پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): حتی با یک جوّسازی و شایعهای پوچ نیز میتوان اقتصاد یک مملکت را به چالش کشید، چه رسد به سوء تدبیرها، ضعف مدیریتها و ...!
افزایش یا کاهش نرخ ارز و طلا، به یک، ده یا بیست عامل بستگی ندارد که بتوان آنها را به سهولت شمرد و بیان نمود.
چرخهی اقتصاد مانند یک زنجیر طولانی است با حلقهی ریز و درشت به یک دیگر متصل هستند و حتی پاره شدن یک حلقه کوچک، سبب پاره شدن زنجیر میشود. کافیست که نرخ تخم مرغ، یا مواد اولیه برای یک تولید خاص، کمی افزایش غیر منطقی یابد؛ چه میشود؟! نرخ تمام شده گران میشود – بازار دچار تورم زنجیرهای میشود – صادرات غیر ممکن میشود – واردات جایگزین نیاز بازار میشود – تولید کننده ورشکست میگردد – کارگران بیکار میشوند و ... !
در جهان اقتصاد امروز، حلقههای این زنجیره، فقط به شاخصهای اقتصادی داخلی یک کشور، یا یک دولت محدود نمیباشند، بلکه مانند شاخههای فرعی به رودخانهها و سرچشمههای دیگری متصل هستند و هرگونه فعل و انفعال در آنها، به این شاخهها میرسد و اثر خود را میگذارد.
بنابراین، حتی اگر نرخ برابری دلار در مقابل یورو و یا ین ژاپن نیز متغیر گردد، بر تمامی ارزهای جهان اثر میگذارد؛ چنان که اگر نرخ طلا، یا سهام بورس و ... متغیر گردد، در اقتصاد جهان اثر میگذارد. و صد البته که اگر کشوری مورد تهدید و محاصره اقتصادی باشد، این تأثیرها مضاعت میگردد؛ به ویژه اگر نظام اقتصادیاش بیمار باشد. چنان که اگر نرخ جهانی طلا کاهش یابد، ممکن است نرخ سکه در ایران افزایش یابد(؟!)
اقتصاد داخلی:
در عین حال، عوامل مستقیم داخلی، تأثیر مستقیمی بر ارزش پولی ملی و یا قیمت طلا، مسکن، خودرو، سهام و ... در سطح داخل و سطح بین الملل دارند، چنان که تأثیر مستقیمی بر سیاستهای خارجی [پیشروی به سوی استقلال و یا عقبگرد به سوی وابستگی] و هم چنین کاهش یا تشدید تهدیدهای شعاری و عملی میگذارند.
●- تأثیر گذاران بر اقتصاد داخلی را میتوان به دو دسته کلی تقسیم نمود:
یک – دولت به معنای عام (شامل: مجلس، قوه مجریه، بانک مرکزی، بانکهای دولتی، مالیات، گمرکات، قوه قضاییه و ...)
دو – مردم (بخش خصوصی، صنایع کوچک، کشاورزی، کیفیت تولید، کمیت تولید، صداقت در تولید و توزیع ... و بالاخره بازار مصرف.
از جمله شاخصهای اصلی تأثیرگذار حکومتی عبارتند از:
●- سیاستهای کلی اقتصادی نظام؛
●- باور و پایبندی مجلس و دولت، به قانونگذاری، برنامهریزی، و تدبیر در اجرای احسن و به موقع این سیاستها (مانند سیاستهای اقتصاد مقاومتی).
●- بانک مرکزی و سیاستهای پولی. کافیست در یک یا چند روز، تزریق ارز به صرافیها، ده درصد کاهش یابد، بلا فاصله نرخ ارز، بیست تا سی درصد افزایش مییابد. اگر فقط سه روز و روزی یک میلیون دلار تزریق ارز کاهش یابد، کافیست تا این وضعیت و به مراتب بدتر از آن پیش آید.
●- بانک و وام. کافیست که بانکها، به رغم مصوبات و برخورداری از اعتبار، در اعطای وام به کارخانجات، طرحها، کارگاههای کوچک و ... تعلل و اهمال ورزند، چه رسد به این که وامهای کلان و بدون پشتوانه (وثیقهی واقعی) بدهند؛ چنان که خودشان میگویند: فقط از چند نفر مشخص، نزدیک به هزار میلیارد تومان، مطالبات معوقه دارند!
●- و همین طور است وضع گمرگات، طرحهای ملی، صنایع کوچک و ...؛
رکود اقتصادی:
پس، وقتی در یک کشوری، به دلایل گریزناپذیر و خارج از اختیار، و نیز اهمالها، سوء تدبیرها، سوء مدیریتها و حتی «جنگ نیابتی اقتصادی»، به راه میافتد، کارخانجات یکی پس از دیگری تعطیل میشوند – شرکتهای تجاری و بازرگانی و خدماتی ورشکست میشوند – واردات بیرویه (از صنایع سنگین و نیمه سنگین گرفته تا حتی میوه و لباس و تخم مرغ) راه نفس تولید داخلی را میبندد – قاچاق گسترده و علنی، بازاری برای جنس داخلی باقی نمیگذارد و ...؛ سطح تولید ناخالص ملی به شدت کاهش مییابد و پول ملی، روز به روز بیارزشتر میگردد.
صاحبان ارز و طلا:
صاحبان ارز و طلا هستند که نقش اصلی در افزایش یا کاهش را ایفا میکنند و نبض اقتصاد کشور دست آنهاست. البته همه جا همینطور است، اما در کشورهای به اصطلاح غنی، این سرمایههای کلان، در قالب بانک و سهام تعریف شده است، اما در کشورهای با اقتصاد بیمار، در مشت افراد انگشتشمار قرار دارد! بدیهی است که آنان، با ارز و طلا تجارت میکنند، لذا هر از چند گاهی، با ایجاد یک موج، میلیاردها دلار سود میبرند.
فرض کنید فقط و فقط یک میلیارد دلار در اختیار آنان باشد (که به مراتب بیشتر است) و دلار، هر سه ماهی، ده تا بیست درصد گرانتر شود! ظرف چند ماه، سود (دلار) آنها صد در صد افزایش مییابد.
شایعه:
کافیست فقط شایع شود که بانک مرکزی تصمیم گرفته تا ارز کمتری توزیع کند – و یکی دو روز نیز چنین کند! یا شایع کنند که قرار است طلا گران شود! شایعهی این تصمیم [درست، غلط، خوب و لازم باشد و یا نباشد]، یک حرص و هراس خاصی در دل مردم ایجاد میکند، لذا به بازار هجوم میآورند، میزان تقاضا چند برابر عرضه میشود و خود به خود این تورم نرخ ارز یا طلا پدید میآید. به گونهای که هیچ گاه نمیتوان برای آن مقصری یافت. در اذهان نیز مردمی مقصرند که هجوم آوردند! بعد بانک مرکزی به جای چارهی اقتصادی، به مردم توصیه میکند که چند روزی ارز نخرند!
در ایران [که روی موج شایعه حرکت میکند]، اگر نقدینگی در دست مردم زیاد شود، رغبت به خرید کالای لوکس و غیر لوکس خارجی و نیز تمایل به سفر خارجی زیاد میشود که هر دو مستلزم خروج کلان ارز از کشور میباشد. هم چنین اگر نقدینگی کم شود، مردم به بازار کاذب، دلالی، تبدیل سرمایه به ارز و طلا، خروج از کشور، انتقال پول تبدیل شده به خارج و ... روی میآورند که باز سبب خروج ارز از کشور میگردد. پس در دو حال، "شایعه" نقش بسیار مؤثری در رویکرد مردم ایفا میکند.
اگر 50 میلیون تومان داشته باشید چه میکنید؟
امروزه از یک سو (با توجه به تورم)، 50 میلیون تومان، پولی نیست که بتوان را سرمایه قلمداد نمود، و از سویی دیگر، پول کمی نیست، چرا که برابر با دو سال حقوق یک کارمند با ماهی دو میلیون تومان حقوق میباشد!
حال اگر شما 50 میلیون داشته باشید، چه میتوانید بکنید؟ آیا میتوانید در مسکن سرمایهگذاری کنید؟ - آیا میتوانید به یک کشاورزی مطمئن روی آورید؟ آیا باید در بانک بگذارید تا 15 درصد سود مطمئن بگیرید، در حالی که میدانید سر سال، سی درصد از ارزش پول شما کم میشود؟ آیا میتوانید با این اوضاع تهیه مواد اولیه، حقوق و بیمه کارگر، مالیات بیحساب و کتاب و ... یک صنعت کوچکی راه بیاندازید؟ آیا میتوانید در این بازار، یک تجارت با ریسک معقول بنمایید ...؟!
بنابراین، با خود میگویید: بهتر است دلار بخرم – بهتر است طلا بخرم – بهتر است نزد صندوقهای نامعتبر با سود بالا سپردهگذاری نمایم – بهتر است به همان حداقل سود مطمئن بانکی بسنده کنم – بهتر است چند سفر به ترکیه یا دوبی رفته و خرده کالا بیاورم و بفروشم – بهتر است یک خوردویی در همین حد بخرم و در اسنپ، آژانس، جاده و ... مسافر کشی کنم – بهتر است هیچ کاری نکنم، بلکه چون با ماهی دو میلیون حقوق و دستمزد، دو میلیون تومان دیگر کم میآروم، این پول را دو ساله به خودم تزریق کنم تا بعد ببینیم چه میشود و ...؟!
سرمایهدار:
اما سرمایهدار این وضع شما را میداند – از وضع دولت و مجلس و بودجه – تولید - صادرات و واردات -اهمیت دادن به اقتصاد مقاومتی – تورم – اوضاع بانکها – قاچاق و ... نیز آگاه میباشد؛ لذا کافیست که فقط دلار را پنجاه تومان گران کند، تا هزاران هزار نفر، با 50 میلیون تومان خود سرازیر به صرافیها شوند تا ارز و سکه بخرند. روز دوم، 50 تومان افزایش، به پانصد تومان افزایش میرسد.
●- پس، دهها و صدها شاخص و عوامل گوناگون اصلی، در رونق یا رکود اقتصادی و بالتبع تورم، افزایش نرخ ارز خارجی و طلا و ... نقش دارند و البته کار و وظیفهی دولت، کنترل و مهار تمامی شاخصها و نجات اقتصاد از رکود، افزایش درآمد ناخالص ملی و مهار تورم میباشد.
●- پس، تا به سیاستهای اقتصاد مقاومتی (چه از سوی مجلس و دولت، و چه بخش خصوصی و تولید کننده، و چه مردم و بازار مصرف) عمل نشود، نه تنها از وابستگی تولید و اقتصاد کشور به خارج کم نمیشود، بلکه هر روز و هر ساعت، بیشتر خواهد شد.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
دلیل افزایش نرخ دلار، سکه و طلا چیست؟ چرا نمیتوانند کنترل و مهار کنند؟ چگونه میتوان از وابستگی اقتصاد کشور به دلار کاست؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9089.html
کلمات کلیدی:
گوناگون جنگ و جهاد