من اصولا باید با عقل خودم تصمیم بگیرم و کاریو انجام بدم، آیا اگه اون کار اشتباه باشه من مجازات میشم؟ (مهندسی کامپیوتر / تهران)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ابتدا دقت کنیم که "با عقل خودم"، یعنی چه؟ بدیهی است که هر کسی با عقل خودش عمل میکند، اما مهم این است که آیا واقعاً بر اساس حکم عقل عمل میکند، یا نام امیال خودش، هوای نفس خودش، گمانها و ظنهای خودش، تخیلات و تصورات خودش و بالاخره ذهنیات و اوهام و آمال خودش را "حکم عقل خودم" گذاشته است؟!
الف – "عقل" را خداوند متعال "حجت درونی" قرار داده است که بر حج بیرونی، مانند انبیاء، امامان، کتاب و ...، تقدم دارد و اساساً همه چیز با "عقل" شناخته میشود؛ با "عقل" تصدیق و یا تکذیب میگردد. نفی و اثبات با عقل انجام میشود.
ب – بیتردید حجّت خدا [چه درونی و چه برونی]، اهل عصمت است، یعنی خطا نمیکند،اهل خطا که نمیتواند حجّت خدا باشد. منتهی اگر شناخت یا موضعگیری انسان، واقعاً "عقلانی" باشد، نه این که مبتنی بر نفس، یا تخیل و گمان نیز اگر تصمیمی گرفت ...، به خودش القا کند که این از عقل من بود.
عقل چیست؟
در مورد "عقل" تعاریف گوناگونی ارائه شده است، اما در معنای مورد نظر در بحث ما، مثال ذیل مفید خواهد بود.
شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: «عقل چیست؟»؛ فرمودند: « چيزی است كه به وسيله آن خدا پرستش شود و بهشت به دست آيد.» [یعنی عقل چیزی است که سبب رشد، تقرب به کمال محض و فلاح و نجات انسان گردد].
آن شخص پرسید: «پس آن چه معاویه داشت چه بود [چون به ظاهر زیرک و عاقل بود]؟ فرمودند: « آن نيرنگ است ، آن شيطنت است ، آن نمايش عقل را دارد ، [ادای عقل است] ولی عقل نيست .(اصول كافی ، ج 1 ، ص 11)
اعمال:
اگر چه تمامی اعمال همگان، ریشه در باورها و اعتقادات آنها دارد، اما فراموش نکنیم "حوزهی عمل"، با "حوزه نظر = باورها و اعتقادات" متفاوت است.
"عمل"، در حوزهی "بایدها و نبایدها" قرار میگیرد که در اصطلاح عمومی به آن "قوانین" گفته میشود که باید از "حقوق" اخذ شده باشد؛ و در اصطلاح دینی نیز به آن "شریعت، فقه یا احکام" گفته میشود.
*- پس، «من بر اساس عقل خودم عمل میکنم»، به خودی خود نه تنها درست نیست، بلکه واقعیت خارجی نیز ندارد. مگر این که بگوید: «من، بر اساس عقل خودم، این هدف و این راه را برگزیدیم و بدیهی است که باید برای عبور سالم از این راه و رسیدن به هدف و مقصود، چنین بکنم یا چنان نکنم.
*- در چگونه عمل کردن، "علم" نیز نقش دارد. پس میتواند بگوید: با عقل شناختم که عمل من باید بر اساس علم، آگاهی و بصیرت باشد، در کسب علم و آگاهی تلاش کردم و بر اساس علم خودم عمل کردم.
نکتهی مهم:
اما منظور از "عقل و عمل خودم" به هیچ وجه "منیّت" نمیباشد. در هیچ نظامی، "بر اساس علم خودم عمل کردم"، مبنا و جایگاه مقبول و مشروع حقوقی ندارد. قانونگزار و قانون میگوید: «چرا و بر اساس کدام منطق و دلیل عقلی، حکم دادی که به همه چیز اشراف علمی داری که به خود حق دادی بر اساس علم خودت عمل کنی؟! در بسیاری از موارد [به ویژه رفتارها و عملکردهای اجتماعی]، تو مکلف بودی که به قانون عمل کنی، نه به علم خودت، که معمولاً علم اندکی است».
در اسلام:
در اسلام نیز همین طور است، فرمود: اصول دین تحقیقی است، باید با عقل خودت و به کمک علم، به توحید و معاد و توابع ملزومات آن که نبوت، عدل و امامت است، پی ببری. اما در قوانین، بایدها، نبایدها، یا همان احکام، وظیفه تو عمل به حکم شارع است، نه علم خودت. "تعقل و علم به دین" نیز همین را حکم میکند. میفرماید: باید با عقل خودت و نیز علم، به این مرحله رسیده باشی که تو "علیم" نیستی، پس او قوانین را برایت بیان میدارد.
از دو حال خارج نیست:
چه در اسلام و چه در غیر از اسلام، وضعیت علمی انسان از دو حال خارج نیست، یا نسبت به موضوع مورد نظرظ اشراف علمی کافی دارد و یا باید به اهل علم مراجعه کند. حال خواه موضوع مبتلابه او، درمان یک بیماری باشد، یا تعمیر مکانیکی یا صافکاری یک خودرو، یا عملیات حقوقی (مدنی، تجاری و ...)، یا سایر قوانین فردی و اجتماعی.
*- در اسلام نیز میفرماید: «یا برو کسب علم کن و فقیه و مجتهد شو، یا به فقیه و مجتهد رجوع کن». در غیر اسلام نیز همین طور است.
*- در غیر اسلام، "علم خودم" مطرح نیست، بلکه علوم در خلقت و طبیعت وجود دارد و انسان آن را کشف میکند. در اسلام نیز "علم خودم" مطرح نیست، بلکه علم خداوند علیم در خلقت و طبیعت تجلی یافته است، منتهی هیچ کس نمیتواند به تمامی علوم واقف شود تا حقوق را وضع و تعریف کند، پس قوانین و احکام توسط خالق کریم و شارع مقدس وضع و ابلاغ شده است؛ و مجتهد نیز مانند یک حقوقدان، به آن قوانین، مبادی و مبانی آنها علم پیدا میکند.
عقل، علم و قانون:
پس در هیچ عرصهای، "به عقل خودم عمل میکنم"، بدین معنا نیست که هر چه به نظرم رسید انجام میدهم و نامش را "عقل خودم" میگذارم! خیر؛ بلکه "عقل" حکم میکند، اگر علم پزشکی و تخصص جراحی نداری، دست به چاقوی جراحی نبر و به جراح مراجعه کن. "علم" کمک میکند که با تحقیق پزشک و جراح مناسب را بیابم، و قانون حکم میکند که جهت معالجه و بهبود، بیمار به متخصص رجوع کرده و دستور العمل او را اجرا کند.
عقوبت:
"عقوبت"، فقط اختصاص به معذب شدن و به جهنم رفتن ندارد، بلکه هر کاری نتیجه و عاقبتی دارد، پس به "نتیجهی هر کاری، عاقبت یا عقوبت" آن کار گفته میشود.
اگر روی پوست دست خود، انواع روغنها (کِرِمهای) ویتامینه شده، تغذیه شده و ... بمالید، عقوبتش این است که پوست دست شما، سالم و با طراوت شده و دیرتر خشک و پیر میگردد؛ اما اگر همین پوست را روی آتش بگیرید، یا روغن داغ روی آن بریزید، حتماً میسوزد.
*- نظام خلقت (مادی و معنوی)، قانونمند است، پس اصول "علت و معلول"، "اثر، تأثیر و تأثر"، "تقدم و تأخر" و ... بر آن حاکم میباشد.
پس اگر کوچکترین رفتار نادرست، تأثیر منفی در فرد و اجتماع دارد و یا اگر مصرف کمترین مواد نامناسب، اثر سوء بر بدن میگذارد، یه یقین در "روح" که بسیار لطیفتر است نیز اثرگذار میباشند. از این رو، اگر یک جرعه نوشیدنی الکلی، به لحاظ مادی، سبب بروز اختلال در سیستم جهاز هاضمه، خون، سلسله عصبها و در نتیجه کارکرد مغز میشود، در روح نیز به مراتب تأثیرات سوء بیشتری میگذارد، از این رو شخصیت انسان شرابخوار، متفاوت میگردد.
این یعنی عقوبت، که بخشی از آن در دنیا و حیات مادی، بروز کرده و قابل حس و رؤیت است، اما تمام آن در حیات اخروی رخ مینماید، آشکار و مُدرک آدمی میگردد.
کار غلط با نیت و روش درست:
یک موقع برای انجام یک کار، قوانین و احکام موضوعی بسیار روشنی بیان شده است، مثل ممنوعیت عبور از چراغ قرمز – ممنوعیت صدور چک بیمحل ...؛ (یا در احکام شرعی) ممنوعیت ترک نماز – ممنوعیت مبادرت به فساد و فحشا – ممنوعیت دروغ، غیب، تهمت و فتنهگری و ...؛ در اینجا دیگر "عقل خودم، علم خودم، اراده خودم، میل خودم ..."، هیچ جایگاهی ندارد، مگر آن که منطبق گردد.
اما یک موقع، قوانین و احکام کلی وجود دارد، ولی موضوعی تعیین و تکلیف خاصی نشده است. در اینجا مسئله متفاوت میباشد.
انتخابات به عنوان مثال عملی:
شاید بتوان "انتخابات" را به عنوان یک مثال و مصداق روشن ذکر نمود. حکم عقل و دین، شرکت در انتخابات میباشد – حکم عقل و دین، انتخاب اصلح میباشد – علم نیز کمک میکند تا نامزدها شناخته شوند، اما بالاخره "انتخاب" با من است که باید برای خدا، مبتنی بر عقلانیت، بصیرت و دانش خود انتخاب کنم و رأی بدهم.
حال اگر من (من نوعی)، اولاً نیت کردم که کار را برای خدا انجام دهم – ثانیاً بالتبع هوای نفس را کنار گذاشتم – ثالثاً برای شناخت مستقیم و یا غیر مستقیم افراد اصلح تلاش کردم ... و بالاخره با "اخلاص" عمل نمودم، منتهی چون "علم من" کافی نبود، انتخاب من نیز درست نبود، نه تنها گناه نکردم، بلکه عمل صوابی انجام دادهام که مستوجب ثواب نیز هست و نزد حق تعالی مأجور میباشد.
فرض:
فرض کنید که آقا یا خانم الف، فرد صالحی برای نمایندگی در مجلس خبرگان یا شورای اسلامی باشد، و آقا یا خانم ب، فرد صالحی نباشد. دو نفر نیز به این دو رأی دادهاند. اولی آقا یا خانم "الف" که صالح است را انتخاب کرد، اما به خاطر ریا، زد و بند، جریانسازی و ...، اما دومی آقا یا خانم "ب" را که ناصالح بودند انتخاب کرد، اما واقعاً با خلوص تمام به میدان آمد، سعی و تلاش هم کرد، ولی به این نتیجه رسید و انتخابش درست نبود. حال کدام نزد خدا مقبول است؟
این است که مقام معظم رهبری فرمودند:
«... (در گزینش مستقیم یا از روی لیست) به افرادی اعتماد بکنیم که واقعاً به دینداری اینها و به تقیّد اینها اعتقاد داشته باشیم؛ بدانیم اینها متدیّنند، بدانیم انقلابیاند، بدانیم در خطّند، در راه امامند، امام را واقعاً قبول دارند؛ راهش این است که اینها را بدانیم. اگرچنانچه کسانی اینجور عمل بکنند و این تحقیق را بکنند، کار خودشان را انجام دادهاند؛ خدای متعال ثواب خواهد داد، ولو اینکه در یک مورد، اشتباه هم اتّفاق بیفتد. مثلاً آن کسی که من خیال کردم آدم خوبی است و به او رأی دادم، اتّفاقاً آدم مطلوبی نباشد ولی من تلاش خودم را کردهام و خدای متعال اجر خواهد داد.» (19/10/1394)»
- تعداد بازدید : 1364
- 5 اسفند 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون