پایگاه پاسخگویی به سؤالا و شبهات (ایکس - شبهه):
ابتدا باید به این نکتۀ مهم توجه شود که کفار و محلدان، هیچ کاری با آیات قرآن مجید و یا سایر کتب آسمانی ندارند و اصلاً خود را مخاطب این آیات قرار نمیدهند، چه رسد به این که بخواهند بگویند: «این درست است - آن درست نیست»! بلکه، بهتر است به جای واژۀ «ملحدان»، بگوییم: «معاندان - دشمنان»، یعنی آنان که به غیر از کفر و الحاد، دشمنی نیز میورزند و خود را مأمور به ضد تبلیغ علیه قرآن مجید میدانند.
«عناد - دشمنی» آنها که همراه با لجاج میباشد، سبب جهل «بیخردی و نادانی» میگردد، چنان که آقایی که مدعی علم قرآن، فلسفه و ادبیات نیز میباشد (ظاهراً سروش)، گفته بود: «مگر زمین چند مشرق و مغرب دارد که در قرآن کریم آمده: [رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ - پروردگار مشرقها و مغربها] (الرّحمن، 17)
متن و برگردان (ترجمۀ) آیات مورد بحث، به شرح زیر میباشد:
«حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا» (الکهف، 90)
- تا به خاستگاه (زمان و مکان) خورشيد رسيد (در آنجا) مشاهده كرد كه خورشيد بر جمعيتی طلوع میكند كه جز آفتاب برای آنها پوششی قرار نداده بوديم.
«حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا» (الکهف، 86)
- تا به غروبگاه آفتاب رسيد (در آنجا) احساس كرد كه خورشيد در چشمه (يا دريا) ی - تيره و گل آلودی فرو میرود، و در آنجا قومی را يافت، ما گفتيم: ای ذو القرنين! آيا میخواهی مجازات كنی و يا پاداش نيكوئی را در باره آنها انتخاب نمائی؟
الف - «الشّمس»، گاهی به عنوان یک نام (اسم) به سیارۀ خورشید گفته میشود و گاهی به آفتاب. در قرآن کریم نیز به هر دو معنا آمده است و در فارسی (و زبانهای دیگر) نیز چنین است؛ چنان که فرقی ندارد که بگوییم: «خورشید برآمد» یا بگوییم: «آفتار برآمد».
ب - هر نقطه از زمین، نسبت به نقطهای در شرق قرار دارد و نسبت به نقطهای دیگر در غرب قرار دارد. پس هر مکان و نقطهای، «مشرق و مغرب» دارد.
ج - «آفتاب»، در هر لحظه، در نقطهای از زمین طلوع دارد و در نقطۀ دیگری غروب دارد و اختلاف افقها در شهرهای گوناگون، به همین دلیل میباشد؛ لذا امکان تعیین لحظۀ طلوع و غروب آفتاب در هر نقطه -که در اصطلاح شرعی به آن وقت اذان میگویند- قابل محاسبه و تعیین میباشد.
بَلَغَ
«بلغ»، به معنای «رسیدن» به نقطهای، چیزی و یا حالتی میباشد و «ابلاغ» به معنای «رساندن» میباشد؛ لذا این واژه، کاربردهای گوناگونی دارد. فرد «بالغ» به کسی میگویند که به لحاظ عقلی، به حدّی از رشد رسیده است که میتواند بشناسد، تشخیص و تمیز دهد.
«وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» (النّور، 59)
- و هنگامی كه اطفال شما به سن بلوغ رسند، بايد اجازه بگيرند، همانگونه كه اشخاصی كه پيش از آنها بودند اجازه میگرفتند، اين چنين خداوند آياتش را برای شما تبيين میكند و خدا عالم و حكيم است.
*- «بلغ»، در قرآن مجید نیز نسبت به مصادیق گوناگون مادی و معنوی، به کار رفته است که همه به معنای «رسیدن» میباشند، مانند:
«وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» (یوسف علیه السلام، 22)
- و هنگامی كه بمرحله بلوغ [رشد، قوت] رسيد، ما حكم و علم به او داديم و اين چنين نيكوكاران را پاداش میدهيم.
«حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا» (الکهف، 93)
- (و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به ميان دو كوه رسيد، و در آنجا گروهی غير از آن دو را يافت كه هيچ سخنی را نمیفهميدند!
«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ» (المائدة، 7)
- ای پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملا (به مردم) برسان و اگر نكنی، رسالت او را انجام ندادهای (دین را ابلاغ نکردهای - نرساندهای) و خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه میدارد، و خداوند جمعيت كافران (لجوج) را هدايت نمیكند.
ذوالقرنین
آیات مذکور دربارۀ شخص «ذوالقرنین» و گروههای مردمی میباشد، نه دربارۀ، زمین، خورشید، طلوع و غروب!
هر فردی، در هر لحظه، به مقطعی از زمان و مکان میرسد - به مرحلهای از رشد میرسد - به شهر یا محلهای میرسد - به خواستههایی میرسد - به پیامهایی میرسد و ...، که به تمامی این رسیدنها «بَلغ» گفته میشود.
●- «ذوالقرنین» به جایی رسید که وقتی آفتاب طلوع میکرد، مردمانش سایبانی نداشتند، منطقه بیابانی بود، خانه و مسکن نداشتند و ... - به جایی رسید که نقطۀ غروب آفتاب، همچون فرو رفتن خورشید در لنجزاری به نظر میرسید - به منطقهای رسید که بین دو سد (کوه) قرار داشت - به قومی رسید که مردمانش بسیار جاهل و بدوی بودند و هیچ سخنی را فهم نمیکردند.
پس، هیچ سخنی از گردش زمین، خورشید، طلوع، غروب به لحاظ طبیعی و نجومی بیان نفرموده است، بلکه همه نسبت به «زمان و مکان» به نسبت «ذوالقرنین» میباشد.
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند پاسخ، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
پرسش:
ملحدین میگویند: با توجه به کروی بودن زمین،هیچ مکانی برای طلوع یا غروب خورشید وجود ندارد؛ پس، آیاتی چون: «إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ» - «إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ» خطاست!
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/signs/12518.html
کلمات کلیدی:
قرآن آیات قرآن