براى بيرون رفت از اين اوضاع اقتصادى و آسايش و آرامش در معيشت مردم چه بايد كرد؟ چه راهكار و نسخهاى وجود دارد؟ (مهندس برق، تهران) [تحلیلی ریشهای و فارغ از شعارهای کلیشهای و جنجالی – حتماً بخوانید].
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
صرف نظر از شعارهای کلیشهای و یا هزاران هزار طرحهای نظری و چه بسا عملی که در هر زمینهای میشود ارائه داد، باید دقت نمود که "ترازوی اقتصاد" در یک نگاه کلی، دو کفه دارد که عبارتند از "دولت – به معنای عامش، یعنی مجموعهی اراده کنندگان کشور که بیشتر در سه قوه تعریف میشوند"، و سپس "مردم – اعم از سرمایهگذاران بخش خصوصی، متخصصان، مدیران، کارمندان و کارگران در بخشهای تولیدی و یا خدماتی ... و نیز تودهی مردم که ضمن اشتغال یا بیکاری، مصرف کنندگان میباشند".
"میزان" در این ترازو، با مطالعه، اندیشه، تفکر، بصیرت، شناخت فرصتها و تهدیدها، تدبیر، هدفمندی، برنامهریزی، کار و تلاش صادقانه برقرار میشود؛ در هر کدام از این شاخصهها، برای هر کدام از دو وزنهی موجود در کفههای ترازوی اقتصاد (دولت و مردم)، نقص، ایراد و خللی وارد شود، "میزان" برقرار نخواهد شد.
مقام معظم رهبری، به عنوان ولیّ فقیه که طبق شرع مقدس اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در رأس نظام قرار دارند و تدوین و تنظیم سیاستهای کلی، و رهبری جامعه را بر عهده دارند، به غیر از ابلاغیههای رسمی (سند چشمانداز – سیاستهای اجرایی در اقتصاد مقاومتی ...)؛ و یا تذکرات و رهنمودهای خصوصی به مدیران کشور، بارها و بارها، «بایدها و نبایدها»ی برون رفت از مشکلات و نیز رشد اقتصادی را برای تک تک اجزای این دو کفه، به صورت علنی و شفاف بیان داشتهاند.
بنابراین، پرسشِ «برای برون رفت چه باید کرد؟»، درست مثل این است که فرد و جامعه، از خداوند متعال بپرسند: «برای رشد، کمال، نجات، سعادت، رفاه و امینت دنیوی در تمامی شئون زندگی فردی و اجتماعی و امینت اخروی، چه باید کرد»؟! پاسخ در یک جمله خواهد بود: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ / النساء، 59».
نکته:
گاهی مردم در یک جامعهی کوچک یا بزرگ و در یک برههی زمانی، برای رهایی از معضلات و مشکلات فعلی، فاقد امکانی هستند، مثل این که بگویند: فلان روستا، آب آشامیدنی سالم، مدرسه، درمانگاه، جاده و مسجد ندارد – اما گاهی مردم (مجموعهی دولت و مردم)، برای رسیدن به مقصودی، همه چیز دارند، ولی خودشان [به هر دلیلی]، بیتوجهی و غفلت نموده و با سرنوشت خود بازی میکنند!
●- در نظام هدایت الهی، پس از آن که به انسان از دورن عقل، قلب و فطرت داده شد؛ ابزاری چون سمع و بصر برای ورودی و دریافت داده شد، و از بیرون نیز به علم در کتاب طبیعت و کتاب وحی مجهز گردید و به او استاد، معلم، راهنما، رهبر و الگو داده شد، راه رشد از گمراهی روشن شد؛ دیگر گفته میشود که جبری در کار نیست، چرا که «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ»؛ و گفته میشود:
«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (الإنسان، 3)
ترجمه: ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس.
●- کشور ایران، صرف نظر از شعارها، بسیار وسیع و البته بسیار غنی میباشد. کشوری سرمایهدار است. به غیر از نفت، به لحاظ برخورداری از ذخایر گاز، رتبه اول در جهان را دارد – ایران به لحاظ برخورداری از معادن سنگهای قیمتی و نیمه قیمتی، جزو ده کشور اول جهان میباشد و به لحاظ تنوع این سنگها، جزو هفت کشور اول جهان است – ایران به لحاظ سایر معادن، چون آهن، مس و ...، بسیار بسیار غنی میباشد - ایران به لحاظ صنعت گردشگری، در برخورداری از مناظر طبیعی و ابنیهی تاریخی، جزو ده کشور اول دنیاست – ایران از موقعیت خاص جغرافیای سیاسی نسبت به تمامی کشورهای جهان برخوردار است – ایران به لحاظ جغرافیای اقتصادی، ترانزیب راههای جادهای، ریلی، دریایی و هوایی میباشد – ایران، به لحاظ رشد علمی و نیز سرعت در رشد علمی، جزو کشورهای اول جهان میباشد و در برخی موارد نیز رتبهی اول را داشته است – ایران سرزمینی است که کوه، دشت، جنگل، کویر، رود، ساحل، دریا، دریاچه و ... همه را باهم دارد – ایران به لحاظ نیروی کار، بسیار غنی است – ایران به لحاظ فرهنگ ملی، سابقهی بیش از پنجهزار ساله دارد و به لحاظ فرهنگ دینی، چه در بُعد نظری و چه در بُعد عملی، اسلامیترین کشور میباشد – و بالاخره آن که ایران کشوری مستقل است و این برتر از تمامی سرمایهها و ثروتهایش میباشد؛ و البته بدیهی است که دشمنان قدَری نیز دارد.
●- حال بیندیشیم که با این همه ثروت و داراییِ کلان مادی و معنوی، کمبودش چیست که دچار این مشکلات و معضلات میگردد؟! حتی اگر بگویند: دشمنیهای خارجی! پاسخش این است که تدبیر مقابله باید در داخل اتخاذ و عمل شود؛ پس ریشهی تمامی مشکلات از درون و از خودمان است، حال چه دولت (سه قوه، و مسئولان و مدیران در تمامی سازمانها) – و چه مردم، در هر موقعیت، شرایط و وضعیتی. «از ماست که بر ماست».
●- چرا مردم اصراف کنند؟ - چرا چشمانشان با دیدن یک اسم خارجی، از حدقه درآید، اگر چه کالا را در کارگاهی پشت صابونپزی در جنوب تهران تولید کرده باشند و او نیز بداند – چرا با سادگیِ تمام، فریب جوّسازیها را بخورند و جوّ زده شوند – چرا منبع اطلاعاتی و رهبر جهتدهی به افکار عمومی (به ویژه جوانان)، جوّسازیهای فضای مجازی باشد – چرا به شایعه بیشتر از واقعیت اهمیت دهند، با آن که خودشان نیز میدانند – چرا آب به آسیاب دشمنان داخلی و خارجی بریزند – چرا به هنگام انتخاب، درست انتخاب نکنند، به هنگام کار، خوب کار نکنند، اما انتظار گشایش داشته باشند؟! باید واقعبین باشیم.
●- چرا مجلس، دولت و قوهی قضاییه، و تمامی سازمانها و نهادهای رسمی کشور، از تمامی علم، شعور، امکانات و توانهای مادی و معنوی درست استفاده نکنند – مگر قدرتی بالاتر از اعتماد و اعتباری که مردم به آنها دادهاند، وجود دارد؟ چرا برای مردم قیافهی ریاست بگیرند و خود را خدمتگزار و بدهکار مردم نبینند - چرا به دستورالعملها، رهنمودها و هشدارهای مقام معظم رهبری، کم توجهی و حتی بیتوجهی شود؟ - چقدر تفاوت است بین پیش بینی و فرجام "برجام" و هم چنین نتایج آن برای کشور و ملت، از دیدگاه رهبری و از دیدگاه رییس جمهور و برخی دیگر؛ هنوز هر گاه رهبری مجددا تقصیر و قصور غرب و فایده نداشتن برجام و اعتماد به غرب را گوشزد مینمایند، بلافاصله رییس جمهور و برخی دیگر مصاحبه نموده و یادآور میشوند که بسیار هم خوب و مفید بود و هست! مسئلهی امضای سند 2030، به رغم عدم ارائهی به مجلس، مخالفت ولیّ فقیه، کارشناسان خیره و ...، چه بود؟! مسئله امضای قرارداد «FATF »، که این همه نابسامانیهای بانکی، پولی، ارزی و ... تحمیل میشود که مجبور به پذیرش آن شویم چیست؟! – این همه دروغهای آشکار برای چیست؟! یادتان هست که وقتی مقام معظم رهبری، بر راهاندازی و تقویت کارگاههای کوچک تولیدی، به ویژه در روستاها (در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی)، تأکید نمودند، چقدر جّوسازی کردند که این به ضرر است و کارگاههای بزرگ را به تعطیلی میکشاند؟! امروز میگویند: قصد تقویت آنها را داریم! ان شاء الله.
●- شاید مردم بگویند: توده مردم، از ریز مسائل پشت پرده خبر ندارد، یا خبره نیستند، پس چرا رهبر نمیگوید تا مردم آگاه شوند؟! اما، هر چند ایشان جلسات بسیاری دارند که نمیگویند و نباید هم بگویند، اما تمامی شاخصها، مشکلات، ریشهها، راهکارهای برون رفت و ... را برای تمامی مردم بیان مینمایند، تا هم بدانند – هم در آن راستا حرکت نمایند و هم مطالبه کنند.
در همین دیدار اخیر با اقشار مردم (22/5/1397)، ضمن اعلام حمایت و دعوت به یاری از دولت، خودشان دست کم سیزده انتقاد جدی به دولت نمودند! چند بار تأکید کردند که در این شرایط دشوار، 18 میلیارد دلار ارز از خزانه خارج شد و با تدابیر غلط، در میان مردم توزیع شد و بعضا از کشور خارج شد!
امروزه مردم سرشان با کلاهبرداریها گرم شده است، از دو هزار میلیارد و سه هزار میلیارد تومان میگویند، یک موبایل فروش، به عنوان بر هم زننده سلامت اقتصاد کشور، محاکمه میشود که در نهایت چهار میلیارد تومان سود کرده است و ...؛ اما میدانید 18 میلیارد دلار نقدینگی ارزی یعنی چه؟! چه مقدار از ذخایر طلای کشور، بی دلیل، به صورت سکه ضرب شد و در بازار توزیع گردید و بعضا از کشور خارج شد و چرا؟! یک آلمانی یا فرانسوی یا انگلیسی، با درآمد متوسط و خوب، چند سکه طلا دارد؟!
بنابراین، هم حرف بسیار است و هم چه باید کردها و چه نباید کردها روشن است، مهم این است که آیا مجلس منتخب مردم – دولت منتخب مردم و خود مردم، توجه میکنند یا خیر؟! «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (الإنسان، 3)
سیاست کلی در ورشکستگی:
گاهی سیاستها، برنامهها و عملکردهای کلان اقتصادی، به گونهای است که شائبهی «عمد برای ورشکستگی» را در اذهان تقویت میکند [که انشاء الله حتماً چنین نیست].
ما و همگان میدانیم که دشمنان خارجی و ایادی داخلی آنان، تمامی روشهای رویارویی برای سقوط این نظام را تجربه کردهاند و به خوبی فهمیدهاند که دیگر جنگ نظامی، ترور خیابانی، محکومیتهای سازمانی، تجزیهطلبیهای گروهکی و ...، هیچ اثری ندارد؛ پس فقط دو حربه باقی میماند که عبارتند از: «فرهنگ و اقتصاد»!
گویی در حوزهی اقتصادی، این سیاست اعمال میشود که گفته شود: نه ما سر جنگ با کسی داریم و نه کسی سر جنگ با ما را دارد – مسئله بحران اقتصادی است که در تمامی دنیا هست و برای ما به خاطر تحریم بیشتر و شدیدتر است – پس ایران نیز مانند یونان، اسپانیا و ایتالیا ورشکست شده و حالا باید در نهایتِ صلح و دوستی، روی به استقراض خارجی بیاورد! البته نگران نباشید، چون در برجام و پس از برجام، با اروپاییها دوست شدیم، اتحادیه اروپا به ما وام میدهد! آن وقت خانمهای موگرینی، مرکل و امثالهم، با بستهی ریاضیتهای اقتصادیشان، وارد میشوند، حتی برای چگونگی مصرف انرژی، یا تعداد کارمندان آموزش و پرورش، برنامه میدهند و بالاخره مدیریت اقتصاد ایران، از استقلال خارج میشود؛ و البته چون ایران، یونان و اسپانیا (کشور اروپایی) نیست، بروز اعتراضات، اغتشاشات، نارضایتیها، ناآرامیها و ... حتمی است که زمینه را برای اسقاط نظام جمهوری اسلامی ایران، ایجاد ناآرامی و جنگ داخلی و تجزیه ... و تبدیل ایران به سوریه و عراق مساعد مینماید!
●- دقت شود که ما نمیگوییم مجلس یا دولت عمداً چنین سیاستی دارند، اصلاً شاید این تحلیل درست نباشد، اما یادمان نرود که چقدر مقام معظم رهبری، به مسئله «نفوذ» تأکید نموده و هشدار دادند و نیز فرمودند: (مکرر و با دقت، تأمل و تعمق بخوانید)
« بنده در قبل از انتخابات مسئلهی نفوذ را مطرح کردم؛ آقایان! این نفوذ مسئلهی مهمّی است. نفوذ مسئلهی مهمّی است، بنده هم که این را عرض میکنم، نه به خاطر این است که حالا یک احتمالی به ذهنم میآید که ممکن است نفوذ کنند؛ نه، ما از خیلی چیزها مطّلعیم؛ از خیلی حوادثی که دارد در کشور رخ میدهد که غالباً عموم مردم یا حتّی خیلی از خواص مطّلع نمیشوند ما مطّلع میشویم.
من از روی اطّلاع دارم عرض میکنم که برنامهی نفوذ در کشور یک برنامهی جدّی استکبار است، برنامهی جدّی آمریکاییها است؛ دارند دنبال میکنند که نفوذ کنند.
اشتباه نشود! این نفوذ برای این نیست که از یک جایی کودتا بشود؛ نه، میدانند که در ایران، در جمهوری اسلامی، با ساختی که جمهوری اسلامی دارد کودتا معنی ندارد. یک جاهایی یکوقت داخل فلان نیروی مسلّح نفوذ میکنند برای اینکه بیایند کودتا کنند، یکی را ببرند، یکی را بیاورند؛ نه، این نفوذ برای کودتا نیست،
این نفوذ برای دو منظور دیگر است. یکی از آماجهای این نفوذ مسئولانند؛ آماج دوّم مردمند. مسئولان آماج این نفوذند؛ برای چه؟ هدف چیست؟ هدف این است که محاسبات مسئولان را عوض کنند و تغییر بدهند؛ یعنی مسئول جمهوری اسلامی به این نتیجه برسد که با ملاحظهی هزینه و فایده، احساس کند که باید این اقدام را بکند، این اقدام را نکند؛ نفوذ برای این است به این نتیجه برسد که فلان رابطه را قطع کند، فلان رابطه را ایجاد کند؛ نفوذ برای این است که این محاسبات در ذهن مسئولین عوض بشود. آنوقت، وقتی نتیجه این بشود که فکر مسئولین و ارادهی مسئولین در مشت دشمن قرار بگیرد، دیگر لازم نیست دشمن بیاید دخالت مستقیم بکند؛ نه، مسئول کشور همان تصمیمی را میگیرد که او میخواهد. وقتی محاسبهی این حقیر عوض شد، تصمیمی را میگیرم که او میخواهد؛ من همان کاری را که او میخواهد، مفت و مجّانی انجام میدهم؛ گاهی بدون اینکه خودم بدانم - یعنی اغلب بدون اینکه خودم بدانم - این کار را انجام میدهم. [بنابراین] سعی میکنند محاسبات مسئولین را عوض کنند. پس آماج اوّل مسئولینند.
آماج دوّم مردمند. باورهای مردم باید عوض بشود؛ باور به اسلام، باور به انقلاب، باور به اسلام سیاسی، باور به اینکه اسلام غیر از کارهای شخصی وظایف عمومی هم دارد، حکومت هم دارد، جامعهسازی هم دارد، تمدّنسازی هم دارد؛ باور به نفی اینها [جایگزین شود]. اینها باید از ذهن مردم زدوده بشود، عکسش در ذهن مردم جا بگیرد .
[میخواهند] باور به استقلال را عوض کنند. بعضیها البتّه ناشیگری میکنند؛ میبینیم گاهی اوقات در بعضی از مطبوعات، صریحاً استقلال کشور را یک امر قدیمی و کهنهشده میدانند و میگویند امروز دیگر استقلال کشورها مطرح نیست! یعنی چه؟ یعنی در نقشهی جغرافیای جهانی یک قدرتی وجود دارد، آن قدرت تصمیم میگیرد و همه عمل میکنند -مثل حرارت مرکزی- یک جایی یک چیزی تولید میکند، بقیّه مصرف میکنند. این را دارند ترویج میکنند؛ نفوذ یعنی این. البتّه این کاری است که دارد انجام میگیرد.
یکی از چیزهایی که نفوذ در باورهای مردم هدف قرار میگیرد این است که خیانتهای غرب را فراموش کنند. آقایان! ما از غرب صدمه دیدهایم... .» (20/12/1394)
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
راهکار برون رفت از این مشکلات اقتصادی و معیشت مردم چیست؟ [تحلیلی ریشهای و فارغ از شعارهای کلیشهای – حتماً بخوانید].
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9380.html
- تعداد بازدید : 753
- 18 شهریور 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی جنگ و جهاد