبان، همچنان ادامه خواهد داشت»!
●- ترکیه، از همان آغاز جنگ داخلی در سوریه، به بهانهی مخالفت با اسد، برای تجزیه خاک این کشور رخ داد، و با محور قرار دادن سوژهی سقوط رژیم اسد، همراه با امریکا، انگلیس، اسرائیل و سایر متحدان غربی و نوکران عربی، کریدور انتقال نزدیک به هشت هزار نیروی امریکایی و اروپایی برای پیوستن به داعشی که به همراه اکراد سوری، بیش از سه هزار نفر نبودند، و نیز کریدور انتقال انواع و اقسام سلاحهای پیچیده گردید.
●- ترکیه، با تجزیهطلبان دیرینهی کُرد خود، یعنی حرب پ.ک.ک، به رهبری عبدالله اوجالان که زندانی بود، کنار آمد تا نیروهایش را به کردستان سوریه و کردستان عراق بفرستد.
●- ترکیه، با هدف قرار دادن هواپیمای لجستیک روسیه، در پروازی به حمایت ازمامیت ارضی سوریه و مبارزه با تروریسم، خود را با مخاطرههای جدی سیاسی، اقتصادی و حتی نزدیک به نظامی، با همسایهی قدرتمندش، یعنی روسیه، مواجه کرد.
●- ترکیه، بلافاصله پس از شکست داعش، خروجی از مناطق حساسی چون اربیل (و کلا کردستان عراق که بدون هیچ جنگی تسلیم شده بودند)، و مقارن شکست بارزانی و تیمش، در تجزیه رسمی خاک عراق و جداسازی کامل کردستان عراق، به بهانهی مقابله با همان پ.ک.ک و سایر بهانهها، به خاک عراق حمله نظامی کرده است؛ و هنوز هم نیروهای نظامیاش خارج نشدهاند و در دنیا نیز هیچ کشوری معترض نگردیده است! مضافاً براین که امریکا میگوید: نیروهای نظامیاش از عراق را خارج نخواهند نمود!
●●●- اکنون ترکیه با روسیه دوست شده، و خود را در کنار ایران و روسیه، جزو سه کشور اصلی تصمیمگیرنده برای تحولات سوریه قرارداده است، و امریکا [ترامپ] میگوید: «اردوغان، قولهای لازم را به ما داده است»، و اردوغان میگوید: «ما به نقش خود واقفیم، توانش را نیز داریم، پس به وعدههای خود عمل خواهیم نمود و به امریکا تضمین میدهیم»!
نتیجه:
بله، الحمدلله، امریکا و انگلیس (صهیونیسم بین الملل)، تا اینجا در رسیدن به اهداف کلان خود شکست خوردهاند، اما سیاستهای کلی نظام سلطه، هیچ تغییری نیافته است. قرار است که کشورهای منطقه، با شدتی بیش از گذشته، درگیر جنگهای داخلی، ترورها، درگیری شدید احزاب و گروهها شوند، البته بدون حضور مستقیم نیروهای نظامی غربی؛ و چنان که ترامپ صریحاً گفته است: «هزینهاش را روسیه، سوریه و ایران بدهند، چرا ما بدهیم»!
سیاستهای امریکا:
برخی هنوز گمان دارند که در امریکا و اروپا، لیبرال دموکراسی حاکم است، احزاب در انتخابات شرکت میکنند، مردم رأی میدهند، آنها به مجلسها و ریاست جمهموری و دولت وارد میشوند و برای سیاستهای اقتصادی، نظامی، سیاسی و ... تصمیمگیری مینمایند! اما تردیدی نیست که تمامی تصمیمات، از سوی چند سرمایهگذار معدود، یا چند زنجیرهی همکار و البته رقیب، اتخاذ میگردد.
اگر یادتان باشد، اوباما در دور دوم ریاست جمهوری خود، در سفر به منطقهی شرق آسیا (که به آن خاور دور میگویند] گفت: «دیگر وقت آن رسیده که برای رونق اقتصادی امریکا و ایجاد اشتغال برای جوانان امریکایی و ...، نیروهای خود را از خاورمیانه خارج نموده و متوجه خاور دور نماییم، چون اکنون سرمایه و قدرت اقتصادی اینجاست»! پس ترامپ، در اجرای همان سیاست کلان حرکت میکند.
ترامپ:
برخی گمان دارند که امریکا نیز مثل ایران است، مثلاً خاتمی میآید و کاری میکند، احمدی نژاد میآید و کارهای دیگری میکند و اکنون حسن روحانی آمده و این کارها را میکند که شاهدید!
اما نظام سلطه، در ادارهی جهان، بدین شکل نیست و "لیبرال دموکراسی" در آن نه تنها هیچ معنا و مفهومی ندارد، بلکه چنان که خود اظهار و اذعان دارد، مزاحم است.
امریکا، در راستای نظام سلطه، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، تعاملاتی با دنیا [از اروپا گرفته تا آفریقا] برقرار نمود، قراردادهایی منعقد نمود و ...؛ اکنون وقت بسیاری از آنها گذشته است و خروجش در چارچوب ساختارهای فعلی [که خودش بنیان گذاشته]، ممکن نیست. پس به کسی نیاز داشتند که به میدان بیاید، و به جای تداوم قانونمند این بازی خسته کننده و پرهزینه، زیر میز بزند. آنها او را عصبانی، دیوانه، خودسر و ... بخوانند؛ اما کار را به دست او انجام دهند.
خروج از معاهدات پاریس، پایان دادن به قرارداد منع تولید سلاحهای هستهای، خروج از قراردادهای متقابل با کشورهای گوناگون، تهدید مکرر به سازمان ملل، مبنی بر خروج امریکا، خروج از بازی 1+5، خروج نیروهای نظامی از سوریه و افغانستان و ...؛ همه در راستای تحقق اهداف کلان، با تغییر در تاکتیکها، متناسب با شرایط داخلی، جهانی و منطقهای میباشد.
بنابراین، باید منتظر و البته مراقب تحولات متفاوتی در منطقه، و حتی در داخل خاک کشور خود، و حتی طی یک سال آینده باشیم. بحرانهای اخیر داخلی نیز اتفاقی و تصادفی نبوده است:
امام خامنهای:
«من هم به ملّت عزیزمان عرض میکنم این بیداری را حفظ کنید؛ اینکه اینها گفتند در سال ۹۷ ما چنین میکنیم، چنان میکنیم، و نقشههایی را برای جمهوری اسلامی ابراز کردند -یعنی در واقع نقشهشان لو رفت- این ممکن است فریب باشد؛ ممکن است جنجال را برای سال ۹۷ بکنند، نقشه را برای سال ۹۸ بکشند؛ مِنباب مثال. همه باید حواسشان جمع باشد؛ به همهی ملّت عرض میکنم. آمریکا دشمن خبیثی است، دشمن حیلهگری است، دستش با صهیونیستها و مرتجعین منطقه در یک کاسه است و همهی آنها دشمن ایران اسلامی و دشمن ملّت ایرانند؛ ما باید بیدار باشیم. البتّه ما قویتر از آنها هستیم؛ آنها با این انگیزهی قوی علیه جمهوری اسلامی، تاکنون هیچ غلطی نتوانستهاند بکنند، بعد از این هم نمیتوانند بکنند؛ در این تردیدی نیست...» (21/9/1397)
مشارکت و هم افزایی (موضوع و نشانی لینک متن یادداشت)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
نظر شما درباره خروج آمریکا از خاورمیانه چیست؟ - (نظر ما، کاملاً متفاوت از جوّهای خبری داخلی و خارجی میباشد، لطفا بخوانید).
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9564.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 1073
- 8 دی 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی جنگ و جهاد