ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: اول باید اثبات کنیم که اخلاق در اسلام و قرآن مبتنی بر بهشت و جهنم است، و بعد سؤال یا اعتراض کنیم که چرا؟ این صحیح نیست که ابتدا مفروضات خود را یقینی بدانیم و بر اساس آن قضاوت و حکم کنیم و سپس مبتنی بر آن قضاوت طرح سؤال نماییم!
1- باید تعریف شود که اساساً انسان بودن و اخلاق انسانی یعنی چه؟ امروزه تمامی جنایات هولناک و جنگها و ترورها و تحریمهای، تحت لوای همین ارزشهای انسانی، مثل: دموکراسی، حقوق بشر، لیبرالیسم، صلح جهانی، امنیت، منافع خود و همنوعان و ...، به وقوع میپیوندد، هیچ کدام نیز توسط انسانهای اولیه به دیگران تحمیل نمیشود. پس نمیشود به "الفاظ" آن هم در غالب احساسی یا شعارهای ژورنالیستی، بسنده نمود.
2- در هنگام نفی دین، میگویند: "ارزشهای ارزشمند اخلاقی انسان"؛ اما پای منافع که وسط میآید، میگویند: "چیزی به عنوان ارزش وجود ندارد؛ همه نسبی و اعتباری هستند؛ ارزش در قدرت و لذت است و ..." تا آن جنایات توجیه فلسفی پیدا کنند.
3- در عین حال توجه شود که "انسان" تحت عنوان "ارزشهای اخلاقی یا انسانی"، چه میکند که "حیوان" نمیکند؟! سرش به کار خودش است؟ – در تأمین معاش میکوشد؟ – جفت مییابد؟ – تولید مثل میکند؟ – از بچههای خود حفاظت میکند؟ – برای آنان حتی با قرار دادن خود در مهلکهها غذا میآورد؟ – محدودهی جغرافیایی تعیین میکند و از آن تا پای جان دفاع میکند؟ - زندگی اجتماعی و مقررات دارد؟ – راست میگوید – ظلم نمیکند، یا حتی کسب و کشف علم میکند و ...؟، خب کدام یک از این حالات و رفتارها را حیوانات ندارند؟! و چه بسا بیشتر و دقیقتر و جدیتر دارند. پس چه فرقی بین انسان و حیوان باقی میماند و ارزشهای اخلاقی یا انسانی یعنی چه؟
الف – مکرر توضیح داده شد که "اخلاق" یعنی موضعگیری در مقابل هر چیزی یا هر موضوعی (لینک)؛ و موضعگیری نیز به تناسب شناخت و اهداف اتخاذ میگردد. پس اخلاق در اسلام و قرآن، پیش و بیش از آن که مبتنی بر بهشت و جهنم باشد، مبتنی بر "جهانبینی" و شناخت و باور حقایق غیب و شهود در عالم هستی میباشد.
برای موضعگیری صحیح و احسن، لازم و ضروری است که انسان بداند کیست؟ از کجا آمده و به کجا میرود؟ [لذا قضاوت زود هنگام بر از بین بردن ارزش انسانی به خاطر شناساندن جایگاههای اخروی، درست نیست].
بهشت و جهنم، قبل و پیش از آن که "نعمت یا عذاب" باشند، یک جایگاه هستند. یعنی برای انسان تعریف شده که از چه راهی بروی، به کجا میرسی؟ حال آنجا چگونه است و در آن چه خبر است، موضوع دیگری است.
ب – هدفگیری و تمامی حرکات حیوان، متبنی بر غریزه، در قالب "شهوت و غضب" میباشد؛ هدفگیری و بالبتع مواضع انسان نیز [اگر مانند حیوانات تابع غریزهی حیوانی نباشد] مبتنی بر عشق به کمال، در قالب "حبّ و بغض" میباشد. پس چیزهایی را دوست دارد و از چیزهایی (هر چه او را از محبوبش دور کند) بدش میآید.
حال اگر زندگی پس از مرگ تعریف نشود و معلوم نگردد که جایگاه حیاب ابدی کجاست و در آنجا چه خبر است؟ چگونه انسان از یک جایگاه خوشش بیاید و آن را هدف بگیرد و از دیگری بدش بیاید و سعی کند از آن دور شود. [لذا قضاوت زود هنگام بر از بین بردن ارزش انسانی به خاطر شناساندن جایگاههای اخروی، درست نیست].
مثال: گفته میشود: شما مختاری و توانی تحصیل کنی یا نکنی؟ حال اگر جایگاه علم و جهل معلوم نگردد و عواقب و شرایط زیست در عالَم عِلم یا عالَمِ جهل تعریف نشود، چگونه انسان به یکی حبّ و به دیگری بغض داشته باشد؟ فقط از روی غریزه حیوانی؟ اینجا گفته نمیشود: چرا اینها را میگویید تا انسان برای رسیدن به محبوبش "رشد، کمال و فلاح" تحصیل کند، یا از ترس عواقب نکبتبار جهل، از آن گریزان گردد؟
بهشت و نعمتهایش، جهنم و نقمتهایش نیز همینگونه است. دو تعریف و تشریح از دو جایگاه است، که یکی منطبق با میل انسان به رشد، کمال، سعادت، رفاه، فلاح و رستگاری است و دیگری نفرت انسان از سقوط، تاریکی، درد، رنج و عذاب است.
نکته:
یک موقع سؤال میشود که علت معرفت بخشی نسبت به حیات اخروی، معرفی دو جایگاه بهشت و جهنم و چگونگی آنها چیست؟ خب این یک سؤال است که میتواند مورد بررسی، تحقیق و پاسخ قرار گیرد. اما یک موقع وسط سؤال قضاوت میشود و حکم قطعی داده میشود (یا به قولی وسط دعوا نرخ تعیین میشود) که بیان بهشت و جهنم، سبب از بین رفتن ارزشهای اخلاقی و انسانی میگردد(؟!) این دیگر سؤال نیست، بلکه نوعی پیشداوری مبتنی بر بغض است (البته منظور شخص محترم نگارنده سؤال نیست، بلکه نوع اندیشه است).
آیا نه تنها بی انصافی، ظالمانه نیست که انسان محقق، اخلاق در اسلام را که کاملترین دین اخلاقی است، به بهانهی شرح جایگاه اخروی، بگوید: عامل از بین رفتن اخلاق انسانی میشود، آن هم در مقابل تمامی مکاتبی که اساساً موضوعی به نام اخلاق را انتراعی، اعتباری، نسبی و ... میدانند و به ارزش یا ضد ارزشی قایل نیستند و ملاکشان همان "قدرت و لذت" است؟
اگر به کسی بگویند: چنان چه شما پروتویین و ویتامین بخورید، سالم و سلامت رشد میکنید و چنان چه زهر یا اسید بخورید، خواهید سوخت؛ به او میگویند: این اخبار تو سبب شده تا انسان به خاطر رشد یا نسوختن، خوراک و نوشیدنی سالم و مفید بخورد؟ این چگونه قضاوتی است در مورد هدایت بشر است؟!
«قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» (یونس، 35)
ترجمه: بگو: "آيا از شريكان شما كسى هست كه به سوى حقّ رهبرى كند؟" بگو: "خداست كه به سوى حقّ رهبرى مىكند"؛ پس، آيا كسى كه به سوى حقّ رهبرى مى كند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه نمىيابد مگر آنكه هدايت شود (خودش نیز محتاج هدایت دیگری است)؟ شما را چه شده، چگونه داورى مىكنيد؟
کلمات کلیدی:
قرآن معاد