ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: اجازه دهید بخش آخر را ابتدا کوتاه پاسخ دهیم که اهل سنّت به هیچ وجه شفاعت را رد نمیکنند و این فقط شعار «وهابیت» است که خدمهی صهیونیسم بینالملل و فراماسون میباشند، اما انحرافات اعتقادی خود را به نام اهل سنّت ترویج مینماید. و قابل توجه آن که به صورت مستمر، به انواع حیل متوسل میشوند تا نزد معبود خود (فراعنه زمان) شفاعت گردند.
پیش از مطالب و مستندات بسیاری از اعتقادات اهل سنّت به توسل و شفاعت درج گردیده است که از طریق جستجو در سایت، قابل دسترسی میباشد.
اغلب کسانی که «شفاعت» را رد میکنند و آن را شرک قلمداد میکنند، یا کم معلومات هستند و یا ضمناً مغرض نیز هستند و اساساً نه معنای «شرک» را میدانند و نه معنای «شفاعت» را فهم کردهاند. و حال آن که قبول یا رد منطقی هر مطلبی، مستلزم دست کم حصول شناخت و معلومات ابتدایی در آن مطلب میباشد.
اما در مقام پاسخ برای آشنایی شما عزیزان گرامی، لازم است حتماً به چند نکتهی کلیدی توجه نمایید:
الف - «شرک به خدا» تعریف دارد و مصادیقش هر چیزی نیست که آنها به دلخواه خود شرک بخوانند و بعید نیست که بیشتر این تعاریف و مصادیقی که از جانب خود وضع میکنند، خودش مصداق شرک باشد.
شرک یعنی انسان در هر شأنی از شئون الهی، دیگری را در عرض او ببیند و شریک بداند. به عنوان مثال: دیگری یا دیگران را نیز دانسته یا ندانسته، خالق، رب، مالک، رازق، محیی (زنده کننده) و ممیت (میراننده)، قیوم (نگهدارنده) و حاکم و صاحب ولایت خویش بداند.
پس، اگر کسی معتقد شد: خدا رازق است، اما فلانی نیز به من رزق میرساند – یا خدا شافی است، اما فلانی نیز مرا شفا میبخشد و ...، میشود «شرک». لذا در آموزههای اهل بیت علیهمالسلام میخوانیم که هرگز نگویید: «اگر فلانی نبود، من میمردم، من هلاک میشدم، من بدبخت و درمانده میشدم و ...» بلکه بگویید: «اگر خدا بر منّت نگذاشته بود و فلانی را سر راهم نگذاشته بود، چنین و چنان میشد».
در نتیجه: اگر کسی معتقد بود که خداوند منّان گناهان را میبخشد و دیگران نیز در عرض او گناهان را میبخشند، شرک میشود، اما اگر بنده به شما گفتم: از خدا بخواه که گناهان مرا ببخشد که شرک نیست.
به قول آیت الله حائری شیرازی: «شرک آن است که انسان از کسی اطاعت کند که او خودش مطیع الله جلّ جلاله نمیباشد».
ب - «شفاعت» نیز یعنی «دو تایی و جفت شدن». بدیهی است که این دوتایی و جفت شدن، به منظور رسیدن به هدف واحدی صورت میگیرد، پس چه ربطی به «شرک» دارد؟! آیا اگر کسی با توانمندتر از خودش همراه و جفت شد تا نماز یا حجّ درستی به جای آورد، برای حج، نماز و خداوند متعال شریک گرفته است؟!
بدیهی است که از انسان به تنهایی هیچکاری بر نمیآید، چه رسد به سیر الی الله، هدایت و لقاء الله. انسان برای رسیدن به هر هدفی، با شخص یا عدهای جفت میشود تا به واسطهی آنها به هدف خود نزدیک شود. آیا این شرک است و معنای شریک قراردادن دیگران با هدف است؟!
شفاعت اختصاص به ما ندارد، بلکه همگانی است:
برخی گمان میکنند که «شفاعت» موضوعی خاص مسلمانان و به ویژه شیعیان است، لذا به آن میتازند! در حالی که «شفاعت» امری همگانی در نظام خلقت است. آیا اگر دانشآموزی با معلم جفت شد تا او را «شفیع» تحصیل علم کند، چیزی را با علم شریک گرفته است؟ اگر کسی با نماز، با تلاوت قرآن، با روزه، با جهاد، با پیامبر اکرم و اهل بیت عصمت علیهمالسلام جفت شد تا توحید و معاد – ایمان و تقوی و رشد و کمال را از آنان بیاموزد، و به آنان تأسی کند تا با آنان در پیشگاه الهی محشور گردد، این شرک است و آموزگاران، مربیان، الگوها و رهبران خویش در این راه را با خداوند متعال شریک گرفته است؟!
شفاعت در خانه و زندگی:
اگر پدر برای تنبیه فرزندش با او قهر کرد، مادرش شفاعت کرد که او را ببخشد و پدر گفت: به خاطر شفاعت مادرت تو را میبخشم، آیا شرکی نسبت به پدر صورت گرفته است و دیگری (مادر) نیز پدر شده است؟! اگر مدیری، کارمندی را لایق اخراج خواند و او با یک شخصیت معتبری نزد مدیر رفت و آن شخصیت او را شفاعت کرد تا مدیر به او فرصتی مجدد دهد، کسی در مدیریت با مدیر شریک شده است؟! اگر زن و شوهری با هم اختلاف کردند و کسانی واسطه شده و آنها را نزد یک دیگر شفاعت کردند، کسی در همسری با آنان شریک شده است؟! پس شفاعت عمومیت دارد و ما با شفاعت زندگی میکنیم. چطور سعی دارند جاهلانه آن را تکذیب کنند؟!
شفاعت در نزد خداوند متعال در آموزههای اسلامی نیز همینطور است. فرمود: ای پیامبر، اگر گناهکار نزد تو آمده و از من طلب بخشش نماید و تو نیز برای او طلب بخشش نمایی، مرا آمرزنده خواهد یافت. آیا این شفاعت نیست و آیا شرک است؟! اگر اینها را رها کنیم، العیاذبالله خداوند سبحان را نیز مشرک میخوانند و به او درس توحید میدهند!
«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا» (النساء، 64)
ترجمه: و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الهى از او اطاعت كنند و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند پيش تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش مىكرد قطعاً خدا را توبهپذير مهربان مىيافتند.
شفیع به اذن الله:
قطعاً نه کسی میتواند از جانب خود برای حق تعالی شفیع تعیین کند و نه کسی میتواند بدون اجازه نزد خداوند رحمان شفاعت کند؛ نه کسی میتواند بگوید که من از جانب خود، این شخص، این مجسمه، این فرشتهی فرضی و ... را بین خود و خدای خود شفیع قرار میدهم و نه کسی که اذنی برای شفاعت نیافته است، میتواند سرِخود بگوید که من شفاعت میکنم. اما این دلیل نمیشود که اصل «شفاعت» کلاً تکذیب گردد.
از این رو، خداوند متعال متذکر میگردد که شفاعتی نیست، مگر به اذن من. یعنی شفاعت هست (چنان چه بیان شد از قواعد نظام آفرینش و حقایق عالم هستی است)، اما کسی نمیتواند بدون اذن من، دیگری یا دیگران را نزد من شفاعت نماید. و البته هر چند دلایلش در متن فرموده روشن است، اما به یک دلیل بسیار محکم نیز تصریح و اشاره مینماید و میفرماید که «شفاعت» نزد من قابلیتهایی میخواهد. لذا شما نمیدانید که چه شخص یا اشخاصی و یا چه افعالی از این قابلیت برخوردار هستند، اما من به گذشته آنان، به آینده آنان، به مرتبهی وجودی آنان و به آثار آنان واقفم و به جز آنان که میخواهم، به کسی چنین احاطهای ندادم که دیگران را بتواند نزد من شفاعت نماید – آیا شریفهی آیةالکرسی را نخواندهاند؟!
«اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ» (البقره، 256)
ترجمه: خداست كه معبودى جز او نيست زنده و برپادارنده است نه خوابى سبك او را فرو مىگيرد و نه خوابى گران، آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست؛ كيست آن كس كه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند؟ آنچه در پيش روى آنان و آنچه در پشتسرشان است [را] مىداند و به چيزى از علم او جز به آنچه بخواهد احاطه نمىيابند، كرسى او آسمانها و زمين را در بر گرفته و نگهدارى آنها بر او دشوار نيست و اوست والاى بزرگ.
نتیجه:
پس شفاعت امری اجتناب ناپذیر است، لذا همگانی بوده و عمومیت و جامعیت دارد و بدون شفاعت اصلاً کاری از پیش نمیرود. منتهی مهم این است که «هدف» چیست و شفیع کدام است و چه کسی او را شفیع قرار داده است؟ لذا شفاعت قابل تکذیب نیست، چه رسد به این که «شرک» قلمداد گردد.
کلمات کلیدی:
اعتقادی شفاعت