شبهه میشود: اگر برپایی حکومت و نظام سیاسی از برنامهها و اهداف اسلام بود، چرا امیرالمؤمنین (ع) آن را از عطسه بز کم ارزشتر توصیف کردند و اهل بیت (ع) امتناع میورزیدند؟! (اصفهان)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
آیا دربارۀ حکومت طواغیت، مستکبران و ظالمان بر جهان و بر جامعۀ مسلمانان و به بندگی کشاندن بندگان خداوند سبحان، هیچ شک و شبههای ندارند؟! آیا در ضرورت این که ما حکومت اسلامی داشته باشیم شبهه دارند، اما در این که نظام سلطۀ ظالمانه به رهبری امریکای جنایتکار بر ما حکومت کنند، هیچ شبههای ندارند؟!
اگر اسلام عزیز دین خدا نبود، هرگونه نقص و کاستی در آن پدید میآمد و ممکن بود که از برخی امور خُرد یا کلان مردم، به ویژه در امور و تعاملات اجتماعی و سیاسی، غفلت نموده باشد؛ اما این کاستی، آن هم به آخرین و کاملترین دین و شریعت الهی (اسلام)، راه ندارد.
پیش از هر گونه آیه و حدیث در اینباره، باید موضوع را به «عقل» ارجاع داد که حجّت باطنی خداوند متعال در وجود هر انسانی میباشد، چرا که خدا، پیامبر و قرآن کریم نیز با «عقل» شناخته میشوند.
●- آیا ممکن است خدایی که از خاک و نطفه بودن تا معاد انسان را شرح داده و قوانین منطبق با نظام خلقت و هدایت را از طهارت شخصی گرفته تا جهاد در راه خودش وضع و ابلاغ نموده، در مورد «حکومت و سیاست»، سکوت کرده باشد؟!
●- آیا ممکن است خداوند علیم و حکیم فرموده باشد: من برای شما احکام نماز، روزه و عبادات شخصی را میگویم، اما در «حکومت و سیاست» وارد نمیشوم و تکلیفی برای شما معین نمینمایم؟!
●- آیا ممکن است خداوند سبحان فرموده باشد: در شبانه روز پنج نوبت، خم و راست شدنتان طبق احکام من باشد، اما حکومت بر خود را به کفار و ظالمان بسپارید تا بر شما سلطه یابند و نوامیس مادی و معنوی شما را به تاراج ببرند و خودتان را به بردگی، بندگی و دریوزگی بکشانند؟!
قرآن مجید
●- آیا در قرآن مجید، هیچ آیهای دربارۀ «ولایت» که «حکومت و سیاست» را نیز شامل میگردد نیامده است؟! آیۀ مبارکۀ زیر چه میفرماید؟
«اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (البقره، 256)
- خداوند، ولی و سرپرست كسانی است كه ایمان آورده اند، آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد. (اما) كسانی كه كافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند، كه آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند، آنها اهل آتشاند و همیشه در آن خواهند ماند.
●- آیا در قرآن مجید مکر نفرموده که شیاطین انس و جنّ، دشمنان خدا و خودتان، غیر مسلمانان و آنان را که دین شما را مسخره میکنند و به بازی میگیرند، چه اهل کتاب باشند و چه مشرک، به «ولایت - سرپرستی و حاکمیت» بر خود نگیرید؟!
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِیاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» (المائدة، 57)
- ای كسانیكه ایمان آوردهاید، افرادی را كه آئین شما را بباد استهزاء و بازی میگیرند، [چه] از اهل كتاب و [چه از] مشركان، «دوست، سرپرست و تکیهگاه» خود برنگزینید، و از خدا بپرهیزید اگر ایمان دارید.
●- اگر چه حتی اقامۀ دو رکعت نماز در خلوت نیز تأثیرات اجتماعی دارد، اما امور فردی و اجتماعی را تفکیک کردهاند، حال آیا احکام فردی در قرآن مجید بیشتر است، یا اجتماعی؟! به کدامیک از احکام اجتماعی در عرصههای گوناگون فرهنگی، اقتصادی، عدالت گستری، تعاون، جنگ، صلح و ... را بدون استقرار حکومت اسلامی، میتوان عمل نمود؟!
جهاد و قتال
«جهاد»، جامعتر و اعم از «قتال» میباشد و آن را نیز شامل میگردد. «قتال» یعنی: «جنگ»، اما «جهاد»، یعنی: «هرگونه تلاش دشمنستیز» و با تلاش (سعی) نیز متفاوت است.
حال، با وجود این همه آیات متعدد دربارۀ «جهاد و قتال»، بگویند: «آیا مقصود جهاد و قتال فردی است و آیا بدون استقرار حکومت اسلامی، «جهاد و قتال» عمومی میسر میباشد؟!
«لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولَئِكَ لَهُمُ الْخَیرَاتُ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (التّوبة، 88)
- ولی پیامبر و آنها كه با او ایمان آوردند، با اموال و جانهایشان به جهاد پرداختند و همه نیكیها برای آنهاست و آنها رستگارانند.
ارزش حکومت
در اسلام، چیزی مهمتر و با ارزشتر از «حکومت اسلامی» وجود ندارد، تا جایی که مؤمنان و مسلمانان باید بکوشند، قیام کنند و جان و مال را به میدان بیاورند تا از «حکومت اسلامی و ولایی» برخوردار گردند و تحت سلطۀ حکومتیِ کفار مستکبر و ظالم نباشند، و سپس نیز باید با جان و مال جهاد کنند تا آن را حفظ و تقویت نمایند.
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» (الحجرات، 15)
- مؤ منان واقعی تنها كسانی هستند كه به خدا و رسولش ایمان آوردهاند، سپس هرگز شك و تردیدی به خود راه نداده، و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد كردهاند، آنها راستگو یانند.
●- این که امیرالمؤمنین علیه السلام، در زمان حکومتشان و هنگامی که برای جنگ جمل عازم میشدند و مشغول دوختن پارگی کفش خود بودند، فرمودند: «وَ اللَّهِ لَهِی أَحَبُّ إِلَی مِنْ إِمْرَتِكُمْ - به خدا سوگند که این کفش وصلهدار نزد من محبوبتر از امارت (حکومت) بر شماست»، ادامهای دارد که به عمد نمیخوانند تا بتوانند فرمایش ایشان را با تفسیر به رأی، مصادره به مطلوب نمایند! آیا از خود نپرسیدند که اگر تا این بیارزش است، پس چرا عازم جنگ شدند؟! ادامۀ فرمایش ایشان این است: «إِلَّا أَنْ أُقِیمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا - (حکومت را نپذیرفتم) مگر برای این که بتوانم حقی را برپا دارم و باطلی را دفع نمایم» (نهج البلاغه - خطبه 33)
بنابراین، تصریح دارند که حکومت به معنای رسیدن به قدرت، ثروت و حاکمیت، برای سلطه بر مردم، عیش و نوش، جنایت و ظلم و بندگی هوای نفس؛ نزد من به اندازۀ یک کفش وصلهدار نیز ارزشی ندارد؛ نه این که مطلق حکومت بیارزش است؛ بلکه به این حکمت بزرگ متذکر میگردند که «حکومت برای بر پا داشتن حق و دفع باطل» میباشد، و این حکومتی است که ایشان برای آن به میدان میآیند، حاکمیت را با تمامی مشقتهایش میپذیرند، با فتنهها برخورد میکنند، میجنگند و در آخر به همین دلیل ترور میشوند و به شهادت میرسند.
ارزش دنیا
فقط حکومت نیست، بلکه ایشان میفرمایند: «ارزش تمام دنیای شما نزد من، از آب بینی عطسۀ بز، کمتر است»، اما من تکالیفی الهی دارم که باید به آن عمل نمایم و از جمله حکومت میباشد:
«أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا یقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیتُمْ دُنْیاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ.
- آگاه باشید به خدائى كه دانه را شكافت، و انسان را آفریدسوگند، اگر نه این بود كه جمعیت بسیارى گرداگردم را گرفته، و به یاریم قیام كردهاند، و از این جهت حجت تمام شده است، و اگر نبود عهد و مسئولیتى كه خداوند از علماء و دانشمندان (هر جامعه) گرفته كه در برابر شكمپُری ستمگران و گرسنگى ستمدیدگان سكوت نكنند، من مهار شتر خلافت را رها مىساختم و از آن صرف نظر مىنمودم و آخر آن را با جام آغازش سیراب مىكردم (آن وقت) خوب مىفهمیدید كه دنیاى شما (با همه زینتهایش) در نظر من، بى ارزش تر از آبى است كه از بینى گوسفندى بیرون آید.» (نهج البلاغه، خطبه 3)
امامان علیهم السلام و حکومت
●- به دورغ شایع و حتی القا کردهاند که اهل عصمت علیهم السلام، نه تنها کاری با «حکومت و سیاست» نداشتهاند، بلکه از آن گریزان بودهاند، در حالی که میدانند حضرات خدیجۀ کبری، فاطمة الزّهراء و یازده امام معصوم، توسط حاکمان وقت آزار، اذیت، شکنجه شدند و حتی ترور شده و به شهادت رسیدند. آیا حکومتهای وقت، با علم و حکمت، ایمان و تقوا و یا نماز و روزه و دعای آنها مشکل داشتند؟!
تمامی اهل عصمت و یاران صدیق آنها علیهم السلام، در جهت مهیا سازی شرایط برای استقرار حکومت اسلامی مجاهدت نمودند، و حکمت اصلی غیبت، ظهور و قیام حضرت امام مهدی علیه السلام نیز برای استقرار حکومت عدل الهی، در سرتاسر جهان میباشد.
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند پاسخ، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
پرسش:
شبهه میشود: اگر برپایی حکومت و نظام سیاسی از برنامهها و اهداف اسلام بود، چرا امیرالمؤمنین (ع) آن را از عطسه بز کم ارزشتر توصیف کردند و اهل بیت (ع) امتناع میورزیدند؟!
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/politic/12416.html
- تعداد بازدید : 480
- 12 اسفند 1401
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی