ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: متن و ترجمه بیان ایشان به ابن عباس (همان گونه که در سؤال آورده بودید، به شرح ذیل است)
لاتُخاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ، فَاِنَّ الْقُرْآنَ حَمّالٌ ذُو وُجُوه، تَقُولُ وَ يَقُولُونَ، وَلكِنْ حاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ، فَاِنَّهُمْ لَنْ يَجِدُوا عَنْها مَحيصاً. (نهج البلاغه، 77)
با آنان با قرآن به "مناظرهی خصمانه" برنخيز، چرا كه قرآن وجوه گوناگونی را حمل میکند، تو چيزى از قرآن مىگويى، آنان چيز ديگر، ولى با سنّت (پيامبر اکرم صلوات الله علیه و آله) با آنان احتجاج كن، كه در برابر آن جز پذيرش گزيرى ندارند.
الف - ترجمه نادرست یا دست کم نارسا (که گاه چارهای از آن نیست)، همیشه یکی از مشکلات اهل تحقیق و یکی از حربههای ضد تبلیغ بوده و هست. معمولاً از خودشان یک معنی میتراشند، سپس به همان معنی خودساخته میتازند و به تناسب اهداف و میل خود نیز نتیجه میگیری میکنند.
به عنوان مثال همین کلمه «مخاصمه» را که از خصم و دشمنی است، به مناظره و بحث ترجمه کردهاند و همین جملهی «فَاِنَّ الْقُرْآنَ حَمّالٌ ذُو وُجُوه» را معنی کردهاند که قرآن دو پهلو است و نتیجه گرفتند که پس آیات متناقض هستند؟!
حال کجای «ذُو وُجُوه» معنای دو پهلویی و تناقض میدهد؟ کلمات «حمال = حمل کننده» - «ذو = برخوردار» و «وجه و جمع آن وجوه = رو، رویکرد، جنبه، جهت ...» همه کلماتی است که در فارسی نیز مصطلح شده و همه معنای آنها را به خوبی درک میکنند. کجای «به درستی که قرآن وجوه گوناگون را حمل میکند»، به معنای دو پهلویی و تضاد و تناقض میباشد.
بله، قرآن کریم، تک بُعدی نیست، چون انسان تک بُعدی نیست. لذا هر موضوع و مطلبی میتواند پهلوهای متفاوتی داشته باشد و از زوایای گوناگونی مورد بحث قرار گیرد. اما نمیشود در پهلویی کناره گرفت و از زاویهای نگاه کرد و آن را به پهلو و زاویهای دیگری حمل کرد. این همان روش خوارج است. چه در گذشته و چه در حال.
ب – بدیهی است که وقتی کلام (هر کلامی)، کامل و جامع و در عین حال موجز باشد، هم خودش معنانی متفاوتی را حمل میکند و هم دشمن میتواند معانی متفاوتی که مقصود را منحرف کند، به آن نسبت دهد، و این ویژگی اختصاصی به قرآن کریم ندارد. چنان که شاهدیم انواع و اقسام معانی را به کلمهای چون "آزادی – دموکراسی" حمل می کنند و سپس از خودشان برایش مصداق میتراشند، هر چه را خوششان آمد، میگویند: این یعنی دموکراسی و آزادی و هر چه را خوششان نیامد، میگویند: این مغایر با دموکراسی یا ضد آن است!
ج – اما قرآن کریم، یک کلامِ حاوی الفاظ و معانی روی هوا نیست که بتوانند هر طور خواستند آن را بچرخانند، بلکه کلام الله است، روشن کننده است، فصل دارد تا خلط مبحث نشود، و از همه مهمتر آن که دریافت کننده و ابلاغ کننده دارد، معلم و اسوه دارد که به او نبی و رسول میگویند. از این رو در آیات متفاوتی تصریح نمود که کتاب را با رسول فرستاده، علم قرآن را از او بگیرید، از او اطاعت کنید، از او تبعیت کنید، به او تأسی کنید، او اسوهی حسنهی شماست.
د – قرآن میفرماید: ملاک و محک اوست و نه جملات. اول رسول میآید و سپس به او آیات نازل میگردد. و اتفاقاً این پاسخ محکم به همانهایی است که گفته و میگویند: «حَسبُنَا الله کتاب الله = کتاب خدا برای ما کافی است»، به همین نوشته بسنده میکنیم و هیچ نیازی به نبی، رسول، امام، معلم، اسوه و ... نداریم.
موسی علیه السلام میآید، با «بیّنه و کتاب» (جَاءكُم مُّوسَى بِالْبَيِّنَاتِ)، همه انبیا میآیند، با «بیّنه» (قُلْ قَدْ جَاءكُمْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ – بگو، همانا قبل از من نیز رسولانی به سوی شما آمدند، با بیّنات / آلعمران، 183)
خداوند متعال میفرماید که رسولانش را بیّنه و کتاب فرستاد، تا معلوم شود که کدامین شما به نصرت او میروید و کدامین او را کنار میگذارید، یا روی بر میتابید، یا مقابله میکنید و ...؟ یعنی اصل و ریشه رسول است، سپس کتاب و بینه – کتاب، معجزه و بینه به او داده شده است:
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ» (الحدید، 25)
ترجمه: به راستى [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار فرستاديم و با آنها كتاب و ميزان [حق و باطل] نازل نموديم تا مردم به عدل و انصاف برخيزند، و آهن را كه در آن نيرويى شديد و منافعى براى مردم است پديد آورديم، و تا خدا معلوم بدارد چه كسى در نهان، او و پيامبرانش را یاری میدهند.
نتیجه: پس وقتی بحث بر مبنای "سنّت رسول الله صلوات الله علیه و آله" صورت پذیرد، هیچ راه کجفهمی، گریز و انحرافی باقی نمیماند، به ویژه اگر بحث "جدلی" باشد. یعنی طرف مقابل، قصد فهم آیات، حکمت، تفسیر، تأویل و ... را ندارد، بلکه فقط میخواهد با "جدل" کارش را پیش ببرد.
در جمله امیرالمؤمنین علیه السلام که دقت کنیم، متوجه میشویم که موضوع از بحث و حتی جدل نیز گذشته است، بلکه به دشمنی رسیده است، چرا که میفرماید: «لاتُخاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ»، یعنی آنها دشمنی دارند، منتهی اسلام و قرآن را متمسک خود کردهاند، پس تو (ابن عباس)، با قرآن با آنها مخاصمه نکن، بلکه با سنّت مخاصمه کن، که راه فرار و توجیه نداشته باشند. پس بحث از "مخاصمه" است، نه بحث، مناظره، گفتمان، جدل و ... .
چند مثال بسیار روشن که هم چنان مستمسک است:
نماز - خداوند متعال در آیات متعددی، تأکید بر نماز [اقامهی صلاة] نموده است. اما این «صلاة = نماز» یعنی چه و چگونه است؟
صلاة، که برای یاد خداست، توجه و وصل شدن به إله، ربّ و معبود حقیقی است، برای همین آن را به دعا و عبادت و ... نیز معنا میکنند؛ اما چگونه است؟ در هیچ کجای قرآن نیامده است که در یاد و توجه به خداوند سبحان، چگونه اقامهی نماز کنیم؟ صبح دو رکعت و ظهر چهار رکعت، از کجا آمده؟ تکبیر و سوره حمد و دو رکوع و دو سجده از کجا آمده؟ پس هر کسی با استناد به قرآن کریم بدون معلم و رسولش، میتواند بگوید که من هر طوری که دلم بخواهد راز و نیاز میکنم! ندیدید یک جوّی راه افتاده بود که چرا نماز را به فارسی نخوانیم؟ یا اصلاً چرا به جای نماز، با خدا حرف نزنیم؟!
اما خداوند متعال، بندگانش را در ابهام رها نکرده است. بلکه مکرر فرمود: «اطیعوا الرّسول – از رسول اطاعت کنید». پس ایشان امر کردند: نماز را اینگونه که من اقامه میکنم، اقامه کنید. اینجا دیگر نه جای بحث میماند، نه جدل و نه مخاصمهای که بتوان آنها را به قرآن یا اسلام حمل کرد.
