واژهی «سلبریتی (Celebrity)» - سلاح سلبریتی - مصادیق سلبریتی – سلبریتی یا ابزار – سلبریتی، یا کُشندهای که خود نیز قربانی میشود؟!
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أبا صالِحَ المَهدی.
سلام دوستان؛
«سلبریتی (Celebrity )»،بیش از مصادیقش (افراد)، واژهاش سلبریتی شده است، و باید دید چرا؟!
اگر معنی سلبریتی، «فرد شناخته شده» باشد، در هر زبانی معادل دارد؛ مانند «معروف یا مشهور» در زبانی عرب که در فارسی نیز رایج میباشند – یا «نامدار» در فارسی – یا « Famous» در انگلیسی – یا « berühmtو bekannt» در آلمانی ...، و خلاصه فرد شناخته شده و مشهور، در هر زبانی، اسمی دارد که قرنها تلفظ میشده است.
ممکن است بگویند: سلبریتی، صرفا به شخص شناخته شده، مشهور و معروف نمیگویند، بلکه باید "محبوب" جمع کثیری نیز باشد، چنان که هیتلر و ترامپ نیز شناخته شده هستند، اما محبوب نیستند [که البته برای خیلیها هستند و طرفدارانش مرتب نام ترامپ را جزو سلبریتیهای برتر سال 2018، در کنار هنرپیشهها و ورزشکاران میآورند].
شخص محبوب نیز در هر زبانی اسم خود را دارد، مثل همین "محبوب" که عربی است، یا به فارسی «دوست داشتنی»، یا به انگلیسی «lovable»، یا به ترکی «sevimli» و ... .
حال چه اتفاقی افتاده که ناگهان، در تمامی جهان، به چنین چهرههایی سلبریتی (Celebrity) میگویند؟ این واژه ناگهان از کجا آمد و جهانی شد و جایگزین واژههای گوناگون در هر زبانی گردید؟! و چگونه؟!
امروزه خود این واژهی "سلبریتی"، یک "سلبریتی" است، نه مصادیقش! مردمان از تلفظ این کلمه بیشتر لذت میبرند تا مصادیقش! از آن طرف هم دیگر کسی تلاش ندارد که نامدار، مشهور و محبوب واقع شود، بلکه میکوشد تا «سلبریتی» شود و یا بهتر بگوییم: این مارک و برند را روی او بچسبانند، ولو برای مدتی کوتاه! پس واژهی "سلبریتی"، خودش یک "سوپر استار" شده است!
واقع این است که جنگ جهانی امروز، جنگ نرم است؛ سلاح جنگ نرم نیز "کلام" است و خشاب و مهماتش، "تبلیغات"، و البته پشتوانهی تبلیغات نیز "سرمایه و ثروت" است.
بنابراین، واژه را، اندیشهسازان کاسب، بر اساس سفارش و نیاز صاحبان قدرت و ثروت میسازند، و رسانههای رسمی و غیر رسمی، دولتی و مردمی، آن را با سرمایهگذاری همان صاحبان زر و زور، فرافکنی و شایع میکنند، و البته عوام (تودههای مردمی)، مشتریان، هدف و در نهایت قربانیان اصلی این جنگ میباشند.
«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ» (لقمان، 6)
ترجمه: و برخى از مردم كسانىاند كه سخن بيهوده را خريدارند تا [مردم را] بى[هيچ] دانشى از راه خدا گمراه كنند و [راه خدا] را به ريشخند گيرند براى آنان عذابى خواركننده خواهد بود
زمینه لازم برای «سلبریتی (Celebrity)» شدن:
اگر چه در این جنگ نرم، نظام سلطه، با ابزاری که دارد، هر کسی را که بخواهد «سلبریتی» میکند، اما چرا بیشتر در میان "بازیگران هنرهای نمایشی" و یا "ورزشکاران، به ویژه فوتبالیستها"؟! مگر در این دنیا اشخاص علمی، سیاسی و مذهبی نامدار، معروف، مشهور، محبوب، دوستداشتنی و یا هر چه به زبان خودتان بنامید، کم هستند؟! خیر، بلکه اولاً ویژگیهای آنها در معروفیت و محبوبیت، به درد نظام سلطه نمیخورد، که اگر احیاناً به درد بخورد، حتماً آنان را نیزسلبریتی میکنند (مانند فوکویاما، سندل و ...) – و ثانیاً آنها زمینهی طرح شدن برای تمامی اذهان عمومی را ندارند.
ممکن است یک دانشمند علوم فضایی یا فیزیک نیز از یک هنرپیشه، خواننده و یا ورزشکار خوشش بیاید، اما متقابلاً نه ضرورتی دارد که او نیز آن دانشمند را بشناسد و نه ضرورتی دارد که مردمان دیگر، آن دانشمند را بشناسند و به او علاقمند نیز باشند. پس روی اشخاصی سرمایهگذاری میشود که بیشتر در معرض دید و ارتباطات مردمی هستند.
سلبریتی یا مرجع تقلید؟
حال فرض کنیم که یک هنرپیشه، یک خواننده یا یک فوتبالیست، نامدار و محبوب شد، اذهان عمومی شکل او، اداهای او، بازی او، صدای او و یا تاکتیکها و تکنیکهای تخصصی او را دوست داشتند؛ حال چه ضرورتی دارد که حتماً از او تقلید نیز بنمایند؟! مثلاً اگر او روی گردنش یا بازوی چپ و یا ران راست خودش خالکوبی کرده بود و نامش "تَتو" گذاشت تا همان سنّت جاهلی به نظر نیاید،، دیگران نیز چنین کنند و یا اگر همجنسباز بود، طرفدارانش نگویند: بازیاش خوب است، اما اخلاقش فاسد است، بلکه همجنسباز و یا دست کم مدافعش گردد؟!
*- از این تقلیدهای کور "رفتاری" بدتر، تقلیدهای "نظری" است! سلبریتیها، ناگهان فیلسوف، جامعهشناس، رفتارشناس، مردمشناس، سیاستمدار، حقوقدان، نظریهپرداز و منتقد در تمامی عرصههای نظری شدند! امروزه موضع سیاسی آنها، حتی در انتخابات، چه در امریکا و چه در اروپا، نقش آفرینی میکند، و احزاب، گروهها و جریانهای رسمی و آشکار و یا غیر رسمی و پنهان، در جذب و یا خرید آنها، سرمایهگذاری میکنند.
تعطیلی فکر و انتخاب:
استعمار نو، استعمار تعطیلی فکر است. چقدر حکیمانه فرمود، مرحوم آیت الله حائری شیرازی رحمة الله علیه: «استمار نو، یعنی تعطیلی فکر؛ نه به آن معنا که اجازه ندهند شما فکر کنید، بلکه به این معنی که فرصت ندهند شما فکر کنید».
سلبریتیها برای این ساخته شدهاند که مردم را به همان استبعادی که اگر در مورد خدا و اعتقادات دینی باشد، مسخرهاش میکنند، بکشانند. القا میکنند که هیچ احتیاجی نیست تو خودت را به زحمت مطالعه، تحقیق، بررسی، تفکر و انتخاب بیندازی؛ ببین ما چه نظری داریم، چه موضعی داریم، چه میگوییم، چه میکنیم و ...؛ تو متبعدانه، تبعیت و تقلید کن!
*- این همان تقلیدی است که گفت: «خلق را تقلیدشان بر باد داد – ای دو صد لعنت بر این تقلید باد».
در اسلام چنین تقلیدی نداریم، نه تنها از مرجع، بلکه حتی از شخص معصوم علیه السلام نیز نمیشود در اصول اعتقادی، که مستلزم مطالعه، تفکر، شناخت و فهم است، تقلید نمود. تقلید فقط در احکام (مسائل حقوقی) است، آن هم نه در احکام ضروری، و آن هم در صورتی که فرد خودش قادر به استنباط احکام نباشد، تحصیل تخصصی ننموده و مجتهد و فقیه نشده باشد.
سلبریتی یا ابزار؟
فرد نامدار، مشهور، محبوب و دوستداشتنی، کسی است که از خودش کمالی و هنری دارد که آن را در منظَر شناخت و دید دیگران قرار داده و به همان علت، معروف و محبوب شده است؛ اما اگر قرار باشد که از این معروفیت و محبوبیت، در راستای اهداف دیگران سوء استفاده نماید که دیگر "سلبریتی" نیست، بلکه فقط یک ابزار است.
آقای "شومن" به خاطر اجرای خوبش و یا دعوت مشهورها، مشهور و محبوب شده است، اما به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، منحطترین فرهنگ غرب، که همان همجنسبازی است را تبلیغ و ترویج میکند! البته به احتمال قریب به یقین، خودش همجنسباز نیست و شاید اگر با خودش صحبت کنی، بسیار هم مخالف باشد، اما مأمور است و باید کارش را انجام دهد.
جناب به اصطلاح سلبریتی، اصطلاحات غربی و واژهای مورد مصرف در جنگ نرم را در رسانه فرافکنی میکند! به زنندهترین جوکهای فضای مجازی اشاره میکند! بر واژهی "عمه داری، عمهام، عمهات و ..." تأکید میکند! اصرار دارد که میهمانان به اصطلاح سلبریتیاش، از تعدد عشقها و ارتباطات خصوصی خود بگویند تا قبح شکنی شود و ... !
بیشتر بخوانید:
«تاکشو»های تلویزیون همجنسگرایانه است/هاشمی و روحانی ضدتاریخاند
اگر دقت کنید، به خاطر میآورید که نزدیک انتخابات، ناگهان تمامی این به اصطلاح سلبریتیهای ایرانی، به نوعی به رسانهی ملی و ...، کشانده شدندکه موضوع بحث را درباره هر چه هست [حتی آشپزی]، به جایی برسانند که بگویند: «ما حق قضاوت نداریم»! هیچ کس هم نپرسید که اصلاً شما چکارهاید و چه علم و حقی دارید که این "حق" طبیعی مردم را سلب کنید، اما خودتان قضاوت کنید که «ما حق قضاوت نداریم»؟!
بیشتر بخوانید:
آقای بازیکن فوتبال، که به خاطر فوتبالش معروف و محبوب شده، و همین مقدارش نیز به خاطر بازی در تیمی است که آن تیم معروف و محبوب است، در تیم ملی علامتی که نشان از طرفداریش از یک جریان سیاسی، گروهی، حزبی و ... را به بازو یا مچ دستش میبندد! درست مانند همان تبلیغات تجاری برندها، که پول میگیرند و روی لباس خود نصب میکنند!
خب اینها دیگر "ابزار تبلیغاتی" هستند و نه سلبریتی!
نیازهای عقلی، فطری و حقیقی انسان:
سردمداران آشکار و یا رؤسای پشت پردهی آنان، به خوبی میدانند که آدمی، چه در زندگی فردی و چه در حیات اجتماعی و شاخههای آن [مانند خانواده، سیاست، حکومت، اقتصاد و ...]، ذاتاً الگوپذیر، پیرو و تابع است، پس به ناچار از اشخاص، نظریات و رفتارهای یک عده تبعیت میکند، حال خواه نامش را "امام" بگذارند، یا "مرجع"، یا الگو، یا اسوه، لیدر، رهبر و یا سلبریتی!
بنابراین، اگر آدم را رها کنند، مبتنی بر عقل، علم، بصیرت و فطرت خودش و نیز تجربهها، سراغ بهترینها میرود و کاملترینها را برای الگوپذیری و تبعیت انتخاب مینماید، چرا که آدمی خود و کمال خودش را دوست دارد؛ لذا تمامی سرمایهها و تلاشهای آنان، و هم چنین تخصص و ابزار کارخانجات "امامسازی" آنان، معطوف به سلبریتیسازی میشود، و در معرفی، معروفیت و محبوبیت آنان، چنان هجمهای میکنند و آنقدر تنوع میآورد، که مخاطب قدرت فکر و انتخاب خود را از دست بدهد و حتی سلیقهاش را نیز از دست بدهد.
الگو باید انسان باشد:
مستکبران و صاحبان زر، زور و تزویر نیز به همان معارف اسلامی رسیدهاند، فقط "بدل" میزنند. آنها نیز فهمیدهاند که دیگر "لباس" به خاطر زیباییاش - "خودرو" به خاطر کیفیت و با کلاس بودنش - "شکلات" به خاطر طعم و موادش – انتخاب نامزدهای انتخاباتی و مسئولان به خاطر شعارها، شعورها، تخصصها و تجربهها، به تنهایی نمیتوانند اذهان عمومی را به حد انتخاب جذب کنند، بلکه فقط انسان میتواند الگو و جاذب باشد.
در گذشته، از انسان، فقط بدن زن (سکس) را چاشنی معرفی و تبلیغ میکردند، شکلات را یک خانم زیبا به دهان میگذاشت، و لذت زنانه را در تمامی اعضای صورتش نشان میداد، و در کنار خودرو، یک خانم زیبا و خوش هیکل و با لباس بدن نما (مینیژوپ و ...) میایستاد و نامزد انتخاباتی، با گروهی از زنان جوان و زیبا روی سن میآمد؛ اما اینها انسان نبودند، بلکه مُدل بودند، مانکن بودند، زن بودند!
امروزه فهمیدهاند که "الگو" فقط میتواند "انسان" باشد، خواه مرد باشد یا زن، سالمند باشد یا جوان، متدین و متقی، دانشمند و متخصص باشد، یا جاهل، بیسواد، فاسق و فاسد؛ به تعبیر قرآن مجید: "امام حق" باشد و انسان را به امر خدا هدایت کند، و یا «امام باطل" باشد و انسان را به آتش دعوت نماید. در هر حال باید انسان باشد. لذا "سلبریتیسازی" برای "بدلسازی" از هر گونه امام حقی، الگوی برتری، انسان کاملی و ... مورد توجه و اهمیت قرار گرفت.
مصونیت حقوقی سلبریتیها:
هر انسانِ مشهور و مسئولی، هر چه بکند و یا بگوید، مسئول است، یعنی مورد سؤال واقع میشود، حال خواه از سوی دستگاههای اطلاعاتی و قضایی، و یا از سوی اذهان عمومی. اما "سلبریتی"، مانند یک مقام مافوق همگان، مصونیت دارد! اگر بپرسند: چرا چنین گفتی؟ میگوید: نظرم بود و دلم خواست چنین بگویم، موافق و طرفدار هم بسیار دارم! اگر بپرسند: چرا اینگونه پوشیدی یا آرایش کردی، یا خالکوبی نمودی و ...؟ میگوید: دوست داشتم و دلم خواست! او مجبور نیست که برای مواضع سیاسیاش، توضیح، دلیل، برهان و تحلیل ارائه دهد. میگوید: "من، سلبریتی هستم، هر کجا ایستادم، تو هم بیا همانجا بایست"، حال خواه در گلستان ایستاده باشد، یا در زبالهدان! او پاسخگو نیست.
اذهان عمومی نیز اگر چه خودآگاه و ناخودآگاه از آنها تبعیت و تقلید میکنند، و در هر حال در زندگی فردی و اجتماعی، متحمل خسارات مواضع، گفتارها و رفتارها و اداهای نادرست آنان میگردند، اما آنان را مانند بچههای شیرینی فرض میکنند که فقط دوستداشتنی هستند و حَرَجی بر آنان نیست، پس هیچ گاه آنان مسئول (مورد سؤال) واقع نمیشوند!
سلبریتیها، قربانیان نظام سلطه:
سلبریتیها، مانند کسی که مواد مخدر مصرف نموده و یا هیپنوزیم شده و یا خوابیده و به عالم رویا فرو رفته، دچار "اوهام" میشوند. او خود را نه تنها معروف و محبوب میبینند، بلکه بسیار برجسته و صاحبنظر میبینند و با یک اندیشهی قارونی، گمان میکنند که واقعاً این کمال و هنر خودشان بوده است که سبب سلبریتی شدن آنها شده است! بنابراین، چون خود را غنی میبینند، طغیان میکنند: «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى – نه چنین است که گمان داشتهاید، بلکه انسان طغیان میکند * آنگاه که خود را غنی میبیند / العلق، 6 و 7».
از اینرو، این دسته از سلبریتیها، در این خواب خرگوشی و رؤیای شیرین، هیچ توجه ندارند که تاریخ مصرفشان بسیار کوتاه است و چرا؟! و اگر در این میدان جنگ نرم، ترور شخصیت و خراب نشوند، دست کم به زودی فراموش میشوند و جای خود را به دیگری میدهند! آنها را به میدان آوردهاند، تا ذبح و قربانی کنند.
علت این پیامد آن است که "سلبریتیسازان"، بسیار باهوشتر از خود آنها هستند، لذا سرمایههای خود را در یک سبد نمیگذارند و از اینها استفادهی ابزاری میکنند. در واقع این سلبریتیها، خود قربانیان این جریان هستند و البته بسیاری را نیز با خود به قربانگاه میبرند.
چنین نیست که گمان شود، یک هنرپیشه سینما، یا یک بازیگر فوتبال، سلبریتی شده است، بلکه اساساً "سلبریتی" همان بازیگری است و بازیگرانش، نقش تعیین شده در سناریو را به کارگردانی دیگری ایفاد میکنند و البته بهره بیشتر را تهیه کننده (سرمایهگذار) میبرد.
پیروزی در این جنگ نرم و موفقیت "سلبریتیسازی"، مستلزم کثرت و تنوع است، چرا که مردم (به ویژه عوام)، کثرتگرا و تنوع طلب هستند. سلبریتیها، درست مانند مُد لباس هستند؛ بنابراین عمر مفیدشان، بسیار کوتاه است و به سرعت کنار گذاشته میشوند، البته اگر برای همیشه، لِه نگردند!
ماجرای "سلبریتی" در امریکا متفاوت است، آنها گاه هزاران جریان فرعی راه میاندازند، تا موجی بیافرینند و در نهایت فقط یک نتیجه بگیرند؛ اما ملتهای جهان سوم و یا در حال توسعه، فرهنگ "سلبریتی" را احمقانهتر ترویج و تقلید میکنند، و مظلومانهتر قربانی میشوند!
مشارکت و هم افزایی (موضوع و لینک متن یادداشت)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 2381
- 3 بهمن 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت