چگونه میتوانیم اثبات کنیم که خداوند کامل مطلق است؟ زیرا در براهینی مثل برهان امکان و وجوب، ما تنها پی به وجود مستقل و یا همان واجب الوجود میرسیم. اما به این موضوع پی نمیبریم که او چه صفاتی دارد؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): مباحث عقلی، در عین وزانت، بسیار راحت هستند. به حُکم عقل، آن که کمال محض نباشد، خدا نیست؛ چون نیستی، نقص، ضعف و فقر که همه از صفات مخلوق هستند و صاحبش را نیازمند به غیر میکند، به او راه یافته است.
●- آیا اگر ببینید که چیزی روشن است، پینمیبرید که پس هست، تابنده است، لابد انرژی دارد و ...؟ اگر یک خودرو ببینید، متوجه نمیشوید که لابد سازندهای دارد که انسان است، علم مهندسی مکانیک دارد، هدف و حکمت دارد و ...؟! پس از یک اسم و نشانی، میتوان به اسمها، نشانهها و اوصاف دیگر نیز پیبرد.
پی بردن به وجود مستقل، یا همان واجب الوجود، یعنی پی بردن به وجودی که هستی و کمال محض است. پس تمامی اوصاف کمال را بی حدّ، داراست.
●- ابتدا باید با عقل که به نور علم میبیند، بدانیم و باور کنیم که "خدایی هست"، سپس در پی شناخت اسماء و اوصافش برآییم.
آنگاه که میپرسیم: «آیا خدا کمال مطلق است – آیا خدا واجب الوجود است – آیا خدا واحد و اَحد است ...»، یعنی وجودش را شناخته و باور نمودهایم و حالا دربارهی اسماء و صفاتش میپرسیم.
الف – اسم "خدا" و یا به زبانهای دیگر مانند: «الله، God و یا ...»، باز هم خود اسمی هستند برای "او". بنابراین، هر عقلی، ابتدا "او = هو" را میشناسد، بدون هیچ اسم و رسمی. یعنی میفهمد "اویی" هست که این عالم هستی را خلق کرده است. در اینجا اولین اسم و دومین و اسمهای بعدی پیدا میشود؛ یعنی فهمیده میشود که اولاً او هست «هُوَ الْحَيُّ» و ثانیاً او خالق است «هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ» و ... .
ب – هنوز نمیدانیم و نمیشناسیم که این "او" کیست و دیگر چه اسما یا اوصافی دارد که بتوانیم بدان واسطه، "او – هو" را بیشتر بشناسیم؟ اما همین که میگوییم "او هست" (هُوَ الْحَيُّ)، برای ذهن و فکر بشر این پرسش پدید میآید که «آیا هستی او از خودش هست، یا کسی به او هستی داده است»؟
پاسخ این پرسش، حتی بدون مطالعهی هیچ کتاب، آیه یا حدیثی، توسط "عقل" داده میشود. عقل میگوید: «اگر هستی را دیگری به او داده باشد، یعنی هستیاش قائم به غیر باشد، خودش هم مخلوق است، پس دیگر خدا و خالق نیست»!
بنابراین، اولین گام در خداشناسی این است که هر چه از صفات مخلوق برخوردار میباشد، از مصداقی برای خدا کنار گذاشته میشود، چون دیگر خالق نیستند، خدا نیستند، بلکه مخلوقات هستند.
●- آدمی میتواند روی هوا بگوید: «خدا»، و هیچ تعریف و مقصودی از آن نداشته باشد، و یا حتی میتواند روی هر چیزی که دوست دارد، نام "خدا" را بگذارد! پس در خداشناسی و هستیشناسی، براهین عقلی و علمی لازم است.
بتپرستها در گذشته و حال به بتها نسبت خدایی میدادند و میگفتند: «این خدای روزی، آن خدای قدرت، آن یکی خدای باران و ... میباشد»! امروزه نه تنها بتپرستان [به ویژه در آسیای شرقی و امریکا] وجود دارند، بلکه ادیان الهی نیز برای انبیا مقام خدایی قائل شدهاند؛ ماتریالیستها نیز برای "ماده" و برای "انسان = اومانیسم" اوصاف خدایی قایل شدهاند، و حتی در میان ما مسلمانان نیز فرهنگ محاورهای و نادرستی رایج شد که میگویند: «فلانی خدای شعر، خدای هنر، خدای فلان صنعت ... یا حتی خدای دروغ و مکر و حیله است»!
اما، اینها همه اسمهای بیمسما، و همان الفاظ روی هوا میباشند و آن چه نسبت میدهند، هیچ حقیقی ندارد:
«إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى» (النّجم، 23)
ترجمه: اینها فقط نامهایی است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشتهاید (نامهایی بیمحتوا و اسمهایی بی مسمّا)، و هرگز خداوند دلیل و حجتی بر آن نازل نکرده؛ آنان فقط از گمانهای بیاساس و هوای نفس پیروی میکنند در حالی که هدایت از سوی پروردگارشان برای آنها آمده است!
ج – اما، آنگاه که شناختیم این "او"، حیّ و خالق همه چیز است، پس یقیناً خودش غیر همه چیز است، لذا مثل و مانند ندارد «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ / الشّوری، 11». پس این یک وصف دیگر.
"او" مثل ندارد، یا چیزی مثل او نیست، یعنی اگر همه چیز حادث است، او قدیم است – اگر همه چیز پدیده است، او پدیده نیست – اگر همه چیز مخلوق است، او خالق است – اگر همه چیز قائم به غیر است، او قائم به خودش است – اگر همه چیز متغیر و در نهایت فانی است، او متغیر و فانی نیست و ... . پس این نیز اسما و اوصاف دیگر.
بنابراین، اسمها و صفات دیگری برای "او"، شناخته میشود. مانند: «هُوَ الْحَقُّ - هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ - هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ - هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ و ...»
واجب الوجود:
آنگاه که آدمی با عقلی که به نور علم میبیند، به "هستی" توجه مینماید و میخواهد "هستیشناسی" نماید، ابتدا و پیش از هر چیزی، هستی را به دو بخش تقسیم میکند که عبارتند از: "ممکن الوجود و واجب الوجود".
شاید ابتدا ابن سینا این دستهبندی را تدوین [و تئوریزه] کرده باشد. او از اینجا شروع میکند که «موجودات یا واجب هستند یا ممکن. در این تقسیم بندی قسم سومی وجود ندارد»؛ و البته این بحث بعدها توسط ملاصدرا، شیخ اشراق و ... کاملتر شد.
"ممکن الوجود"، به چیزی میگویند که نسبتش به بودن و نبودن مساوی باشد، پس به وجود آمدنش علت خارجی میخواهد؛ لذا حالا که هست، معلوم میشود که پیدایش آن علت داشته است؛ و چون همان علت نیز علت میخواهد و در نهایت به دلیل عقلیِ بطلان دور و تسلسل، این سلسله علل باید به علت غایی برسند؛ علتی که او دیگر معلول علتی دیگر نباشد، علت العلل باشد و ... .
"واجب الوجود"، یعنی هستی عین ذات اوست؛ پدیده نیست که پدید آورنده بخواهد، سابقه نیستی به او راه ندارد که دیگری به او هستی داده باشد، مخلوق نیست که خالق بخواهد، مصنوع نیست که صانع بخواهد و ... ؛ پس او قائم بالذات است و هستی همه چیز قائم به اوست.
هستی و کمال:
"کمال مطلق"، یک اصطلاح رایج است برای تقریب ذهن و درک مطلب و شاید لفظ "مطلق" زیاد هم جامع و گویا نباشد، چنان که برخی میگویند: «مطلق، خودش هم محدود است؛ پس بهتر است بگوییم "هستی محض – کمال محض".
در هر حال، کمال همان "هستی" است که نقطه مقابلش "نقص = نیستی" میباشد. "کمال" دارایی است در مقابل ناداری؛ پس هر چه که هستی یافته، مرتبهای از وجود را دارا شده است و به همان نسبت، دارای کمال شده است و آن که هستی محض است، کمال محض هست.
البته، اگر چه "کامل و کامل کننده" نیز از اسمای الهی میباشند، اما توصیفی که در قرآن کریم آمده، جامع تمامی این اسماء میباشد، چنان که میفرماید: "او سبحان = منزه" است؛ و میفرماید که "او منزه از تمامی توصیفاتی است که بشر مینماید"؛ یا به تعبیر دیگری: منزه از اوصاف مخلوقات میباشد؛ لذا خداوند را باید آنگونه شناخت که خودش، خود را معرفی مینماید.
شناخت اسمها و اوصاف دیگر:
چون از سویی تمامی اسمای الهی عین ذات او میباشند و خداوند مرکب نیست که علمش جدا از حکمتش، و حکمتش جدای از قدرتش، و قدرتش جدای از رحمت و حلمش ... باشد؛ و از سویی دیگر قاعدهی "وحدت به کثرت و بازگشت کثرت به وحدت" همه جا حاکم است؛ به واسطه شناخت یک اسم، میتوان سایر اسما را نیز شناخت. مثلاً وقتی میگویید: "او علیم است"، پس قادر و جمیل هم هست، چون علم خودش زیبایی و قدرت است.
در هر حال وقتی شناختیم که "او"، واجب الوجود است، یعنی پدیده و مخلوق نیست و هر چه هست را او هستی بخشیده است؛ تمامی اسمای دیگر نیز شناخته میشود؛ مثل این که: "او" خالق است، مالک است، واحد و اَحد است [چرا که اگر حتی دو واجب الوجود یا خدا وجود داشته باشد، هر دو محدود میشوند، پس هر دو ناقص هستند، پس هر دو نیازمند هستند، پس هستی عین ذات هیچ کدام نخواهد بود و نیاز به پدید آورنده و خالق دارند].
نکته:
آن چه که خداوند متعال در قرآن کریم، بر آن تأکید نموده است، صرفاً "خداشناسی" نمیباشد که به حکم عقل و فطرت، و نیز به واسطهی تمامی مخلوقاتش که همه نشان از خالق دارند [اسم الله هستند]، شناخته شده است؛ بلکه این است که آدمی بداند، هیچ إلهی جز "او" وجود ندارد؛ یعنی انسان نباید به جز او را مبدأ و هدف فرض کند، به جز او را غایت بگیرد، به جز او به چیزی وابستگی محض پیدا کند – غایت و شدت محبتش به جز او باشد ... و به جز او را بندگی نماید؛ لذا در بیشتر آیاتی که در آن ذکری از اوصاف خداوند سبحان شده، بر " لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ " نیز تأکید شده است:
«هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» - «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» - «أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» - «اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ» - «اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» و ... .
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
چگونه میتوانیم اثبات کنیم که خداوند کامل مطلق است؟ در براهینی مثل امکان و وجوب، ما تنها به وجود واجب الوجود میرسیم، اما چه اوصافی دارد؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9877.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 4011
- 17 تیر 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید