ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: مگر تنها ویژگی و شاخصهی خلافت و سلطنت (پادشاهی) وراثت است که اگر مشابه بودند، سؤال شود پس تفاوتشان چیست؟ پس دقت شود که صرف یافتن یک وجه مشترک، نمیتوان دو مقولهی متفاوت را از هر حیث مشابه هم دانست.
الف – سلطنت با خلافتی که وجههی خدایی و مشروعیت دینی نداشته باشد، هیچ تفاوتی قابل توجهی با هم ندارند، چه موروثی باشند و چه نباشند. چنان چه ممکن است یک شورای سلطنتی مثل عربستان سعودی تشکیل شود و پادشاهی برگزیند که فرزند پادشاه سابق نیست و یا شورایی تشکیل شود و خیلفهی برگزیند که اصلاً در سلسلهی او خلیفه یا سلطانی وجود نداشته است. مثل سقیفه.
ب – اما اگر بحث بر سر «خلافت» از منظر اسلام است (خلیفةالله)، تفاوت بسیار است، هر چند که ممکن است در برخی موارد پدر و فرزند، هر کدام در عصر خود امام و خلیفه باشند و ممکن است نباشند.
ب/1 – سلطان یا خلیفهی غیر الهی، یا با زور، خدعه، قدرت، ثروت و یا ارث به حکومت رسیده است و یا در نهایت با یک کودتا، فتنه یا اصلاً با رأی یک شورا یا با رأی عموم مردم و ... به قدرت رسیده است – اما خلیفهی خدا را باید خودش انتخاب و معرفی نماید و رأی بشر بر آن هیچ تصرف یا اثری ندارد.
پس ممکن است دو پدر و پسر مثل حضرات داود و سلیمان (ع) را به نبوت و خلافت برگزیند – ممکن است دو برادر را به نبوت همزمان (مثل موسی و هارون) برگزیند – ممکن است نبوت و خلافت را در یک نسل منقطع نماید، مثل حضرت یوسف علیهالسلام – ممکن است نبوت و خلافت را در یک سلسله نسل متوقف کند و به سلسلهی دیگری از همان نسل برساند، مثل انقطاع از سلسله آل اسحاق و تداوم در سلسله آل یعقوب ... و ممکن است در عین حضور سه امام و خلیفه بالقوه در کنار هم، یکی را امام و خلیفه گرداند و آن دو نفر دیگر نسبت به او چون سایر امت باشند و سپس یک فرزند او را برگزیند و دیگری چون امت او باشد و سپس به جای فرزند آن امام و خلیفه دوم، برادرش را برگزیند و نه پسرش را؛ مثل حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و امام حسن و حسین علیهماالسلام. در حال خداست که میداند رسالت خود را کجا قرار دهد و چه کسی را نبی، رسول، امام و خلیفهی خود گرداند:
« وَإِذَا جَاءتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ » (الأنعام، 124)
ترجمه: و چون آيه و معجزهاى بر آنها بيايد مىگويند: ما هرگز ايمان نمىآوريم تا به ما نيز آنچه به فرستادگان خدا داده شده (از نبوت و كتاب و معجزه) داده شود؛ خداوند داناتر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد به زودى كسانى را كه گناه كردهاند ذلّت و خواريى در نزد خدا، و عذابى سخت به سزاى مكرى كه انجام مىدادند خواهد رسيد.
ب/2 – به طور کلی معنای سلطان یعنی کسی که بر مجموعه یا کشوری سلطه دارد؛ اما معنای خلیفه جانشین و قائم مقام میباشد. یعنی سلطه و حکومت از آن دیگری است که از طریق او اِعمال میگردد. چنان چه در فرهنگ و اعتقادات اسلامی، مالک و سلطان خداست و برگزیدگان او، به عنوان جانشینها، اوامر او را اِعمال میکنند. خلیفه از ویژگیها و قدرت اعطا شده توسط مُستَخلَف (کسی که او را خلیفه کرده) برخوردار میباشد.
ب/3 – از این رو، سلطان یا پادشاه مستقل است، بر اساس قوانینی که خود مصوب نموده و یا به تعبیر دیگری به امضای ملوکانه رسیده است اقدام نموده و به رأی خود عمل میکند، اما خلیفه (به ویژه خلیفةالله)، نه از جانب خود قانونی دارد و نه رأیی، بلکه او نیز مکلف است احکام الهی را به اجرا درآورد.
... و دهها تفاوت اساسی دیگر
کلمات کلیدی:
سیاسی