ربا و نزول خواری حرامترین اعمال است اما اگر بروی از بانک وام با بهره 35درصد بگیری حلال میشود - صدا و سیما آلات موسیقی را از پشت در و دیوار و گلدان نشان میدهد، چرا که میگویند نمایش آلات موسیقی حرام است، اما اگر120هزار تومان بدی بروی کنسرت برج میلاد، آن موقع حلال میشود... [بقیه سؤال در متن]. امیدوارم توجیه الکی نکنید و برخی انتقادات در جامعه را بپذیرید! - (دانشجوی مهندسی / قم)
(بقیه سؤال): سرزمین عجایب اینجاست که هر حرامی با پول حلال میشود! اگر فقرا جایی جمع شوند، میشوند "باند"، اگر ثروتمندان جایی جمع شوند میشود "جلسه" - اگر فقیر دزدی کند، میشود "سرقت"، اگر ثروتمند دزدی کند، میشود "اختلاس" در دنیایی که حتی مفاهیم هم با مقدار پولی که در جیب است، عوض میشود، به دنبال عدالت هستیم؟ امیدوارم توجیه الکی نکنید و برخی انتقادات در جامعه را بپذیرید!
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: چنان میفرمایید: «امیدوارم توجیه الکی نکنید و بپذیرید» که گویی عامل مجرم ما هستیم و منتقد شما! خیر، بلکه آن چه فرمودید، دردها، نقدها و بلکه فریادهایی است که همگان دارند و از بدترین کارها این است که کسی بخواهد ضعف را توجیه کند و بدتر از آن وقتی است که پا را از توجیه فراتر گذاشته، و راست راست تو روی مردم نگاه میکنند و واقعیتی که برای همگان مشهود است را انکار میکنند! چنان که پس از نمایش یک گزارش مستند از یک واقعهی نادرست، با وزیر، معاون یا مدیری مصاحبه میکنند و او خیلی صریح و وقیح میگوید: «من قبول ندارم»!
متأسفانه این فرهنگ غلط و نگاه طبقاتی به مشکلات، ضعفها و کاستیها، همیشه بوده و هست، تا آنجا که از ضرب المثلی بسیار عمیقی برخوردار شده است. میگویند: «صدای دو چیز هیچ وقت در نمیآید، یکی مرگ فقیر و دیگری ننگ پولدار».
یک مثال:
این نگاه، فقط در حکومت یا سیستم اجرایی کشور وجود ندارد، بلکه متأسفانه به خاطر چند قرن استعمار و استثمار، به فرهنگی عمومی مبدل شده است. به عنوان مثال اگر بگویند: «دختر فلان ثروتمند طلاق گرفت. و شما بپرسید: خب حالا چه میکند؟ و به شما بگویند: صبحها تا ساعت ده میخوابد – بعد خود را آراسته و به کلاس موسیقی میرود – بعد به دیدن دوستانش میرود – بعد به همراه آنان در رستورانی نهار میخورد – سپس استراحت میکند – عصر یا استخر میرود و یا اسبسواری – شب به میهمانیها میرود و سپس تا ساعت 2 بامداد در شبکههای ماهوارهای فیلم میبیند – گاهی با مردی آشنا میشود و یک ماهی او را میآزماید که به درد میخورد یا نه؟ اما کلاً با ازدواج مخالف است و ...»، میگویند: «ماشاء الله، از اول یک پارچه خانم بود، مدیر و زِبر و زرنگ بود، اجتماعی و با شخصیت بود، اصلاً حیف اوست که با هر مردی ازدواج کند و ...»!
حال اگر بگویند: دختری از سطح اقتصادی متوسط به پایین، یا بیبضاعت و فقیر طلاق گرفته و بپرسید: حالا چه میکند؟ و بگویند: صبحها کلاس زبان میرود – بعد کلاس کامپیوتر یا خیاطی میرود (تا حرفهای برای کسب معاش بیاموزد) – نهاری گذرا در یک اغذیه فروشی میخورد و پس از کمی استراحت، به کتابخانهای میرود – هفتهای یک بار دوستانش را میبیند و البته جویای کار است؛ میگویند: «از اول سبک عقل، بیشعور، جلف و احمق بود، دَدَری بود، اهل زندگی و خانهداری نبود، بیخود شوهرش طلاقش نداد و ... » (البته اگر چیزهای دیگری نگویند)!
*- همیشه همینطور بوده و هست. اگر پسر یا دختر جوانی که بیبضاعت هستند، شلوار جینی که کمی پوسیده بپوشند، گفته میشود: "گدای بی همه چیز" – اما اگر پولداری جینی بپوشد که سر زانویش را عمداً پاره کردهاند، پایین آن ریش ریش شده است و ...، میگویند: مُد روز را پوشیده است. اگر فقیر موی سرش را خوب نشورد و درست شانه نکند، میگویند: کثافت و ژولیده! اما پولدار چند ده هزار تومان میدهد تا موهایش را کثیف و ژولیده جلوه دهند، و میشود "تیپ"!
**- دین - همین فرهنگ [در سرتاسر جهان و به ویژه جهان سوم و ملل به اصطلاح رو به رشد] در مورد "دین و اخلاق" حاکم شده است. اگر کسی متدین یا متخلق و با نزاکت باشد، به او میگویند: عوام، اُمّل، متعصب، منزوی، غیر اجتماعی و ... – اما اگر کسی کافر باشد، بیدین یا بیتقید باشد، بیاخلاق و بینزاکت باشد و ...؛ با تمام جهل و تعصب جاهلانهای که دارد، به او میگویند: «روشنفکر، دگر اندیش، امروزی، اجتماعی، اهل فهم و شعور، انسان به روز و ...».
*- ندیدید در یک مبحث نظری، (حتی در سطح دانشگاه) اگر کسی آیهای از قرآن کریم را بخواند و به آن استدلال کند، به او میگویند: اینجا که مسجد نیست، قرآن نخوان و دلیل علمی بیاور! اما اگر کسی حرف مفت، بیدلیل، بیمنطق و غلطی را به عنوان نظریهی فلان خارجی بگوید، به او نمرهی بالا هم میدهند؟! اگر کسی حافظ قرآن و نهج البلاغه باشد، به او با چه چشمی نگاه میکنند؟ اما اگر کسی نظریات صد نظریهپرداز خارجی که نه تنها هیچ کدام اثبات نشده، بلکه همگی رد شدهاند را حفظ باشد، چه؟ به او نابغهی اندیشه شناسی میگویند!
**- انتقاد - حالا به دنیای انتقاد برگردیم، اگر کسی از مسلمانان انتقاد کند، جملهی نادرست او را به هم پیامک میزنند، با افتخار میگویند: فلانی گفته که مسلمانان ساده و ابله و خشن و تروریست هستند؛ حالا اگر کسی از دراکولاهای غربی انتقاد کند چه میشود؟! اگر علیه اسلام و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی گزارش، مقاله یا سناریویی بنویسید، به شما جوایز بینالمللی هم میدهند، اما اگر علیه هلوکاست بنویسید، در مَهد تمدن نیز به زندان میافتید (البته اگر به نوعی کشته نشوید).
*- در همین مملکت خودمان، اگر کسی علیه علما و فقهای صالح، نابغه، خدمتگزار و بصیر صدها انتقاد نابجا به همراه اهانت بنویسد، چه میشود؟ میگویند: عجب فرد شجاعی و با درایت و روشنفکری! اما اگر علیه علما، فقها و مقامات ناصالح که قدرت و ثروت را غصب کردهاند بنویسد، چه میشود؟!
*- اگر فلان آفتابه دزد را بگیرند، پدرِ پدر سوختهی او را در میآورند و اگر چند نفر باشند که متهم به سرقت باندی میشوند و مجازاتهای سنگینی (حتی اعدام) برایشان در نظر گرفته میشود، اما اگر فلان شخصیت کلاهبردار را بگیرند، برایش در زندان امکاناتی فراهم میکنند که بتواند هم چنان و با احترام، به ارتباطات و تعاملات تجاری خود ادامه دهد!
*- اگر یک زورگیر فقیر را بگیرند، او را برعکس سوار الاغ کرده و در محله میچرخانند، اما اگر یک شخصیت زورگیر را بگیرند، بازداشت او را نقطهی عطفی برای انقلابی جدید و پایان دادن به نظام حاکم یا ظلم سیستم تلقی میکنند و حتی حکم دادگاه علیه چنین افرادی را «پدر سوخته بازی» میخوانند و صدا از کسی هم در نمیآید!
*- بالاتر که بیایید، مسخره کردن، اهانت، انتقاد توأم با دروغ و تهمت و ... نسبت به یک رییس جمهور که ظاهراً مردمیتر بود، نَقل و نُقل محافل رسمی و غیر رسمی میشود، اما کمترین انتقاد به جا از یک رییس جمهور دیگر که حتی ظاهرش نیز مردمی نیست، با شدیدترین پرخاشها، اهانتها و حتی پیگیریهای قانونی مواجه میشود!
*** - مردم - پس، این دردها زیاد است، نه تنها جای توجیه ندارد، بلکه باید آنها را فریاد زد، چنان که شما به چند نمونه اشاره نمودید و ما به نمونههای بیشتر.
فراموش نکنیم که در نهایت نقش تعیین کننده و اثر گذار را «مردم» دارند؛ رأی مردم، بافت مردم، فرهنگ مردم، مطالبات مردم، سکوت یا فریاد مردم، رضایت یا انتقاد مردم، سادهلوحی یا بصیرت مردم است که بسترها را آماده و چارچوبها را تعیین میکند. حتی اگر پیامبر اکرم و اهل عصمت صلوات الله علیه و آله، رهبری مردم و حکومت را بر عهده داشته باشند و امثال سلمان و مالک اشتر مسئول باشند، باز ساختار فرهنگی مردم است که سرنوشت را تقریر میکند. این سنّت الله است. «إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ - در حقيقت، خدا حال قومى را تغيير نمىدهد تا آنان حال خود را تغيير دهند / الرّعد، 11»
پس ما برای چنین اصلاحی قیام و انقلاب کردهایم، لذا باید تا تحقق کامل اهداف محکم بایستیم و ادامه دهیم، نه این که چندتا مثال بیاوریم، بعد بگوییم: آیا در چنین عصری دنبال عدالت هستیم یا ...؟ بله، در چنین عصری انقلاب کردیم و دنبال بصیرت، عدالت، همت و پشتکار هستیم.
- تعداد بازدید : 3056
- 27 شهریور 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون