پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): مگر ممکن است که یک کنکاش و تحقیق عقلی، چند نتیجهی متفاوت بدهد؟!
تردید ننماییم که اگر کسی واقعاً تحقیق کند و به نتیجه درست نرسد و یا در همان حال تحقیق از دنیا برود، به نوعی مأجور است، اما به شرطی که واقعاً تحقیق کرده یا در حال تحقیق باشد.
●- حال سؤال این است که وقتی کسی [در حد ظرفیت خود]، در دین خودش و یا ادیان و مذاهب دیگر تحقیق میکند، از کجا میفهمد که "کدام حق است و کدام باطل" و ملاک تشخیص و داوری او چیست؟!
اگر چه زمان از زمان حضرات آدم، نوح و ابراهیم علیهم السلام، قرون بسیاری گذشته و انسان پیشرفت علمی و گاه رشد عقلی نموده است، اما همیشه ملاکهای تشخیص و محکهای داوری، ثابت بوده است؛ هر چند که ممکن است جملهبندیها متفاوت شده باشد.
●- مردم را به لحاظ ملاک و محک تشخیص و داوری، از همان زمان تا کنون، از عصر جاهلیت تا عصر "ایسم"ها، میتوان [از منظری] به سه دستهی کلی تقسیم نمود:
یک – آبا و اجداد (فرهنگ ملی و قومی):
گروهی که گفته و میگویند: «ملاک دین و آیین حق، آبا و اجداد ما میباشد» و بر آن متعصب هستند، اگر چه پدرانشان نیز غافل و نادان بوده باشند! لذا تنها دلیل آنها این است که میگویند: پدران ما نیز بر همین دین بودند و یا میگویند: باید به دین ملی و بومی پدران خود در گذشته باشیم.
وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام از قومش پرسید که شما چه میپرستید؟ پاسخ دادند: « قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ - گفتند بتانى را مىپرستيم و همواره ملازم آنهاييم / الشعراء، 71» و آنگاه ایشان به آنها متذکر شد که « أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ – مگر آنها به شما سود و زیانی میرسانند»، به صراحت، جهالت و تعصب تمام گفتند: « قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ – گفتند: نه؛ بلكه پدران خود را يافتيم كه چنين میکردند»!
امروز نیز شاهدیم که مردمان پیشرفته در علوم تجربی و صنعت، در ژاپن، چین، کره و ... نیز همین ملاک و محک را دارند؛ وگرنه به معابد نرفته و بتپرستی نمیکردند، و یا همینطور است مردمان پیشرفتهی مسیحی، یهودی، آتش پرست، شیطان پرست و ...، در امریکا و اروپای پیشرفته!
دو – اکثریت:
این گروه که امروزه به جای کمرنگتر شدن منطقشان، بسیار بیشتر از عصر جاهلیت، روی آن مانور میدهند، ملاک و محک داوریشان برای شناخت "حق و باطل"، یا "درست و نادرست"، یا "خیر و شر"، فقط و فقط "اکثریت" میباشد، و البته تا وقتی که این اکثریت به نفع آنان باشد.
اعراب جاهلی، آنقدر بر اکثریت تکیه و تأکید داشتند که حتی برای شمارش نفوس، [جهت برتری و اثبات حقانیت]، به قبرستانها رفته و مردههای خود را نیز میشمردند: « أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ – کثرتگرایی [تفاخر به بيشترداشتن] شما را غافل داشت [سرگرم کرد و بازی داد] * تا آنجا که (برای شمارش) به زیارت قبرها رفتید / التکاثر، 1 و 2».
این کثرتگرایی، فقط به تعداد جمعیت محدود نگردیده است، بلکه برخورداری بیشتر از ثروت، قدرت، طرفدار، همرأی، همسو و ... را نیز شامل شده است! لذا امروزه نیز میگویند: حق با ماست، چون اکثریت نفوس، قدرت، ثروت و ... در اختیار ماست!
سه – عقل:
اما خداوند متعال انسان را به موهبت "عقل" برتری بخشیده است؛ "عقل" را حجت درونی قرار داده و خوبی و بدی را خودش به آن الهام میکند « فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا - سپس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن الهام كرد / الشمس 8».
قواعد و چارچوبهای عقلی، همه خدادای و فطری میباشند که در اصطلاح به آن "بدیهیات اولیه عقلی" نیز میگویند.
بنابراین، محقق کسی است که دعوتها، گزارهها، برهانها و حجتها را به عقل ارجاع دهد؛ حتی معرفت (شناخت) خداوند متعال و وحی نیز با "عقل" انجام میپذیرد.
خداوند متعال آنقدر برای عقلی که به انسان موهبت نموده، ارزش قائل است که حتی از کافران و منکران خود، معاد و دینش میپرسد: «دلیل و برهان عقلی شما چیست»؟ این سؤال برای این است که محقق، عقل خود را به کار گیرد و ببیند که آیا برای ادعاها و اعتقاداتش دلیل عقلی هم دارد یا خیر؟!
« أَمَّنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ » (النّمل، 64)
ترجمه: يا آن كس كه خلق را آغاز مى كند و سپس آن را بازمى آورد و آن كس كه از آسمان و زمين به شما روزى مى دهد آيا معبودى با خداست بگو اگر راست مىگوييد برهان خويش را بياوريد.
ادیان، مذاهب و مکاتب:
بنابراین، پیرو هر دین، مذهب و مکتبی (از مسلمان گرفته، تا بتپرست)، باید اصول اعتقادات خود را به عقل ارجاع دهد و البته اگر ارجاع دهد، حتماً و یقیناً حق را تشخیص میدهد؛ حال این که از آن پیروی نیز میکند یا خیر، مقولهی دیگری است.
●- بیتردید وقتی بودایی و هندو و سایر بتپرستان، با دست خود مجسمههای کوچک و بزرگ به اشکال گوناگون [از تمثیل غلط فرشتگان گرفته، تا انسان، حیوان و حتی آلت مردانه] میسازند و سپس مدعی میشوند که اینها خدا، رب و یا واسطهی ما با پروردگار عالم هستند، خودشان نیز میدانند که داعیهی باطلی دارند که به حکم عقل و علم مردود است.
●- بیتردید آن یهودی که خداوند متعال را موجودی چون انسان و دارای شکل و اندام و اعضا توصیف میکند؛ معتقد است که به شکل پیرمردی با مو و ریش بلند سفید به زمین آمد – نشانی خانهی مؤمنانش را گم کرد – در فلسطین ساکن شد تا قیامت – از خلقتش پشیمان شد - دستش بسته است و پس از خلقت، دیگر ربوبیتی ندارد و ...؛ خودش نیز به حکم عقل میفهمد که چنین موجودی نمیتواند خالق، مالک، ربّ، رازق، قادر، علیم، حکیم ... و خداوند و پروردگار عالمیان باشد.
●- بیتردید آن مسیحی که معتقد است که مسیح همان خداست! "ابّ و ابن و روح القدس" اوست که جهت هدایت بندگانش مجبور شد به شکل آنان از شکم مادری به دنیا بیاید، و در نهایت نیز بندگانش او را به صلیب کشیدند و کشتند تا دیگر از این کارها نکند؛ میفهمد و میداند که چنین توصیفاتی در منظر عقل، حتی از مضحک نیز سخیفتر است.
●- بیتردید آن به اصطلاح بیدین و دنیاگرا و لذت طلبی که خواه ناخواه، به بندگی هوای نفس خود و دیگران در میآید، و به ناچار به ادعای « أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى – من رب (صاحب اختیار و تربیت کنندهی امور) برتر شما هستم» از سوی فراعنه و قدرتهای زمان خود لبیک میگوید و به اطاعت و تبعیت از آنان میپردازد، اگر باورهایش را به "عقل شریف و قلب سالم" ارجاع دهد، خودش هم میفهمد که خطا و باطل است.
●●●- اگر با نگاه عقل و نور علم، به این ادعاها و دعوتها توجه شود، به راحتی روشن و معلوم میگردد که هیچ فرقی بین گوسالهسازی و گوسالهپرستی سامری، با کفر و شرک امروزی [اگر چه در قالب ایسمها] وجود ندارد، بلکه فقط کلمات و اصطلاحات تغییر یافته است.
نتیجه:
بنابراین، چون "جق" روشن است و به صورت کامل عرضه شده و مشهود قرار گرفته است «جَاءَ الْحَقُّ» و باطل نیز خود گواه بر نیستی و فنای خود میدهد « وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا »، هیچ محققی وجود ندارد که واقعاً تحقیق کند و عاقلانه بیاندیشد و داوری نماید، و به نتیجهی درست و صحیح نرسد؛ و البته چنان که بیان شد، ممکن است به دلایل گوناگونی که رأس آنها «حبّ الدّنیا» و میل و گرایش به منافع زودگذر میباشد، حق را تصدیق و از آن پیروی ننماید، که این خود نشان از بیعقلی دارد:
« إِنَّ هَؤُلَاءِ يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا » (الإنسان، 27)
ترجمه: اينان دنياى زودگذر را دوست دارند و روزى گرانبار را [به غفلت] پشت سر مىافكنند.
●- پس، مسلمان،مسیحی، یهودی، زرتشتی، بودایی، هندو، شیطانپرست، بتپرست، فراماسون ... و پیروان سایر "ایسم"ها، باید برهان عقلی اقامه کنند.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
ممکن است یک مسلمان، یک مسیحی، یک بودایی یا ...، پس از سالها تحقیق به این نتیجه برسند که دینشان بر حق است؛ آیا این دلیل مقبولی است؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8852.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی توحید