«ایکس - شبهه»: به امید روزی که این گونهاستادنماها را، نه به جرم نظرات کفر آمیزشان، بلکه به جرم بیسوادی از یک سو و سوء استفاده از موقعیت غصبی برای جوسازی و شایعهپراکنی و ارائهی تعاریف غلط و هدفدار از واژههای علوم سیاسی از سوی دیگر، از محیط علمی دانشگاهها اخراج کنند، به ایشان بفرمایید:
الف – ما شک نداریم که در این مملکت، دمکراسی به مفهوم واقعیاش در همه جا اجرا نمیشود، چرا که اگر اجرا میشد، اکثریت راضی به حضور شما به عنوان استاد در دانشگاهی که با پول «اکثریت» مسلمان ملت این کشور ساخته و اداره میشود، مخالف هستند.
ب – به ایشان بفرمایید: بدون شک یا معنا و مفهوم و مصداق «دمکراسی» را نمیدانید، که آن دلیل بر بیسوادی شما حتی به حد ابتدایی میباشد، و یا میدانید ولی از موقعیت سوء استفاده میکنید، که نشان از غرض، مرض و وابستگی شماست. چرا که اکثریت دانشجویان دانشگاه تهران و سایر دانشگاههای کشور مسلمان و اکثریت آن مسلمانان نیز اهل تشیع هستند و حتی بسیاری از اقلیت اهل کتاب نیز خود را در این ایام، مصیبزده میدانند. پس اگر بر اساس اصول غربی دمکراسی هم مسئله را بررسی کنیم، آنها حق دارند که سرتاسر دانشگاهها را مانند دل داغ دیدهشان از مصیب ظلم ظالمین، و جهل جاهلین دنیاپرست سیاهپوش کنند.
ج – به ایشان بفرمایید اگر قائل به اصول دمکراسی [حتی به تعاریفی که غربیها خود قائل نیستند، اما توسط شماها به ما القاء میکنند] هستید، و اگر اندک مطالعهی تاریخی و سیاسی دارید، باید بدانید که اصل وجود «بهاییت» خلاف دمکراسی است. چرا که بهاییت تشکیلاتی است که انگلیس برای نفوذ به ایران و پایان دادن به اسلام تأسیس کرد و هم اکنون نیز نه تنها قبر رئیس و بنیانگذارشان، بلکه لجنهی بزرگ بهایئت در اسرائیل است و از آنجا فرمان میگیرند و این خلاف دمکراسی است که عدهی قلیلی طرفدار یک شبکهی جاسوسی که قصد جان، مال، حیثیت، دین، فرهنگ و سرمایههای یک کشور و ملت را دارند، در دانشگاههایی که با بودجهی بیتالمال مسلمین و سایر هم وطنان ایرانی ساخته و اداره میشوند، حضور یابند و ضمن غصب یک ایرانی پایبند به کشور و مسلمان پایبند به دین و کشور، علیه آنان توطئه کنند.
د – از ایشان بپرسید: «سکولاریسم» یعنی چه؟ اگر گفت: «یعنی جدایی دین از سیاست»! بفرمایید: مگر سکولاریسم، امپریالیسم، صهیونیسم، فمینیسم و ...، دین نیستند؟! پس شما فقط با ادیان الهی مخالف هستید و میگویید که «دین الهی از سیاست جداست» و نه دین خودتان! در واقع به مردم میگویید حق ندارید احکام خدا را در ادارهی امور جامعه پیاده کرده و تحقق بخشید، بلکه فقط باید احکام مورد نظر ما را [دین بشری] را اطاعت کنید! آیا این عین سیاست و آن هم از نوع دیکتاتورانه و ظالمانهاش نیست؟!
ظاهراً این به اصطلاح استاد، فقط چند جمله حفظ کرده است و نمیداند که «اتفاق و وحدت دین با سیاست» و یا «جدایی دین از سیاست»، هر دو، یک مقولهی «سیاسی» هستند و به هر سو برود، نوعی «دین – به معنای راه و روش زندگی» را با «سیاست» متفق کرده است و ما در این میان دین خدا را به جای دین فراماسون یا صیهونیسم بر میگزینیم.
کلمات کلیدی:
حقوقی و احکام