بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ و صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ.
با اهدای سلام؛
امروزه به واسطۀ گسترش و سرعت ارتباطات در فضای مجازی، اذهان عمومی مردم در ایران و جهان، بیش از هر زمان دیگری با ترفند "تقطیع" آشنایی دارند.
خواستگاه "تقطیع" بیشتر جملاتی است که دیگران گفتهاند و یا با عمل انتقال دادهاند. آنگاه که فقط به بخشی از یک جمله، یا یک گزاره در نقل قول از دیگران، در یک گفتار، نوشتار و یا کلیپ اشاره میشود تا معنا و مقصود از آن "تحریف" شود و امر مشتبه گردد و مخاطبان منحرف گردند، به آن "تقطیع" میگویند. مانند این که دانشمندی در شرح دیدگاه مادهگرایان (ماتریالیستها) بگوید: «از نظر آنان چیزی جز ماده و جرم وجود ندارد»، سپس «از نظر آنان» را حذف کنند و فراز «چیزی جز ماده وجود ندارد» را به عنوان نظر آن دانشمند، منتشر نمایند! لذا "تقطیع" خود از اقسام و شگردهای "تحریف" میباشد.
لذا "تقطیع" خود از اقسام و شگردهای "تحریف" میباشد.
شاید با توجه به کثرت "تقطیع" در فضای مجازی، برخی گمان کنند که این یک ترفند و شگرد جدید است، اما نه تنها چنین نیست، بلکه سابقۀ بسیار دیرینهای دارد.
در این نوشتار به چند نمونۀ از "تقطیع" که بسیاری آن را شنیده و میشناسند، اشاره میشود:
لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ
شاید مشهورترین مثال، همین «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ در دین [بدآمدنی و] اجباری نیست» باشد؛ چنان که حتی کسانی که هیچ باوری به خدا، معاد و دینش ندارند و چه بسا به عمرشان یک سوره از قرآن مجید را نیز نخوانده باشند، این بخش از یک آیه را حفظ هستند و قابل تأمل آن که در توجیه گناهان خود و محق دانستن خود در ارتکاب به گناهان، به این فراز استناد میکنند!
اما، مهم این است که نه تنها مقصود از دین، اعتقادات میباشد و هیچ کسی نمیتواند به زور دیگری را به اعتقادی حق یا باطل مجبور سازد، بلکه معنا، مقصود و مفهوم این عبارت، وقتی روشن میشود که تمام آیه خوانده شود:
«لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (البقره، 256)
- در قبول دين (اصول اعتقادی)، اكراهى نيست (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است بنا بر اين، كسى كه به طاغوت [بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر] كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيرۀ محكمى چنگ زده است، كه گسستن براى آن نيست و خداوند، شنوا و داناست.
*- میفرماید: دین (اعتقادات) مانند به دنیا آمدن، از دنیا رفتن، جاذبه زمین و ... یک امر جبری نمیباشد؛ بلکه از اموری است که آدمی در انتخاب آن، اختیار دارد.
*- علت عدم اجبار را بیان میدارد؛ به آدمی عقل، شعور، علم،وحی، معلم، مربی، پیامبر و امام داده، راه رشد را از گمراهی روشن نموده، پس دلیلی برای "جبر" باقی نمینماند.
*- در ادامه، بحث از "کفر به طاغوت و ایمان به الله" دارد که کاملاً مشخص مینماید مقصود از دین، اعتقادات و ایمان و کفر میباشد، نه شریعت، حقوق، قوانین و بایدها و نبایدها.
حال، این معارف بلند را بگذارید در مقابل کسی که میخواهد به بهانۀ «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»، هر کاری که دلش میخواهد انجام دهد و کسی هم معترض نگردد!
لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ
این مثال، چند قرنی سابقه دارد. از یکی پرسیدند: «تو که ادعای مسلمانی داری، پس چرا نماز نمیخوانی؟!»، گفت: «به امر خداوند متعال در قرآن کریم!»، گفتند: «خداوند متعال در آیات متعددی امر به اقامۀ نماز نموده است، تو طبق کدام امرش نماز را نمیخوانی؟!» گفت: فرمود: «لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ - به نماز نزدیک نشوید!»
او آیه را "تقطیع" کرده بود و به ادامه آیه کاری نداشت که میفرماید: «هنگامی که مست هستید؛ و یا جُنب هستید و هنوز غسل جنابت نکردهاید به نماز نزدیک نشوید».
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا» (النساء، 43)
- اى كسانى كه ايمان آوردهايد! در حال مستى به نماز نزديك نشويد، تا بدانيد چه مىگوييد! و همچنين هنگامى كه جنب هستيد مگر اينكه مسافر باشيد تا غسل كنيد و اگر بيماريد، يا مسافر، و يا «قضاى حاجت» كردهايد، و يا با زنان آميزش جنسى داشتهايد، و در اين حال، آب (براى وضو يا غسل) نيافتيد، با خاك پاكى تيمّم كنيد! (به اين طريق كه) صورتها و دستهايتان را با آن مسح نماييد خداوند، بخشنده و آمرزنده است.
إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ
به گذشتۀ دورتر برمی گردیم. خوارج و مارقین (دین گریزان)، از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند: «معنی "إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ" در قرآن مجید چیست؟» فرمودند: «یعنی: حكم تنها از آن خداست»، گفتند: «پس تو چرا حکومت میکنی، باید کنار بکشی تا خدا حکومت کند».
آنها نه اول آیه را خواندند که تصریح دارد این احزاب، گروهها، فرقهها و نامهایی که شما بر آنها گذاشتهاید؛ همه دروغین و خیالی میباشند، و نه به ادامه آیه کار داشتند که میفرماید: «خداوند را بندگی کنید»، یعنی: اطاعت کنید که دین و دینداری حقیقی همین است.
«مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (یوسف علیه السلام، 40)
- اين معبودهايى كه غير از خدا مى پرستيد، چيزى جز اسمهايى (بى مسمّا) كه شما و پدرانتان آنها را خدا ناميده ايد، نيست؛ خداوند هيچ دليلى بر آن نازل نكرده؛ حكم تنها از آن خداست؛ فرمان داده كه غير از او را نپرستيد! اين است آيين پابرجا؛ ولى بيشتر مردم نمىدانند!
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در پاسخ آنها فرمودند:
«كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ ...» (نهج البلاغه، خطبه 40)
- گفتار حقّى است كه به آن باطلى اراده شده. آرى حكمى نيست مگر براى خدا، ولى اينان مىگويند: زمامدارى مخصوص خداست. در حالى كه براى مردم امیری (حاکمی) لازم است ... .
نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ
گاهی "تقطیع" در یک جمله ایجاد نمیشود، بلکه در یک مجموعه، یک سیر و یک ساختار ایجاد میشود.
در این نوع از "تقطیع"، ممکن است یک فراز از تاریخی چندهزار ساله، یک صفحه از یک کتاب، یک مطلب در زنجیرهای از مطالب به هم پیوسته و ...، اخذ و مصادره به مطلوب شود، چنان که یهودیان ضمن "تحریف"، به یکدیگر میگفتند: «آیات را گوش کنید و آن چه را مطلوب ما بود بپذیرید و آن چه را مطلوب ما نبود نپذیرید»:
«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ» (المائدة، 41)
- اى فرستادۀ (خدا)! آنها كه در مسير كفر شتاب مىكنند و با زبان مىگويند: «ايمان آورديم» و قلب آنها ايمان نياورده، تو را اندوهگين نسازند! و (همچنين) گروهى از يهوديان كه خوب به سخنان تو گوش مىدهند، تا دستاويزى براى تكذيب تو بيابند؛ آنها جاسوسان گروه ديگرى هستند كه خودشان نزد تو نيامدهاند؛ آنها سخنان را از مفهوم اصليش تحريف مىكنند، و (به يكديگر) مىگويند: «اگر اين (كه ما مىخواهيم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواستۀ شما داورى كرد،) بپذيريد، و گر نه (از او) دورى كنيد!» (ولى) كسى را كه خدا (بر اثر گناهان پى در پى او) بخواهد مجازات كند، قادر به دفاع از او نيستى؛ آنها كسانى هستند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك كند؛ در دنيا رسوايى، و در آخرت مجازات بزرگى نصيبشان خواهد شد.
بنابراین، تجزیۀ آیات، و اظهار قبول، پذیرش و ایمان نسبت به برخی از آنها و رد، تکذیب و کفر نسبت به برخی دیگر نیز از انواع "تقطیع" میباشد که روش کفار است:
«إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا * أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا» (النساء، 150 و 151)
- كسانى كه خدا و پيامبرانِ او را انكار مىكنند، و مىخواهند ميان خدا و پيامبرانش تبعيض قائل شوند، و مىگويند: «به بعضى ايمان مىآوريم، و بعضى را انكار مىكنيم» و مىخواهند در ميان اين دو، راهى براى خود انتخاب كنند * آنها كافران حقيقىاند؛ و براى كافران، مجازات خواركننده اى فراهم ساختهايم.
مانند این که بگویند: «خدا، دین و کتابش را میخواهیم، اما پیامبر، معلم، مربی، راهنما و امامش را نمیخواهیم!» این همان تجزیه و "تقطیع" است.
مرتبط
مشارکت و همافزایی - موضوع یادداشت و نشانی پیوند متن، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
موضوع یادداشت:
"تقطیعِ مطالب" برای فریب دیگران، ترفندی بسیار دیرینه است و چندین قرن سابقه دارد
متن (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/note/11894.html
- تعداد بازدید : 450
- 23 خرداد 1401
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت