پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): مطلق وجود چیستی ندارد که بتوانیم درک کنیم چیست؟ بلکه این "چیست"ها (ماهیات) هستند که وجود دارند.
سؤالات یا شبهاتی که مبتنی بر یک صورت مسئلهی نادرست و حکم غلط طرح میشوند، هیچ گاه به پاسخ درست نمیرسند؛ مانند همین پرسش که ابتدا یک حکم قطعی داده شده که «ما نمیدانیم وجود چیست؟»، یا «نمیتوانیم درک کنیم که چیست؟»
در تمامی مباحث علمی و عقلی (فلسفی) تصریح شده که مفهوم "وجود" از بدیهیاتی است که تعریف و توضیح نمیخواهد. میگویند: مانند "علم" است که برتر از آن وجود ندارد که علم به وسیلهی آن به اثبات رسد. پس، چه چیزی شناخته شدهتر و برتر از "وجود = هستی" وجود ندارد که کسی بخواهد "وجود" را با آن به اثبات برساند؟!
اگر بخواهیم وارد تعاریف و مباحث عقلی (فلسفی) شویم، بحث به درازا میکشد، چرا که مستلزم بحث از مقدمات بسیاری میباشد؛ اما برای سادهگویی، به تجزیهی همین گزارهی «ما نمیتوانیم درک کنیم وجود چیست»، اشاره میشود.
در همین گزاره، چند محور مهم وجود دارد: الف - «ما (یا من)»؛ ب – «درک» و پ - «وجود = هستی»، و البته که هر کدام باید تعریف شوند؛ منتهی همین گزاره خودش اقرار به وجود "من، درک و هستی" میباشد. مضافاً بر این که "درک"، خودش مستلزم "وجود" عقل، ذهن، فکر، خیال و ... میباشد. پس همین که آدمی بخواهد راجع به هستی فکر کند، اقرار به وجودش کرده است.
هستی چیست؟
این که "مفهوم هستی چیست؟" با این که "هستی چیست؟" بسیار متفاوت میباشد.
"مفهوم هستی"، انتزاع ذهن از تمامی موجودات میباشد؛ اما مطلق هستی یا همان هستی محض که ماهیت (چیستی) ندارد تا کسی بتواند بگوید: «هستی چیست»؟
اگر بگویید: «زمین هست، انسان هست، حیوان هست، علم هست، اندازه هست و ...»، همه ماهیاتی هستند که هستی در آنها تجلی یافته است؛ اما مطلق هستی، هیچ ماهیتی ندارد که با آن تعریف شود. مثل این است که مانند گفتن "آدم هست"، بگویند: "هستی هست"! پس، مطلق "وجود یا هستی"، همان بودن است، بدون ماهیاتی که در آنها تجلی یافته است.
در اعتقادات اسلامی، بر این شناخت و باور هستیم که خدا هست و هستیاش نیز ماهیت و چیستی ندارد؛ چرا که هر ماهیت و چیستی، مخلوق و پدیده است.
●- یکی از بزرگترین موانع برای شناخت مطلق هستی، نشناختن هستی محض (خداوند متعال) است که هستیاش را در ماهیات گوناگون، متجلی کرده است. پس، اگر ظریفتر نگاه کنیم، هیچ چیزی به ذات خودش هستی ندارد و همه تجلی هستی اوست. لذا کسانی که کمی به این حقیقت نزدیک میشوند، اما او را نمیشناسند، میگویند: «هستی قابل شناخت نیست»؛ چرا که میخواهند "اصل وجود" را با چیز دیگری به اثبات برسانند که محال است.
نتیجه آن که: عقل بشر با وسایلی چون ذهن و فکر و...، "موجود" را میشناسد و نتیجه میگیرد «وجود» دارتد؛ اما مفهوم "وجود = هستی"، برایش از بدیهیات میباشد و آن را با چیز دیگری نمیشناسد.
درک:
برخی مفاهیم "وجود و درک" را یکی دانستهاند و حتی مانند "بارکلی"، گفتهاند که وجود همان درک است؛ و همین تعریف نادرست، سبب انحرافات بسیار عقلی و فلسفی در شناخت شده است.
"درک"، همان علم، شناختن و فهم میباشد. پس خودش نیز "وجود" دارد، اما مفهوم وجود نیست.
چنان که "وجود = هستی"، فاعل و مفعول ندارد، اما درک حتماً فاعل و مفعول دارد، یعنی هر چیزی یا درک کننده است، یا درک شونده است و یا هر دو. حتی اگر چیزهایی برای بشر قابل شناخت و درک نباشند، علم الهی به آنها احاطه دارد، چرا که خودش خالق آن میباشد.
آن چه که ذهن آدمی پس از "درک"، به آن استدلال و استناد میکند، برای اثبات "موجودات" است، نه اثبات "وجود" که از بدیهیات عقلی میباشد. میگوید: «چون نشانههای بودن و هستی را در این موجود شناختم و درک کردم، پس وجود دارد».
شناخت هستی:
چنان که بیان شد، مطلق هستی، یا همان هستی و کمال محض، هیچ ماهیتی ندارد؛ بلکه در ماهیات تجلی میکند و این ماهیات همه "نشانههای هستی" میباشند؛ یا به تعبیر قرآنی، همان «اسم» هستند. لذا همه چیز به آن جهت که مخلوق است و خالق را نشان میدهد، "اسم الله" است و هر هستی و کمالی که در چیزی به هر مقداری تجلی کند، نشانه از هستی محض است.
پیش از این مباحث بسیاری دربارهی "اسم = نشانه" ارائه شده است و بیان شده که نه فقط خداوند سبحان، بلکه هر چیزی با اسمها و نشانههایش شناخته میشود، نه با ذاتش.
پس، با دیدن نشانههای هستی، پی به هستی میبریم، حال خواه به عنوان نشانههای همان هستی محض، خالق عالَم هستی و هستی بخش مورد شناخت و درک قرار گیرند، یا به عنوان نشانههای موضوعی هر چیزی مانند: رنگ، بو، حجم، فاصله و ... . لذا "هستی" قابل شناخت و درک میباشد و چون هستی محض، کمال محض است، شناخت او مستلزم احاطه بر آن نیست، بلکه این شناخت نیز مانند هر شناخت دیگری، نسبی است.
یک گیاهی مانند گُل سرخ را در نظر بگیرید؛ همگان آن را میشناسند؛ اما شناخت مصرف کننده، با شناخت فروشنده، با شناخت باغبان، با شناخت گیاه شناس فرق دارد و شناخت همه، با شناخت خالقش فرق دارد، چون هیچ کس نمیتواند ذات این گل را بشناسد. اما همگان به تناسب خود آن میشناسند و به وجودش اذعان مینمایند.
مترتب نمودن قوانین بر وجود:
گزارهی «ما نمیتوانیم قوانینی بر وجود مترتب نماییم»، کاملاً درست است، چرا که ما خلقش نکردیم تا اندازههایش را ما را گذاشته باشیم. قوانین به حق، همیشه متناسب با اندازهها میباشند.
«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى * الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى» (الأعلی، 1 تا 3)
ترجمه: نام پروردگار والاترت را كه برتر از همهی چيزهاست به پاكى بستاى (تنزیه کن) * همان که آفرید و سپس سامان بخشید * و همان که اندازه گذاشت و سپس هدایت (تکوینی و تشریعی) نمود.
توضیح:
●- در این آیه، سخن از "اسم رب" است نه خودش (ذاتش)، چرا که اساساً ربوبیت فعل خداست. پس امر به تنزیه و تسبیح اسم رب، یعنی امر به تنزیه "نشانه" ربّ.
اسمهای خداوند متعال، که در لفظ به آنها "الله، علیم، حکیم،خالق، مالک، رب، إله و ..." گفته میشود، چه به لحاظ کلمه و چه به لحاظ مفهوم و چه به لحاظ تعینات خارجی، همه مخلوقات خداوند متعال هستند و باید "تنزیه" شوند؛ اما راجع به سایر اسمها (نشانهها) - که هر چه هست، اسم الله است - نیز تنزیه متناسب لازم است. مبادا به نشانهای که هست، بگویی نیست – مبادا آن را نشانه ندانی – مبادا آن را نشانهی دیگران بدانی – مبادا گمان نمایی که بی هیچ خلق شدهاند و خالق و جهتی را نشان نمیدهند و ... .
●- در مباحث گوناگون، بسیار بیان شد که "قَدر" یعنی "اندازه". خداوند علیم و حکیم، برای هر چیزی که خلق نموده، اندازههایی گذاشته است و بر اساس همان اندازهها نیز هدایت تکوینی و تشریعی مینماید، حتی تمامی احکام، برای حفظ، رعایت و اعتلای اندازههای بشری و انسانی است.
قوانین نیز باید متناسب با اندازهها باشند؛ لذا فقط آن که اندازهها را قرار داده، میتواند قوانین به حق را وضع نماید و قوانینی که ما برای فروعات امورمان وضع مینماییم نیز باید در چارچوب آن قوانین الهی باشد.
مرتبط:
●- فلاسفهای، نظریه "توهم بزرگ" را مطرح میکنند. نظریاتی میگویند: «ما همه خواب هستیم و همه چیز توهم است». حال با استناد به آیات و روایات بگویید که ما واقعاً وجود داریم و یا دنیا همه خیال و توهم است؟ (16 اردیبهشت 1396)
مشارکت و هم افزایی - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
پرسش:
چگونه بفهمیم که وجود داریم؟ ما نمیدانیم که وجود چیست و آیا میتوانیم درکش کنیم یا نه؟ پس چگونه روی آن قوانین پیاده میکنیم و ...؟
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10221.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
گوناگون توحید