ولایت – چه بسیارند آیات مربوط به ولایت. خب گفتند و میگویند: "ولایت یعنی دوستی"، و البته بدون توجه به معنا و مفهوم دوستی حقیقی. گفتند و میگویند: خدا فرموده که الله و رسول الله صلوات الله و علیه و آله، دوست شما هستند. شما را دوست دارند! خب، نتیجه این میشود که مخاطب میگوید: «خب دوست داشته باشند، خیلی ممنون» - بعد هم نتیجه میگیرند که هر کس ما را دوست داشته باشد و به ما اظهار دوستی کند، میشود «ولیّ ما»!
اما پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، میفرماید که خیر، این دوستی همراه با سرپرستی و صاحب اختیاری در تمامی امور است و آن چه در کتاب آمده، این است که «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ – همانا نبی به مؤمنین از خودشان نزدیکتر است»؛ یعنی هر چقدر انسان نسبت به خودش نزدیک، دوست و صاحب اختیار است، نبی از آن هم نزدیکتر، دوستتر و صاحب اختیارتر است. از این رو اطاعت خدا نیز در اطاعت نبی و رسول خدا، تعریف شده و مصداق مییابد.
صاحبان ولایت (ولیّ):
آیه نازل شد که از خدا و رسول و اولی الامرتان اطاعت کنید؛ اما گفته بودند که ولایت یعنی دوستی و حالا دچار مشکل شدند، چون دوستی که اطاعت را ایجاب نمیکند، پس اینجا گفتند: منظور از ولایت، همان صاحب اختیاری است، اما افزودند: هر کس به قدرت و خلافت و حکومت رسید، میشود «اولی الامر»، ولو یزید یا اوباما باشد، و قرآن فرموده که ما از آنها اطاعت کنیم! حال اگر تأسی به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، در معنا، مفهوم و مصداق «اولیالامر» نباشد، اگر استناد به غدیر نباشد، چگونه میتوان بحث را پیش برد، آن هم در مخاصمهای از نوع خوارجی.
وجوه متفاوت:
قرآن کامل و اسلام جامع و انسان دارای شئون متفاوت روحی و جسمی - فردی و اجتماعی و ... میباشد. پس هر گاه در بحث، جدل و به ویژه اگر طرف مقابل خصمی باشد که ادعای اسلام و قرآن دارد، هر آیهای که بخوانید، آیهی دیگری برای شما میخواند. و ایشان همین را فرمودند.
جنگ و صلح:
به عنوان مثال اگر برای آنها آیه بخوانید که باید در مقابل دشمن ایستادگی کرد و بر آنها سخت گرفت: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ - اى پيامبر، با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير، و جايگاهشان دوزخ است، و چه بد سرانجامى است/ التوبة، 73»، آنها برای توجیه مواضع خود آیه میخوانند که به حضرت موسی علیه السلام فرمود که ابتدا با فرعون با «قول لیّن – سخن نرم»، برخورد نماید. آیا همین امروز توجیه اینگونه رفتارها و چنین سخنان و استناداتی را شاهد نیستیم؟
پس قرآن کریم، قابلیت حمل وجوه مختلف را دارد، لذا امیرالمؤمنین علیه السلام به ابن عباس فرمودند که هنگام بحث، آن هم بحثی که نه موعظه است، و نه جدل، بلکه فقط مخاصمه است و خصم نیز ادعای مسلمانی و تأسی به قرآن کریم دارد، مستند به سنّت رسول خدا صلوات الله علیه و آله مخاصمه کن که دیگر راه توجیه و فراری باقی نماند.
پس نه قرآن کریم، با حذف نبوت و ولایت قابل فهم و تأسی است - و نه خداوند متعال راه دیگری جز اطاعت از ولیّ امر قرار داده است – و نه آیات قرآن کریم چند پهلو و متناقض است.
کلمات کلیدی:
قرآن آیات قرآن