آیت الله مصباح یزدی، رحمة الله علیه: شروط تبلیغ - ترقی و تکامل حقیقی انسان در سایه خشیت الهی - راه رسیدن به مقام خشیت الهی
بسم الله الرحمن الرحیم – اللّهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم
« الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا»
همان كسانى كه پيامهاى خدا را ابلاغ مىكنند و از او مىترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند و خدا براى حسابرسى كفايت مىكند
(الإحزاب، 39)
شروط تبلیغ رسالات الهی
... اکنون با توجه به این فرض، خوب است به دو جمله بعد دقت کنیم؛ میفرماید: الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ؛ آنکسانی که طالب چنین مقامی هستند، دو تا شرط دارد؛ يَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ.
اگر بخواهیم از این توفیقی که خدا به ما داده استفاده کنیم و واقعاً مسیر را از قوه به فعل برسانیم و مرتبهای از خلافت الهی را در خودمان تحقق ببخشیم و شکر این نعمت ولایت اهلبیتصلواتاللهعلیهم اجمعین و شکر این انقلاب عظیم الهی را به جا بیاوریم، باید سعی کنیم این دو شرط را در خودمان رشد بدهیم؛ اولش یخشونه؛ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء. (به درستی که از بندگان خدا تنها دانايانند كه از او مى ترسند / فاطر، 28) حقیقتش این است؛ بنده هم الآن هشتادوچند سال از عمرم میگذرد، هفتادسال است که طلبه هستم، در طول این هفتادسال تقریباً همیشه این ابهام برایم وجود داشته که در مفهوم خشیت چه سرّی هست؟ چه لزومی دارد آدم بترسد؟ آدم به خدای مهربان امید دارد، با او انس میگیرد، نمیدانم چرا روی این کلمه اینقدر تأکید شده است؟
بله، حالا بحثهایی هست که بزرگان و مفسرین فرمودند، اما بههرحال یک واقعیتی است، این شوخی نیست. ببینید چرا قرآن این قدر روی این ماده خشیت تکیه کرده و از این واژه زیاد استفاده کرده است؟ هر چه باشد، به هر دلیلی، این راز در آن نهفته است که ترقی و تکامل حقیقی انسان بدون این عنصر ممکن نیست. اگر چنین نبود انبیا و اولیا خداترس نبودند. اگر چنین نبود امیرالمؤمنین علیه السلام شبها تا سحر در نخلستانها گریه نمیکرد و بعد هم بیفتد و آنطور که نقل میکنند بیهوش بشود. او خدا را میشناخت، مهربانی خدا را بهتر از من و شما درک میکرد، شک دارید؟!
آن برای چه بود؟ رازی در این نهفته است که این را باید سعی کنیم اولاً تعبداً بهعنوان دستور پزشک استفاده کنیم، بعد هم از خدا بخواهیم اگر صلاح بداند یک پردهای از این راز بردارد بفهمیم که یعنی چه؟
ولی قبل از آنکه آن راز بر ما کشف بشود لااقل ما حکم بیماری داریم که باید به دستور پزشک عمل کند. به ما فرمودند باید اینطوری باشید، میگوییم چشم! یعنی میتوانیم بگوییم ما بهتر از خدا میفهمیم؟! خدا میگوید باید خشیت داشته باشید، آیا ما میتوانیم بگوییم نه! شوخی میکند؟! آیا میتوانیم بگوییم ما ارحم الراحمینیات را میشناسیم؛ و اینطورها هم نیست!
ظاهراً این توجیه خوبی نیست و نمیتوانیم این گونه بگوییم. باید بپذیریم که این شرطی که شما کردی، این شرط حق است و ما باید بپذیریم، باید به آن متلبس بشویم، باید سعی کنیم آن را کسب کنیم و از آن استفاده کنیم، شاید روزی لیاقت پیدا کنیم که رازش را هم بفهمیم. این اولش است؛ یعنی تا ما خودمان را نسازیم لیاقت تبلیغ رسالت را پیدا نمیکنیم. اولش این است که خودشان ترس خدا را داشته باشند؛ خداترس باشند. دومش از آن سختتر است وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ (از هیچ کس جز خدا نترسد)؛ أَحَدًا یعنی فقط از یک نفر؟! یا اگر همه هم جمع شدند باز لَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا؛ روشن است که یعنی از هیچکدام از اینها، از مجموع اینها.
ممکن است یک کسی بگوید يَخْشَوْنَ أَحَدًا یعنی از یک نفر نمیترسند. احد خب یک نفر است دیگر. این است معنی لَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا؟! یا یعنی از هیچکس، در هیچ شرایطی، ولو همه انس و جن پشتبهپشت هم بدهند آن هیچ ترس و لرزشی، در دلش پیدا نشود؛ حَسبیَ الله و نِعمَ الوَکیل.
بههرحال، باز بنا را میگذاریم بر اینکه ما چنین همتی داریم که میخواهیم این شرطش را در خودمان، اگر ایجاد شده که چهبهتر، اگر نشده ایجاد کنیم، از خدا بخواهیم که به ما بدهد. توفیقش را بدهد که کسب کنیم. فرض را بر این میگذاریم. چه باید بکنیم که اینطوری بشود؟ بهقولمعروف میگویند ترس که در آستین آدم نیست که بخواهم بترسم، نمیشود که همینطوری بترسم. خب از خدا بترسم یعنی چه؟ چهکار کنم که من بشوم يَخْشَوْنَهُ؟ و بعدش در مقابلش چه کنم از هیچ چیزی نترسم؟
راه رسیدن به مقام خشیت الهی
خداوند بر ما منت گذاشته است و در همین عصر یک نمونه از کسانی که این ویژگی را دارند به ما نشان داده است. البته نمیگویم منحصر در او بود، یک نمونهاش را همه دیدند. گفتهاند وقتی نیمه شب ایشان را از قم گرفته بودند و به تهران میبردند، آن سرلشگری که آمده بود ایشان را میبرد در راه داشت میلرزید. امام به او فرمود که چرا میلرزی؟ گفت: آقا! کار خطرناکی دارم میکنم. امام راحت نشسته بود به او دلداری میداد که نترس! از پاریس در هواپیما نشسته بود آمدند به ایشان گفتند شما چه احساسی دارید؟ احتمال داشت به اینجا که برسد هواپیمای ایشان را منفجر کنند، ایشان را همانجا ترور کنند، این احتمالات خیلی قوی بود. خیلی آرام و بیخیال نشسته بود. گفته بودند چه احساسی دارید؟ گفته بود هیچی، وظیفهای دارم، دارم انجام میدهم. چه میشود آقا؟ چه پیشبینی میکنید؟ هر چه خدا میخواهد؛ من بندهام، یک وظیفهای دارم، دارم عمل میکنم. چه میشود به من چه! این وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ است. یک نمونهاش را در زمان خودمان دیدیم؛ اما مثل او کم است. اگر میخواهیم پیدا بشود اولین شرطش یک آگاهی خاصی است که باید پیدا کنیم، یک دانش خاصی است. حالا قرآن هم فرموده إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ (به درستی که عالمان خشیت الهی دارند).
آیا منظور از این علما یعنی دانشمندان زیستشناس، فیزیکدانها، ریاضیدانها؟! آن چیزی است که خشیت میآورد؟ عملاً که اینطوری نیست، ملازمهای ندارد. یک کسی ممکن است پروفسوری در عالیترین مرتبه علمی فیزیک باشد اصلاً معتقد به خدا هم نباشد. اینطوری نیست که علم فیزیک یا سایر علوم خشیت الهی بیاورد. مناسبت حکم و موضوع اقتضا میکند که علمای بالله باشند. کسانی که خدا را بشناسند از او میترسند. خشیت آنوقتی میشود که ما علم بالله پیدا کنیم آنوقت خشیت من الله پیدا بشود اما حالا علم به انواع و اقسام موجودات عالم، هیچ ملازمهای ندارد. بله، ممکن است یک مؤمنی هم پیدا بشود فیزیکدانی باشد، موحد هم باشد، خداترس هم باشد، اما آن خداترسی از فیزیک پیدا نشده، از یک چیز دیگر بوده، آن را باید ببینیم چیست؟ بله، باز فیزیک ممکن است وسیلهای بشود برای این آدم خداشناس بشود. اما باز هم آنکه علت خشیت است آن خداشناسیاش است نه فیزیکش. ظاهراً باید بگوییم الْعُلَمَاءُ یعنی الْعُلَمَاءُ بالله، متعلقش ذکر نشده چون معلوم است، پیداست آنچه موجب خشیت خدا میشود چیزی است که به خدا ارتباط دارد.
اگر همانطور که روایت میفرماید: اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء (علما وارثان انبیایند)، ما میخواهیم مرتبهای از وظایف انبیا و اولیا را عهدهدار بشویم، اگر میخواهیم مرتبهای از يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ را در خودمان تحقق ببخشیم و میخواهیم مجرای هدایت الهی بشویم، باید شرط آن را در خودمان ایجاد کنیم. گفتیم که شرط آن خشیت الهی است و شرط پیدایش این خشیت، نیز علم بالله است. آیا ما واقعاً تلاشی برای تحصیل این مقدمه کردهایم؟! آیا برنامههای ما طوری است که این شرط را تحقق ببخشد؟! اگر برنامههای ما در این جهت نقص دارد، جا دارد که در برنامهها تجدیدنظری داشته باشیم. اگر برنامههای ما در این جهت کمبودی داشته باشد، جا دارد که هم برای خودمان، هم برای آیندگان تا روز قیامت آنهایی که میخواهند الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ باشند شرایطی برایشان فراهم بشود که يَخْشَوْنَهُ باشند و بعدش هم لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ باشند. من احتمال میدهم برنامههای ما برای این کار کافی نباشد.
شاید بعضی از شاخههای این علم بالله اصلاً در ما وجود نداشته باشد، بعضی از شاخههایش هم کمرنگ باشد. حالا احتمال است، احتمال را میگویند بیعار است، خیلی دلیل نمیخواهد. احتمال میدهم لااقل در بعضی جاها اینطور باشد. شاید شرایط زندگی ما، درس ما، برنامههایمان، طوری نیست که زمینه این خشیت را فراهم کند. یکچیزی باید به آن اضافه بشود، یک زمینهای میخواهد. خوب است بزرگان تأملی بفرمایند ببینند آن شرط کافی برای تحقق خشیت چیست؟ انشاءالله شرط لازمش را همه داریم.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله یزدی رحمة الله علیه.
- تعداد بازدید : 677
- 13 تیر 1400
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد