حجتالسلام میرباقری: مهدویت - بخش اول: الزامات و موانع اندیشهی مهدویت
مطلب حاضر بخشی از سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی میرباقری در جمع اعضای جامعه ی اسلامی مهندسین تهران است که حول "اندیشه ی مهدویت و الزامات و موانع آن" ایراد شده است. ایشان با طرح دامنهی بحث اندیشهی مهدویت از انبیاء عظام تا برپایی دولت حضرت در پایان تاریخ، لوازم آن را در دوره ی جمهوری اسلامی ایران را موضوع کلام خود قرار داده؛ و پس از جریان شناسی گرایشهای مهدوی در جامعهی کنونی، به تعدادی از شبهات مطرح شده پاسخ گفتهاند.
حجتالسلام میرباقری:
اندیشهی مهدویت، محل طرح مباحث بسیار گسترده ایست و موضوعات متعددی از معارف اسلامی را به خود اختصاص داده است؛ به گونهای که راویان عظیم الشان جهان تشیع، کتابهای ارزشمند متعددی را در این زمینه تالیف نمودهاند و جامعهی شیعه عصر غیبت را با این معارف ناب مأنوس ساختهاند.
در روایات آمده است که روزی "زراره" یکی از اصحاب خاص حضرت امام صادق علیه السلام به آن حضرت عرض کرد: ما چهل سال است که درباره حج از شما سوال میکنیم؛ ولی هنوز احکام حج تمام نشده است!» حضرت در پاسخ شگفت زدگی "زراره" فرمودند: «خانهای که قبل از خلقت آدم، محل تجمع ملائکه بوده است، پیداست که احکامش به این زودی تمام شدنی نیست !
با این اوصاف، اگر احکام حج تا این اندازه گستردگی موضوعی برای بیان مطالب و احکام داشته باشد؛ بحث در باب وجود مقدس حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از وسعت بیشتری برخوردار خواهد بود.
حضرت، کلمهی تامهی خداوند متعال است؛ ایشان کلمهی روح، نور و اسم اعظم الهی هستند. ناگفته پیداست معارفی که حول چنین شخصیت عظیمی قابلیت طرح دارند، به این زودیها تمام نمیشود.
نگاهی گذرا به دامنهی روایات نورانی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام گواهی میدهد که مسالهی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف حتی موضوع بحث جمیع انبیاء و رسل الهی بوده است و تا برپایی حکومت حضرت در پایان تاریخ نیز ادامه خواهد داشت.
جریان مهدویت، جریان تحقق ولایت و حکومت حقّه به نحو تام و تمام است و تقرب کائنات عالم به سوی خداوند متعال از بستر آن اتفاق میافتد. با جریان مهدویت، کلمهی باطل محو میشود و بساط ظلمت اولیای طاغوت و حجابی که در برابر ولایت حقه ایجاد کرده بودند، از عالم جمع میگردد. تاریخ نیز بستر زمانی بروز و ظهور مراتب تهذیب نفوس و ارادههای انسانی جهت آمادگی تدریجی برای حضور در عصر ظهور بوده است. یکی از نقطه عطفهای تاریخی این مسیر دشوار و پر پیچ وخم، عاشوراست؛ به واسطهی عاشورا، وجدان جامعهی بشری از ماهیت خیر و شر ارتقاء یافته، و روح جدیدی در کل حیات بشری دمیده شده است.
به هر حال، تکلیفی که از ناحیه ی تحقق عصر ظهور و اندیشه ی مهدویت به روی امم تاریخی نبی اکرم صلی الله علیه وآله نهاده شده است، همواره قابل بررسی است؛ عصر ما نیز نه تنها مستثنی از این مساله نیست، بلکه از حساسیت بیش تری نسبت به گذشته برخوردار است. برای روشن شدن مصادیق تکلیفی که از این بحث به دوش ماست، ابتدا باید نگاه جامعی به اصل اندیشه ی مهدوی داشته باشیم و سپس ببینیم «مهدویت، چه حوزههایی از زندگی ما را شامل می شود؟» و «لوازم و الزامات "مهدوی زیستن" و ساختن یک "جامعه ی مهدوی" چیست؟» در نهایت نیز باید به این نکته برسیم که «چه آسیبهایی این اندیشه را تهدید میکنند؟» و «شاخصههای گرایشهای انحرافی که ممکن است جامعهی ما را تحت تاثیر افراط ها و تفریط های خود قرار بدهند، چیست»
1- نگاه فرانگرانه به اندیشهی مهدویت
لازمهی تحقیق و تفحص در حوزهی مهدویت، نگاه فرانگرانه و فلسفهی تاریخی است. از منظر والای چنین دانشی است که میتوان وسعت عمل و دامنهی تاثیرگذاری امام علیه السلام را درک کرد و به مراتبی از حقایق آن راه برد. اما با همهی این وسعت، این دانش به تنهایی نارساست.
1/1- - مرجعیت قرآن و عترت، لازمهی تحقیق و پژوهش در حوزهی مهدویت
اگر چه موضوع "فلسفهی تاریخ شیعه" تبیینگر جریان تکامل تاریخی و اجتماعی شیعه است؛ اما موضوع مهدویت فراتر از این تبیینهاست. رسیدن به چنین منظر واسعی، در ظرف ما نیست؛ و نمیتوانیم بدون تمسک به وحی و خاندان عترت، نگاه فرانگرانهای به جریان مهدویت و ماموریت خاص حضرت در هدایت عوالم داشته باشیم. حضور ما همانند سلولهای پیکره ی جهانیست که حضرت، کلمهی روح آن جهان هستند. فَنَحْنُ رُوحُ اللَّهِ وَ كَلِمَاتُه (1) پس ما روح خدا و کلمات او هستیم.
آیات فراوانی از کتاب الهی، معطوف به وجود مقدس امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. در روایات نیز به این مهم اشاره شده است که ولایت اهل بیت علیهم السلام قطب قرآن است؛ و مفاهیم قرآنی حول وجود معصوم علیه السلام معنا پیدا می کنند. حضرت صادق علیه السلام در یک بیان نورانی فرمودهاند : إن الله جعل ولایتنا أهل البیت قطب القرآن ، و قطب جمیع الكتب، علیها یستدیر محكم القرآن، و بها نوهت الكتب و یستبین الإیمان(2)
هم چنین آن حضرت در یک بیان شریف دیگر، مفاهیم و محتویات مندرج در قرآن را به سه دسته تقسیم کرده و به "خثیمه"، یکی از اصحابشان، میفرمایند : القرآن نزل أثلاثا؛ ثلث فینا و فی أحبائنا، و ثلث فی أعدائنا و عدو من كان قبلنا و ثلث سنة و مثل (3)
برای این مطلب، شاهد مثالهای گوناگونی را می توان عرضه داشت؛ به عنوان نمونه؛ مراد از سوگندهایی که خداوند متعال در آیات سوره ی مبارکه ی «الشمس» و «اللیل» به آن ها قسم یاد میکند، معصومین علیهم السلام هستند: وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها * وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها * وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها؛ سوگند به آفتاب و روشنىاش به هنگام چاشت * و سوگند به ماه چون از پى آن برآید * و سوگند به روز چون گیتى را روشن كند. «شمسِ» حقیقی عالم، وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه وآله است و همهی روشنایی، فروغ و هدایت هستی با این چراغ عالم افروز تأمین می شود. «ضحی» دین حضرت است؛ دین حضرت، پرتوی از وجود مقدس ایشان، و شعاعی از کلمهی تامهی الهی است. مقصود از «قمر» نیز، امیرالمومنین علیه السلام است که نور نبی اکرم صلی الله علیه وآله را منعکس میکنند؛ تالی تلوی که برای معصوم علیه السلام میتوان تعریف کرد، خودش باید معصوم باشد؛ و غیر معصوم را به این مجال راه نیست. تجلی «نهار» هم، وجود نورانی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است که با ظهورشان، دین نبی اکرم صلی الله علیه وآله را ظاهر میگردانند و امت ایشان را به کمال حقیقی میرسانند.
آن چه خداوند متعال در این آیات به شکل مجمل بیان میدارد، جریان کلی هدایت و سیر عوالم از هبوط تا عصر ظهور است. عالم شمسی دارد و قمری نور آن خورشید عالم تاب را منعکس میکند؛ سیر نورانیت عالم و جدال با تاریکی تا آن جا ادامه خواهد داشت که با تجلی نهار، اثری از ظلمت در پهنه ی کائنات باقی نماند و مخلوقات با ظهور نور دین نبی اکرم صلی الله علیه وآله به کمال حقیقی و عبودیت حضرت حق برسند. نقطه ی بروز این کمال و تجلی نهار، ظهور وجود مقدس حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
شب عالم و چیستی و چگونگی ظلمت، در آیات نورانی سوره ی مبارکه ی «اللیل» بیان شده و درگیری نبی اکرم صلی الله علیه وآله در آن مطرح گردیده است : وَ الَّیلِ إِذَا یغْشىَ * وَ النّهار إِذَا تجلّىَ ؛ سوگند به شب آن گاه كه جهان را در خود فرو پوشد * و سوگند به روز آن گاه كه آشكار شود. روایات اهل بیت عترت و طهارت علیهم السلام این آیات را معنا کرده و فرمودهاند: مراد از «اللیل» دولت بنی تیم و بنی عدی یا خود دومی است؛ آنها حجاب دولت امیرالمومنین علیه السلام شدند و از ظهور حقیقت نور و کلمهی ولایت ایشان ممانعت به عمل آوردند. «النهار» هم وجود مقدس امام زمان روحی وارواحنالتراب مقدمه الفداء است که با تجلی خود بساط دولت ظلمت و شب تاریک و جور تاریخ را جمع می کند و پرتو شمس نبی اکرم صلی الله علیه وآله و دین آن حضرت را ظاهر میگرداند.
2/1- - نورانی شدن ارض عالم به کلمه ی نور» مقیاس حوادث عصر ظهور
بنا به آیات و روایات، حقیقت عصر ظهور، تجلی کلمهی تامهی الهی در پهنه ی عالم است. وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه وآله از مسیر و مجرای خلیفهی تام ایشان تجلی میکند و به عمر دولت باطل خاتمه میبخشد.
این نگاه، مهیمن بر تحلیلهای دیگر است؛ افق کلانی است که نگاه های خرد را نیز در بر میگیرد و عصر ظهور و اتفاقات آن هم چون: «جاری شدن عدالت در عالم» را تبیین میکند. اگر عالم، عالم دیگری میشود و روابط به شکل عادلانه تنظیم میشوند، این تحول از آثار تجلی «کلمه ی نور» الهی است.
بخشی از آثار این تجلی در صلوات بعد از زیارت آل یاسین آمده است : «اللّهمّ انّى أسئلك أن تصلّى على محمّد نبىّ رحمتك و كلمة نورك و أن تملأ قلبى نور الیقین و صدرى نور الایمان و فكرى نور البیان و عزمى نور العلم و قوّتى نور العمل و دینى نور البصائر من عندك و بصرى نور الضّیاء و الرّحمه و جسمى نور الایمان و مودّتى نور الموالات لمحمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و مودّة آله علیهم السّلام حتّى ألقاك و قد وفیت بعهدك و میثاقك فلتسعنى رحمتك یا ولىّ یا حمید»
در واقع، مقیاس تحولاتی که در مباحث مهدویت باید در نظر گرفته شده و حوادث در نسبت با آن تنظیم شوند، ظهور «کلمه ی نور» در سرتاسر عالم است؛ هرگاه در تحلیلهای خود از این مقیاس افول کنیم، دچار خُرد نگری در مسالهی کلانی چون ظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهیم شد و از ابعاد وسیع آن غافل خواهیم ماند.
عصر ظهور، عصر جوشش غیب عالم و ظهور حقیقت، از افق عالم غیب در عالم دنیاست. آن چه در این عصر برای انسان تدارک دیده شده، و انسان مامور به فلاحت در آن است؛ بیش از آن چیزی است که انسان در شب عالم با آن روبروست. حقیقتی پنهانی در پس این عالم نهفته است که حجاب آن در عصر ظهور برگرفته می شود. حتی مراتبی از هدایت قرآن، متوقف بر ایمان به آن غیب است؛ بدون ایمان به آن غیب، بهره مندی از حقایق و هدایت های کامل قرآن مقدور نمی شود : «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَیبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقین * الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُون؛ این است همان كتابى كه در آن هیچ شكى نیست، پرهیزگاران را راهنماست * آنان كه به غیب ایمان مى آورند و نماز مىگزارند و از آن چه روزیشان دادهایم انفاق مىكنند»
طبق معارف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام یكی از مصادیق غیب ، وجود مقدّس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. ارتزاق از مراتب عالی هدایت قرآن، متکی بر ایمان به ایشان میباشد؛ و لذا اسرار والای قرآن جز با ایمان به آن حضرت برای انسان گشوده نمی شود.
نکته این جاست که ظهور چنین غیبی در عالم طبیعت و اراده های انسانی، و جوشش «كلمه حیات» و «كلمه ی نور» در عالم، متوقف بر ظهور آن حضرت است. از این روست که آیاتی چون: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحْی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(4) یا «و أشرقت الأرض بنور ربّها»(5) به ظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تفسیر شدهاند. در واقع، جوشش حیات، منوط به تجلی «کلمه ی ماء و روح» است؛ شب عالم، دوره ی دولت باطل و نفوذ دستگاه شیاطین انسی و جنّی است. فضای شب، عرصه ی جریان یافتن ظلمت ابلیس لعین در عالم دنیا و تسرّی در اراده های انسانی است؛ اما در عصر ظهور، حقیقت «کلمهی ماء» در عالم جاری میشود و کائنات به حیات طیبه نائل میگردند. بقیه ی اوصافی که حول عصر ظهور در کلام اولیای معصومین علیهم السلام بیان شده، آثار و برکات این تجلی ا ست و در جریان یافتن «کلمهی ماء» و احیاء ارض به این کلمهی طیبه ریشه دارد.
3/1- - محوریت امام معصوم علیه السلام در تحقق عصر ظهور
جریان هدایت الهی از بستر جدال تاریخی جبهه ی نور و ظلمت در جهان گذر میکند و به واسطهی اولیای الهی بر کائناتی که به عنوان سرباز در یکی از این دو جبهه مشغول نبردند، جاری می شود. این مطلب در آیه ی معروف به نور بیان شده است:
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّی یوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَیتُونَةٍ لا شَرْقِیةٍ وَ لا غَرْبِیةٍ یكادُ زَیتُها یضی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ یهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یشاءُ وَ یضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَی ءٍ عَلیمٌ * فىِ بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ یذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ یسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الأصَالِ * رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تجارَةٌ وَ لَا بَیعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِیتَاءِ الزَّكَوةِ یخافُونَ یوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَرُ * ... * أَوْ كَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِّی یغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یدَهُ لَمْ یكَدْ یراها وَ مَنْ لَمْ یجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور» (6)
آیات فوق در مقام بیان این مساله هستند که جریان هدایت، جریان ولایت تاریخی اولیای نور است. انوار هدایت خداوند متعال که همه ی عوالم را فرا گرفته است، از طریق نور الهی در عالم متجلی می شود. طبق تاکید این آیه، مثل نور الهی، مثل مشکاتی است که همه ی انوار هدایت در آن متمثل شده اند. بنا به روایات اهل بیت علیهم السلام مراد از این مشکات، صدر نبی اکرم صلی الله علیه وآله است؛ و با تجلی ایشان، انسان ها می توانند به معرفت خداوند متعال دست پیدا کنند. این مطلب که معرفت به اولیای معصومین علیهم السلام طریق معرفت به حضرت حق است، بدین خاطر است که اراده و خواست و حکمت الهی چنین ایجاب کرده تا ایشان طریق معرفت الهی باشند؛ خداوند می خواهد خودش را با این رجال بشناساند و طرق دیگر به معرفت او ختم نمی شوند.
حضرت صادق علیه السلام در کلامی نورانی به مفضل میفرمایند : «انّ اللَّهُ تَبَارَكَ وتَعَالَى إِنَّمَا أَحَبَّ أَنْ یعْرَفَ بِالرِّجَالِ وَ أَنْ یطَاعَ بِطَاعَتِهِمْ فَجَعَلَهُمْ سَبِیلَهُ وَ وَجْهَهُ الَّذِی یؤْتَى مِنْهُ لَا یقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ غَیرَ ذَلِكَ (7) خداوند می خواهد به وسیله مردان شناخته شود و با پیروى از آن ها اطاعت او را كرده باشند و راه آن مردان را راه خویش قرار داده جز این از كسى نمى پذیرد.»
طریق معرفت خداوند متعال، این رجال هستند؛ اگر در نمازهای روزانه از خداوند طلب هدایت به «صراط مستقیم» می کنیم، «صراط مستقیم» ولایت این بزرگواران است؛ عصر ظهور، عصر تجلی حقیقت این رجال در عالم است. به بیان دیگر، عصر ظهور، عصر توحید و معرفت الهی است.
در عصر ظهور، از جانب عالم غیب، دستی بر عالم دنیا و اراده های انسان ها برده می شود و این عوالم را متحول می کند. محور این تحول هم وجود مبارک و مقدس امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ این ید مبارک، مدیر و سرپرست تحولات و تغییرات عصر ظهور است. نقش اصلی ظهور را ایشان به عهده دارند؛ ایفای نقش های کلیدی در تحقق عصر ظهور، در ظرف وجودی ما نمی گنجد؛ ما هم دخیلیم، هم هیچ کاره!
اگرچه در فلسفه ی تاریخ شیعه، ارادههای انسانی در مسیر تاریخ مؤثراند؛ ولی محور تكامل تاریخ، اراده ی ولی معصوم علیه السلام است. ایشان تصرف می كنند و عالم را وارد فضای دیگری می سازند. عصر ظهور، عصر برپا شدن «مدرنیته ی اخلاقی» و یا حتی تحقق «تمدّن اسلامی» نیست! چیزی فراتر از یك تحول تمدنی اتفاق میافتد؛ مقیاس تحولات عصر ظهور، از مقیاس تحولات تمدنی نیز فراتر است. نشئه ای از عالم به نشئه ی دیگر، و عالم دنیا به عالم دیگری تبدیل می شود. به بیان دیگر می توان گفت با ظهور حضرت، درجاتی از جنت در عالم جاری می شود و انسانی که به عالم دنیا هبوط كرده بود، زندگی تازه ای از سر می گیرد و طعم حقیقی بندگی را در ملکی که آن حضرت به پا می کنند، می چشد.
برای مثال: قدرت و توان ما در معماری، محدود است. گروه کثیری از انسانها سالها زحمت میکشند و بنا و شهری را به پا میکنند؛ در بنای عالم معنوی هم همین گونه است؛ ساختن بلدهای معنوی محتاج دستهای بزرگی است، تا دست چپاول گران طاغوت توان نابود ساختن آن را نداشته باشند. دستهای کوچک ما توان ساختن بنایی به آن استواری را ندارند.
گاهی دیدهاید که مورچهها زحمت میکشند و برای خودشان بنایی میسازند؛ اما ما با یک تصرف کوچک میتوانیم آنها را خراب کنیم! حالا اگر قرار بود برای این مورچهها خانههایی بسازیم، چقدر کارشان آسان میشد؟! معماری عصر ظهور با دست ما انسانها، شبیه ساختن خانه توسط مورچه هاست؛ وسعت تحولات عصر ظهور ایجاب میکند که امام معصوم علیه السلام معماری چنین بنای عظیمی را متکفل بشوند.
4/1- - تجلی حقیقت وجود معصوم علیه السلام مبنای تحولات عصر ظهور
وجود حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نه تنها محور تحولات عصر ظهور است، بلکه این تحولات، از تجلیات ایشان محسوب می شوند. اگر با ظهور حضرت، عالم به حیات میرسد؛ نور جاری میشود؛ عدالت کلی محقق میگردد؛ همه و همه به خاطر این است که حضرت تجلی میکنند و کلمهی حیات و نور را به عالم میرسانند. تجلی کلمهی نور و حیات، برخاسته از تجلی حضرت است.
گاه ممکن است تصور ما از عصر ظهور این باشد که حضرت، فاعل معدّ تحولات هستند؛ یعنی در ظرف عالم، استعدادهایی هم چون حیات، نور و عدل وجود دارد، و حضرت با ظهورشان کمک میکنند تا این ظرفیتها به شکوفایی برسند. اما حقیقت چیز دیگری است؛ همهی این تحولات، تجلیات وجود خود حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف هستند. در واقع، آن چه در عصر ظهور محقق میشود، ظهور خود حضرت در عالم است.
در عصر ظهور، نه تنها جسم حضرت در میان عام و خاص ظاهر می شود؛ بلکه از حقیقت ولایت ایشان نیز حجاب برگرفته می شود و حقیقت ولایت ایشان در عالم ظهور پیدا می کند. این مطلب، بیان حقیقت حوادث ظهور است؛ کوچک کردن تحولات در حد امداد حضرت برای پیاده کردن عدالت، نوعی انحراف از حقیقت باطنی مهدویت است.
- تعداد بازدید : 1487
- 9 فروردین 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد