پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ابتدا باید دقت کنیم که چه ضعف یا مشکلی سبب میگردد که در مواجهه با آیه یا حدیثی، حتماً دنبال یک تعارض، تناقض و اشکال بگردیم؟! که خود سبب دور شدن از دریافت و فهم اصل پیام و مقصود و منظور آن میگردد!
خب، حالا باید بحث کنیم که "دین" کدام است و "اخلاق" کدام است؟ تقوا یعنی چه و کدام بقیهای از فروع و احکام، خارج از این چارچوبهاست؟
پس حتماً باید معانی واژگان و سپس مقصود بیان را بدانیم، چرا که اگر معانی اینها روشن باشد، دیگر این پرسش پیش نمیآمد که «پس توجیه مابقی احکام و فروع چیست»؟!
ازدواج:
حدیث «إِذَا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ فَلْيَتَّقِ اللَّهَ فِي النِّصْفِ الْآخَر / مستدرک الوسایل، ج 14، ص154» نیز از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله میباشد و معنایش چنین است: «هنگامی که مرد (شخص) ازدواج میکند؛ در حقیقت نصف دین خود را احراز کرده (جمع کرده، فراهم آورده، در امان قرار داده) است. پس بر او لازم است که برای باقیماندهی آن، تقوای الهی را پیشهی خود سازد».
●- بدیهی است که در این بیان، مقصود از "دین"، همان دین حق و دین مبین اسلام میباشد و نه هر دینی! پس مقصود از "شخص" نیز شخص مسلمان میباشد، نه هر کسی یا همگان؛ وگرنه کافر صد بار هم ازدواج کند، نقشی در گرایشش به دین حق ندارد.
پس، مسلمان، با ازدواج، نیمی از دینش را احراز میکند؛ یعنی از پراکندگی نجات داده و یکجا تجمیع میکند و بالتبع حفاظتش مینماید؛ مخاطرات و تهدیدات متزلزل کنندهاش کمتر میشود و بر تعهدات تکامل بخشش اضافه میگردد.
●- ازدواج برای یک مسلمان، کمالات معنوی میآورد - ایمانش را محکمتر میسازد - و البته که تکالیف فردی و اجتماعی بسیاری را بر عهدهاش میگذارد که با قید و انجام آنها، نصف دینش محافظت میگردد.
خروج از "منیّت" و دگربینی (حیات اجتماعی)، تشدید حیا، عفت، وفاداری، امانتداری، تلاش برای کسب لقمهی حلال، گذشت و ایثار، تعلیم و تربیت ... و از همه بالاتر و والاتر، "محبت و مودت"، دستآوردهای ازدواج سالم و لازمهی حفظ کانون خانواده میباشد.
نیم دیگر، چگونگی سطح دانش و بینش شخص، میزان اخلاص شخص، چگونگی شناخت و ارتباطش با خداوند متعال، فهم و درک و عملش نسبت به قرآن کریم؛ تعاملات اجتماعیاش مبتنی بر اخلاق و احکام اسلامی و ... میباشد که در یک کلمهی "تقوای الهی" خلاصه شده است؛ یعنی نگهداشتن و محافظت خود، در چارچوب تعیین شده از سوی خدا و حرکت در صراط مستقیم.
*- حال اگر فردی مؤمن و متقی باشد، اما مجرد بماند و ازدواج ننماید، اولاً کارش سخت است، ثانیاً نقش و ارتباطاتش نصفه و نیمه است، و ثالثاً به بسیاری از کمالات نمیرسد، ولو تمامی روزها را به نماز و روزه و شبها را به عبادت بگذارند و عالِم دهر باشد.
اخلاق:
برخی گمان دارند که "اخلاق" یعنی: همیشه و مدام لبخند زدن، یا همیشه و در هر موضوع و موضعی نرم و لطف بودن! و همین گمان غلط است که سبب میگردد حتی در سطوح بالا، با خودی و دوست تندی کنند و با دشمنان مدارا؛ و به اصطلاح «گُل به خودی بزنند»!
●●- ببینیم "اخلاق الهی" چگونه است؟ چرا که باید متخلق به اخلاق الله شویم تا کمال یابیم. خداوند رحمان و رحیم است، چنان که غفار و ستار و رئوف نیز هست؛ اما در عین حال نسبت به برخی غضب و عِقاب نیز دارد و در آخر کار نیز بندگانش را به حسب اعقتادات و عملکردهایشان به دو گروه بهشتی و جهنمی تقسیم مینماید و هر گروه را به جایگاهش میفرستد. حال آیا میشود گفت که "به بهشت بردن"، اخلاق خوب است و به "جهنم بردن" اخلاق خوب نیست، چون کاری مهربانانه، نرم، لطیف، خوشایندِ همگان و ... نمیباشد؟! یا خیر، بلکه بر اساس علم، حکمت، عدالت، فضیلت، ربوبیت و ...، همه بر حق و بالتبع حسنه میباشند؟
«غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ» (غافر، 3)
ترجمه: [كه او] گناه بخش و توبه پذير [است و] سخت كيفر [است و] فراخنعمت است، خدايى جز او نيست بازگشت به سوى اوست.
●- پیش از این نیز مکرر بیان نمودیم که بهترین، جامعترین و کوتاهترین تعریف از "اخلاق" را از مرحوم آیت الله حائری شیرازی رحمة الله علیه شنیدهایم که میفرمودند: «اخلاق یعنی موضعگیری».
از موضعگیری مقابل خدا و معاد و نیز رسول، کتاب، دین و امامان برگزیدهی او بگیرید، تا موضعگیری مقابل هر حق و باطلی، مقابل ولایت، دوست، دشمن؛ تا موضعگیری مقابل پدر، مادر، همسر، فرزند، خویشان، همسایگان، هموطنان و ...؛ تا موضعگیری حتی در برابر نوشیدن یک جرعه آب به هنگام تشنگی [که آیا حلال است یا خیر؟ مال غیر است یا خیر؟ سالم است یا خیر و ...؟]، همگی مبین اخلاق آدمی میباشند.
●- اخلاق نیز مانند حکمت که به دو بخش "نظری و عملی" تقسیم میشود، به دو بخش "اخلاق نظری و اخلاق عملی" تقسیم میشود؛ و ممکن است که واژهی "اخلاق" در موضوعی خاص به کار رود که مقصود اخلاق در همان موضوع باشد. مثل اخلاق سیاسی، اخلاق تجاری، اخلاق خانواده و ... .
●- بنابراین، "اخلاق" یا همان "موضعگیری درست و به حق"، نیمی از دین است؛ اما نیم دیگر با بصیرت، تدبر (برنامهریزی)، استقامت (پایداری) و ثبات و تقویت اخلاق حسنه، و نیز با مطالعه، عبادات، تعاملات عادلانه، احسان، گذشت و ... تأمین میگردد.
توجیه مابقی احکام:
پس از توجه به این مهم که برای رعایت احکام الهی، دنبال "توجیه" نیستیم و توجیه اصلی تمامی احکام، همان اطاعت و بندگی حق تعالی، برای رشد و کمال خودمان میباشد، دقت در احادیث مطروحه و آن چه از توضیحات ایفاد گردید، روشن مینماید که دیگر "مابقی احکام" باقی نمیماند که توجیه داشته باشد و یا نداشته باشد!
کدام یک از فروع دین و احکام، در چارچوب اصلی "اخلاق و تقوا" قرار ندارد و چه چیزی خارج از آنهاست؟!
تردیدی نیست که حتی ازدواج نیز بدون "اخلاق و تقوا"، به سرانجام مطلوبی نمیرسد، چه رسد به سایر امور، حال خواه احکام عبادی چون نماز و روزه باشند، یا احکام اجتماعی چون تعاملات بازرگانی و اقتصادی، یا احکام سیاسی و ... .
فرمود خوش اخلاقی نصف ایمان است و ازدواج نصف ایمان است،س سهم بقیه فروعات و احکام چه می شود؟
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
فرمودهاند: «خوش اخلاقی نیمی از دین است» و نیز فرمودهاند: «ازدواج نیمی از دین است»؛ پس چه توجیهی برای سایر فروع (نماز و ...) میماند؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9951.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
قرآن دعا نماز