پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آیا یعنی روایات و احادیث ضد و نقیض هستند؟ چون دستورات محکمی بر رجوع به فقها و تقلید از آنان وجود دارد. حتی اگر کسی به امام معصوم علیه السلام دسترسی داشته باشد و حکمی را از او بپرسد و انجام دهد، باز هم از او تقلید کرده است؛ و اگر دسترسی ندارد، باید به کسی که با تحصیل تخصصی به این علوم و احکام واقف شده، رجوع نماید. چه بگویند: «طبق روایات تقلید لازم است» و آن را بپذیرند، و چه بگویند» «طبق روایات تقلید جایز نیست» و آن را بپذیرند، در هر دو صورت این پذیرش خودش "تقلید" است. پس اصل "تقلید" برای انسان (مؤمن یا کافر)، قابل نفی نیست، منتهی بحث در موضوع و چگونگی تقلید و مرجع تقلید میباشد. هم مؤمن مرجع تقلید دارد و هم فاسق.
*- معنا و مقصود از "دین"، اصول دین میباشد که تحقیقی است و تقلید در آن جایز نیست، چنان که در آیهی مبارکه «لا اکراه فی الدین» نیز معنا و مقصود همان اصول دین و یا اصول اعتقادی میباشد که تحقیقی و عقلی و استدلالی است.
در حکایات و احادیث صحیح السند نیز خواندهاید که وقتی رسول اکرم صلوات الله علیه و آله، از آن پیرزن ریسنده میپرسند که :خدایا تو کیست؟» و او عرض میکند: «خدای یکتا، خدای آفریننده، یا الله جلّ جلاله»؛ حضرت از او عوامی بیش نبود، میپرسند: «از کجا فهمیدی؟» که او نیز به چرخاندن چرخ ریسندگیاش استدلال میکند.
*- پس کسی نمیتواند بگوید که من به توحید و معاد اعتقاد دارم، چون پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمود و من از ایشان تقلید میکنم. کسی نمیتواند بگوید که من به نبوت و امامت معتقد هستم، چون امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند. بلکه هر کس باید به تناسب ظرفیت عقلی و فکری و علمی خود، به تحقیق رسیده باشد، وگرنه اعتقاد و ایمانش راسخ و پایدار نخواهد بود.
اما در "احکام" موضوع متفاوت است. فرض کنید نقل کنند که گفته شده: "همه باید فقیه و مجتهد باشند!»، آیا شما میپذیرید؟! مثل این است که بگویند: همه باید فیلسوف، حکیم، دانشمند، حقوقدان، پزشک و مهندس مکانیک یا ساختمان باشند!
*- همین الآن تقلید را کنار بگذارید و تصمیم بگیرید که وضویی گرفته و نمازی اقامه کنید. چگونه و بر اساس چه احکامی رفتار خواهید کرد؟! یا فقیه و مجتهد هستید – یا تقلید خواهید کرد – یا برای خودتان احکام من درآوردی وضع کرده و از اسلام خارج خواهید شد – و یا کلاً اسلام و احکامش را کنار خواهید گذاشت. این است هدف آنها.
الف – نه تنها در اصول دین، بلکه در هیچ مسایل "عقلی"، تقلید جایز نیست. هیچ کس نمیتواند بگوید: «قانون علیت حاکم بر عالم خلقت است و هر چه هست معلول است و هر معلولی علتی دارد، چرا که افلاطون، ارسطو، امیرالمؤمنین علیه السلام، بوعلی و یا ملاصدرا چنین گفتهاند و من از آنان تقلید میکنم»، اما در قوانین یا چگونگی لباس و پوشش، عموم مردم تقلید میکنند، حال یا مرجع تقلیدشان الگوها، مراجع و مُدهای غربی و شرقی است و یا به اسلام اعتقاد دارند و چارچوبهای فقهی (احکام) رعایت میکنند.
ب – در شناخت و تبعیت از این چارچوبها و احکام فقهی، یا خودشان تحصیل در فقه و اصول کرده و احکام را از منابعش استنباط و استخراج میکنند، و یا از فقیهی که این علم و تخصص را دارد میپرسند که آن احکام چیست؟ او مبتنی بر وحی و سنت و آموزههای فقهی اهل عصمت علیهم السلام، میگوید: لباست از مال حرام تهیه نشده باشد – لباس تفاخر و تکبر نباشد – اگر از پوست و اجزای حیوانی تهیه شده، مُردار نباشد – اگر از چرم است، از حیوان ذبح غیر شرعی شده نباشد – اگر لباس برای مردان است، از جنس ابریشم نباشد – در ضخامت و اندازه، کدام قسمتها را باید پوشش دهد – در مدل، دون شأن مؤمن نباشد – سبب ترویج فرهنگ و سمبلهای کفر نباشد – سبب مسخره شدن نگردد – انگشت نما نباشد – عورت را در مرد و زن بپوشاند و ... .
ج – اصل توحید، نبوت و حقانیت و وحیانیت قرآن کریم، تقلیدی نیست، اصل ضرورت بندگی و عبادت خداوند متعال نیز عقلی است و در آن تقلید نیست، اصل این که سرآمد عبادات اسلامی "نماز" است نیز تصریح کلام وحی است، اما حال که به "عقل" دریافتیم و به "قلب" ایمان آوردیم و قصد عمل داریم، چگونه نماز بخوانیم، قبله کدام است؟ مقدمات نماز چیست؟ غسل و وضو چگونه است؟ ویژگیهای لباس و مکان نمازگذار چگونه است؟ بر چه چیزهایی سجده جایز هست و ...؟ همه احکام است و همه تقلیدی. پس ابتدا به حکم وحی و عقل، از رسول خدا صلوات الله علیه و آله، سؤال و تقلید میشود و سپس از فقهای دین که در رأس آنها ائمه اطهار علیهم السلام هستند.
د – تقلید اجباری نیست، چنان که تحصیل در حقوق و یا سایر علوم نیز اجباری نمیباشد؛ پس هر کسی میتواند برود و در رشته تحصیلی "فقه و اصول" تحصیل و تحقیق کند و خودش به اجتهاد برسد، و هرگاه مجتهد و فقیه شد، البته تقلید بر "مجتهد" نیز جایز نمیباشد.
ﮪ – مجتهد و فقیه نیز در بیان یک مسئله [که اصطلاحاً به آن فتوا گفته میشود]، باید استدلال و استناد نماید. یعنی مقلد، میتواند بگوید که به فتوای فقیه و مرجع تقلیدم، حد ترخصم (خارج شدن از شهرم) برای نماز قصر (مسافر) چیست؟ اما مجتهد و فقیه نمیتواند بگوید: «حدّش این است، چون فلان فقیه دیگر چنین گفته است و من از او تقلید میکنم»، بلکه باید طبق آیات، احادیثی که صحت و انتساب آنها به اهل عصمت علیهم السلام اثبات میشود و ...، چنین فتوایی بدهد.
و – پس دقت شود که اصل «تقلید اجباری نیست»، یک مقوله است، اما شعار «تقلید جایز نیست»، مقولهی دیگری است که مبتنی بر دروغ است و در بیان آن، هدفی جز دور کردن مردم از فراگیری احکام، عمل به آن و مهمتر از همه، اتصال به فقه اسلام با رجوع به فقیه دنبال نمیشود.
نکته:
اگر تقلید به طور کلی مذموم باشد و جایز نباشد، اختصاصی به احکام اسلامی ندارد و اگر فقط احکام اسلامی را در این شعار قصد کردهاند، پس هدف دشمنی، خدعه و فریب اذهان عمومی میباشد.
به عنوان مثال: از همین الآن تصمیم بگیرید که دیگر از هیچ کسی و در هیچ امری "تقلید" نکنید. خب چه خواهید کرد؟! آیا در تمامی علوم، امور و مسائل عالِم و متخصص خواهید شد؟ یا اگر نه فقیه باشید و نه تقلید کنید، چارهای جز "باری به هر جهت" باقی نخواهد ماند؟ و در این روش دوم نیز آیا تقلید نخواهید کرد و همه چیز، همه کار، تمامی رفتارها و اعمال شما ابداعی خودتان خواهد بود؟! به قول معروف «مگه میشه، مگه داریم؟!»
پس اگر کسی به تقلید از دشمنان اسلام و مسلمین بگوید: «تقلید در احکام دین جایز نیست»، خودش تقلید کورکورانه کرده است. اینجاست که میگویند:
«خلق را تقلیدشان بر باد داد – ای دو صد لعنت بر این تقلید باد». یعنی تقلید کورکورانه، در هر آن چه که در آن تفکر، تعقل و استدلال لازم است.
مرتبط:
*- آیا فقها معصومند یا نه خطا میکنند؟ اگر خطا میکنند چگونه از خطا کار پیروی کنیم؟ - آیا آنها نیز شامل امتحان دنیا هستند؟ اگر هستند پس سقوط کنندهای هم هست؛ پس چگونه از کسی که احتمال سقوطش هست پیروی کنیم؟ (30 فروردین 1395)
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
*- در روایات صحیحی، "تقلید در دین" مذموم قلمداد شده است؛ پاسخ چیست؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7510.html
کلمات کلیدی:
حقوقی و احکام