پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): شش آیهی اول سورهی الحدید، آیات توحیدی (درس خداشناسی) است و خوب است که در پی هم مورد تلاوت و تفکر قرار گیرد؛ متن و ترجمهی سه آیهی نخست این سوره، به شرح میباشد:
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ *
آنچه در آسمان ها و زمين است خدا را تنزيه مىكنند (مبرا از هر عیب و نقصی میدانند)، و اوست كه عزّتمند و حكيم است؛
لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ *
[مالکیت و] فرمانروايى آسمانها و زمين فقط از آن اوست؛ زنده مىكند و مىميراند؛ و او بر هر چيز تواناست؛
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ *
اوست اوّل و آخر و پيدا و پنهان؛ و او به هر چيز داناست؛
●- پس از بیان این شش آیه در خداشناسی، میفرماید، حال که شناختید، «آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ – به الله و فرستادهاش ایمان بیاورید».
الف – ظاهر به چیزی گفته میشود که پیدا باشد و با باطن به چیزی گفته میشود که پنهان باشد و بالتبع از نظر غایب خواهد بود.
ب – اگر دقت نماییم، نه چیزی برای ما "ظهور محض و کامل" دارد و نه چیزی که در باطن و درون است، برای ما "غیبت محض – پنهانی کامل" دارد، بلکه هر چیزی، به لحاظی "ظاهر" است و به لحاظ دیگری "باطن" و در غیب میباشد. و البته مؤمن کسی است که در هیچ امری، به ظواهر بسنده ننماید، باطن را ببیند و به آن ایمان بیاورد: «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ – آنان که به غیب ایمان میآورند / البقره، 3».
به یک شاخه گُل، یک عکس، یک کتاب، یک ساختمان، ستارگان، یا هر چیزی که دوست دارید بنگرید، ظاهری دارند و باطنی؛ ظاهرش برای هر کسی، به وسعت دیدش آشکار است و باطنش نیز برای هر کسی به وسعت دیدش، پنهان و غایب میباشد. لذا هر ظهوری، برای همگان از هر لحاظ ظاهر نیست و هر باطن و غیبی، برای همگان از هر لحاظ پنهان و غایب نمیباشد. اشیا، حقایق و واقعیتهای برای شما ظاهر است که برای بنده باطن و غیب هستند و بالعکس. چنان که شخص شما و ظاهر شما، برای بنده باطن، پنهان و در غیب است، چه رسد به افکار، نیات، مقاصد، و حبّ و بغضهای شما، ولی برای خودتان، به رغم باطنی بودن، ظهور دارد.
ج – آنگاه که کتابی را مورد مطالعه قرار میدهید، صفحات جلد، کاغذ و حروف نزد شما ظاهر میشود؛ اما نه تنها نویسنده، بلکه حتی ترکیبات کاغذ و جوهر نیز نزد شما باطن، پنهان و غایب میباشند؛ همه در پس پردهها [حجابها]ی گوناگون قرار دارند؛ اما همین کتاب و نوشتار آن، نه تنها ظهوری از نویسندهی آن، بلکه ظهوری از درخت، چوببری، کارخانجات تبدیل چوب و تولید کاغذ، حروفچینی یا امروزه تایپ، مجموعه لیتوگرافی جهت تهیه فیلم و زینگ، چاچخانه و ... میباشد، که همانها خود ظهور علوم و صنایع دیگری چون فلزات و رنگسازی و ... میباشند.
●- هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
در این آیه، از خداوند متعال، نه با یک نام خاص مانند: الله، خالق، رحمان، رحیم و ...، بلکه با ضمیر "او = هُوَ" که سوم شخص غایت است یاد شده است؛ چون بالاخره یک "اویی" باید باشد، هر چند که او را هنوز نمیشناسیم؛ سپس به معرفی این "او" میپردازد.
هُوَ الْأَوَّلُ – اول، همیشه نسبت به دوم و سوم و ... مطرح میشود، لذا اوّلیت برای کسی که ازلی است و همیشه بوده، مطرح نیست. پس یعنی هر چیزی را که فرض کنی اولین موجود بوده، خداوند پیش از آن بوده است، حال خواه این موجود مادی باشد [ماده اولیه] یا غیر مادی [مانند روح یا ...].
وَالْآخِرُ – "آخَر" یعنی چیزی دیگر، و "آخِر" یعنی انتها، و شکی نیست که هر چیزی آخِری، انتها و سر انجامی دارد و بالتبع کل عالم هستی نیز باید انتها و سرانجامی داشته باشد. بنابراین، هر چه را که فرض شود آن "آخِر"، انتها و یاپایان است، خداوند سبحان، پس از آن نیز وجود دارد.
وَالظَّاهِرُ – نه فقط خداوند سبحان، بلکه هر چیزی در این عالم، با ظهور نشانههایش (اسمهایش) ظاهر و شناخته میشود، نه به ذاتش. حتی من و شما نیز با نشانههایمان شناخته میشویم. هر تعریفی که از خودتان ارائه دهید [مرد، زن، جوان، پیر، مسلمان، ایرانی، قوی، ضعیف و ...] همه نشانههای شما میباشند که معرف یک وجود هستند، نه ذات خودتان.
خداوند متعال نیز با اسمها (نشانه)هایش دیده و شناخته میشود و هر چه در عالم هست، نشانه و ظهور حیّ و خالق بودن، رحمان، رحیم، مالک، رازق، رب بودن "او" و در یک کلمه، ظهور اسم "جمال و جلال" اوست.
پس او "ظاهر" است، به ظهور در فعلش که همان خلقت اوست، و به ظهور در مالکیت، قدرت و ربوبیتش در تدبیر و ادارهی عالم هستی.
وَالْبَاطِنُ – او باطن [پنهان] است، البته نه فقط بدان جهت که ماده، جسم و مرکب از عناصر نیست تا با تابش نور، به دیدهی انسان یا جانداران درآید، بلکه بدان لحاظ که "باطن و ذات" هر چیزی، اوست.
آیا باطن هر چیزی که هست، همان "هستی" نمیباشد؟ آیا کسی از خودش هستی دارد و هستی بخش خودش و یا دیگران شده است؟ یا هستی، همان هستی اوست که در هستی همه چیز تجلی یافته است؟ آیا باطن تمامی علوم، قدرتها و اسما و صفات کمالیهی انسان، به غیر از ظهور هستی او در اسمها، نشانهها و ظهورهای گوناگون میباشد؟!
پس، هر ظاهری، باطنی دارد و باطنش نیز باطنی دارد و این بواطن هم چنان امتداد دارد، تا برسد به "هستی" که اوست.
علامه طباطبایی رحمة الله علیه:
«"هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ" بعد از آنكه معلوم شد كه خداى تعالى بر هر چيزى كه فرض شود قادر است، قهرا با احاطه قدرتش به هر چيزى از هر جهت محيط هم هست، پس هر چيزى كه فرض شود اول باشد خدا قبل از آن چيز بوده، پس او نسبت به تمام ماسواى خود اول است، نه آن چيزى كه ما اولش فرض كرديم، و همچنين هر چيزى كه ما آخرينش فرض كنيم خداى تعالى بعد از آن هم خواهد بود، چون گفتيم قدرتش احاطه به آن چيز دارد، هم به ما قبلش و هم به ما بعدش، پس آخر خدا است، نه آن چيزى كه ما آخرينش فرض كرديم، و هر چيزى را كه ما ظاهر فرض كنيم خدا ظاهرتر از آن است به خاطر احاطهاى كه قدرتش بر آن چيز دارد، و چون احاطه دارد پس از جهت ظهور هم ما فوق آن است، پس خدا ظاهر است، نه آن چيزى كه ما ظاهرش فرض كرديم، و همچنين هر چيزى كه باطن فرض شود خدا به خاطر احاطه قدرتش بر آن باطنتر از آن است، و ما وراى آن قرار دارد، چون او است كه آن چيز را باطن كرده، پس باطن هم خداست، نه آن چيزى كه ما باطنش فرض كرديم، پس معلوم شد كه خدا اول و آخر و ظاهر و باطن على الاطلاق است، و از اين صفات آنچه در غير خدا هست نسبى است نه على الاطلاق.
البته اين را هم بايد بدانيم كه اوليت خداى تعالى و آخريتش و همچنين ظهور و بطونش زمانى و مكانى نيست، و چنين نيست كه در ظرف زمان اول و آخر باشد، و گرنه بايد خود خدا جلوتر از زمان نباشد، و از زمانى و مكانى بودن منزه نباشد، و حال آنكه منزه از آن است، چون خالق زمان و مكان و محيط به تمامى موجودات است، بلكه منظور از اوليت و آخريت و همچنين ظاهر و باطن بودنش اين است كه: او محيط به تمام اشياء است، به هر نحوى كه شما اشياء را فرض و به هر صورت كه تصور بكنى (اگر فلان چيز را اول فرض كنى او به احاطهاش اولتر از آن است، اگر آخر فرض كنى او آخرتر است، اگر چيزى را ظاهر فرض كنى او ظاهرتر، و اگر باطن فرض كنى او باطنتر است، به همان دليلى كه گذشت).» (تفسیر المیزان، ذیل آیه)
مشارکت و هم افزایی - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
پرسش:
منظور از ظاهر و باطن بودن خداوند متعال، در آیهی "هوالظاهر و الباطن" چیست؟
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10264.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 3860
- 18 فروردین 1399
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید