آیا ریشه غیرت، حسادت است ؟ یا امری فطری است؟ همچنان که برخی از غربیان غیرت را همان حسادت میدانند؟ (لیسانس)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): قابلیت رحمت، کرم، جود، غیرت ... و یا بخل، حسادت، کینه، لجاجت و ...، همه در خلقت و سرشت انسان نهادینه شده است. بتابر این، غیرت از حسادت باشد یا نباشد، فرقی در اصل این امکان و قابلیت در وجود انسان نمیکند.
یکی از روشهای غلط و یا بهتر بگوییم ترفندهای "غرب"، برای نفوذ فکری، فرهنگی و رفتاری، و بالتبع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و در نتیجه "سلطه"، تغییر تعاریف واژگان به ویژه در عرصهی "معرفتی، عقلی و اخلاقی" میباشد، تا جایی که در نهایت میگویند: « اصلاً مفاهم کلی وجود ندارد». البته ناگفته نماند که این نظریههای به ظاهر فلسفی یا جامعهشناختی، فقط برای دیکته و القا به فرهنگهای دیگر میباشد، وگرنه خودشان نه در بُعد نظری و نه در بُعد عملی، از این نظریات تبعیت نمیکنند.
آیا اگر به کشور یا سایر نوامیس مادی و معنوی آنها تجاوز شود، خواهند گفت که هر گونه ممانعت و مقابله، از حسادت است؟ و یا میگویند: "غیرت ما اجازهی این تجاوزات را نمیدهد"؟!
اگر دقت کنید، جنگ با معانی و مفاهیم واژگان، اگر چه به حسب ظاهر در عرصهی "علوم انسانی – روانشناسی، جامعه شناسی، ادبیات، فلسفه و ..." مطرح میشود، اما بیشتر از همه، صبغه و نتیجهی "سیاسی" دارد و واژگانی را شامل میگردد که صفت آن، حریم و تعلقاتی را ایجاد میکند که سبب نوعی مقاومت در برابر سلطه میگردد. واژگانی چون: خدا، ایمان، حق، باطل، خوب، بد، اخلاق، ارزش، ضد ارزش، آزادی ... و اکنون "غیرت".
زبانها:
یکی از مشکلات فهم و درک مشترک از مفاهیم واژگان، چگونگی تعریف آن در زبانهای گوناگون میباشد. به عنوان مثال: در زبان انگلیسی « honour - honor و zeal»، همه معادل غیرت آمده است که البته معانی گوناگون دیگری چون احترام، شرافت و عزت نیز بر آن حمل میشود و هم چنین واژه « envy» که بیشتر به معنای "حسادت" میباشد، به معنای "غیرت" نیز آمده است.
همین اختلاف معانی در زبانهای گوناگون و نیز غنای یک زبانی در کثرت کلمات و مفاهیم مانند "عربی" و ضعف و فقر زبان دیگر در مقابل او، مسببات عدم درک مشترک از یک سو و سوء استفاده از سوی دیگر را نیز فراهم آورده است.
به عنوان مثال: در زبان فارسی، مقابل واژگانی چون: حمد، شکر (تشکر)، امتنان (ممنون بودن)، تقدیر (قدرشناسی) و ...، یک کلمهی "سپاس" را میآورند که از ریشهی "پاس داشتن" گرفته شده است و شاید فقط در مقابل واژهی "شکر"، معنی مناسبی داشته باشد؛ اما حمد ریشه در ستایش، امتنان ریشه در منّت و تقدیر ریشه در اندازهشناسی و رعایت آن دارد.
غیرت:
غیرت، یعنی تعیین "حریم و رعایت" آن. و البته اگر بخواهیم هر یک از کلمات "حریم و رعایت" و چگونگی تعریف و اِعمال یا تجلی آن در "غیرت" را به کلمات فارسی، انگلیسی، آلمانی یا ... ترجمه کنیم، دست کم باید در توضیحی چند سطری صورت بگیرد و یک کلمهی "جایگزین" برای آنها نداریم، چه رسد به کلمهای که تمامی این مفاهیم را در خود جای دهد. مانند: "غیرت".
تعیین حریم تکوینی: هر موجودی در این عالم – از یک تک سلولی یا حتی اتم و کوچکتر از آن گرفته، تا خورشید، ماه، ستارگان، کهکشانها و ... – بر اساس "قدر = اندازه"های خود، حریم یا به تعبیری مرزهای معینی دارد.
اگر این موجودات از دستهی جانداران نباشند [و یا بخش خلقتی جانداران باشد]، قدر، اندازه و حریمشان، در همان خلقت (تکوین) تعیین شده و بر اساس نظام حاکم ربوبی بر خلقت، رعایت میشود؛ چنان که در آسمان، خورشید در جایگاه ماه قرار نمیگیرد و یا در بدن، قلب جای مغز قرار نمیگیرد و ریه، کار دست و پا یا چشم را نمیکند:
« لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ » (یس، 40)
ترجمه: نه خورشيد را سزد كه به ماه رسد، و نه شب بر روز پيشى جويد، و هر كدام در سپهرى شناورند (در جایگاه، مدار و فلک خود قرار دارند و سیر میکنند).
تعیین حریم اختیاری: اما به دستهای از مخلوقات و موجودات که به آنها "جانداران" میگوییم، مراتبی از علم، فهم، شعور و اختیار داده شده است که مرتبهی بالا و والای آن، انسان میباشد.
بنابر این این دسته از موجودات، ضمن آن که حریمها (حدود، ثغور، مرزها، قدرها)ی تکوینی و اجباری دارند، حریمهایی را نیز با "اختیار" خود انتخاب و تعیین مینمایند و به شدت (حتی تا پای جان) از آن مراقبت و محافظت مینمایند. حال خواه یک کبوتر باشد، یا حیوان درنده، یا انسان.
حریمهای انسانی: انسان چون اکمل و اشرف مخلوقات میباشد، مرتبه و شعاع وجودیاش به مراتب گستردهتر میباشد و به خاطر برخورداری از روح الهی و جایگاهش در نظام خلفت، از تمامی حریمهای مادی، معنوی، تکوینی و اختیاری سایر جانداران و حتی حریمهای اعتباری که ریشه در حریمهای معنوی دارد (مثل: قوانین، شریعت و ...) برخوردار میباشد.
حریمهای اسلامی: پس، تمامی موجودات عالم، حریم دارند و موجودات زنده، از جمله حیوانات و انسان [بر اساس غریزه و یا عقل]، تعیین حریم نیز مینمایند، اما حریمهای قانونی (شرع) در اسلام، همه منطبق با نظام خلقت انسان و جهان است و مبدأ و مبنایش، علم، حکمت و مشیت الهی [خالق عالمیان] میباشد. بنا بر این، قوانین و حریمهایی را قائل است که خداوند متعال بر اساس "قدر = اندازه"ها، تعیین و تبین نموده است و اگر به صورت قراردادی و اعتباری نیز قانونی را وضع و تبعیت کند، خارج از آن حریمهای الهی نمیباشد.
غیرت:
بیان شد که "غیرت" یعنی آن حالتی در انسان که "رعایت" این حریمها را ضروری و ممکن میسازد. "غیرت" یعنی: «نپذیرفتن غیر = دیگری»؛ یعنی انسان غیور، نه خودش به حریم دیگران تجاوز میکند و تجاوز دیگران به حریم خودش را میپذیرد. حال خواه حریم او اعتقادی، ایمانی و قدسی باشد، خواه مادی باشد، خواه اعتباری و قرار دادی باشد و ... .
چرا میگویند: غیرت، همان حسادت است:
خودشان میدانند که "غیرت" نزد انسان ارزشمند و ممدوح است و یک کمال قلمداد میگردد، اما "حسادت" ضد ارزش و مذموم است و یک بیماری دل و رذیلهی اخلاقی محسوب میگردد، چرا که "حسد"، رشک بردن به داراییها، برخورداریها، تواناییها و موفقیتهای دیگران میباشد و حسود زوال نعمات دیگران و شکست آنها را میخواهد. بنابر این برای رسیدن به خواستهی خود، در ضربه زدن به دیگران نیز کوتاهی نمیکند.
بنابر این، اگر به مردم بگویند: «بیغیرت» باشید، از آن جهت که با فطرت، عقل، ساختار و سرشت آدمی منافات دارد، مقبول واقع نمیگردد، لذا میگویند: غیرت همان حسادت است، یا از حسادت است! تا اگر هر کسی در خود نسبت به چیزی احساس غیرت کرد، شرمنده باشد و سعی کند از آن عبور کند و بیغیرت شود، تا آنها بتوانند بدون هیچ مقاومتی، به بند کشند.
●- آیا اگر کسی غیور بود و نه به حریم دیگران تجاوز کرد و نه تجاوز دیگران به حریم خود را پذیرفت و به آن رضایت داد، یعنی نسبت به آنها "حسادت" میکند؟!
●- آیا در حوزهی شخصی، مخالفت و مقابله به تجاوز دیگران به نوامیس، نوعی "حسادت" است؟
●- آیا در حوزهی اجتماعی، مخالفت و مقابله با تجاوز دیگران به حریمها و حقوق اجتماعی، نوعی "حسادت" به متجاوزین میباشد؟!
●- آیا در حوزهی فرهنگی، مخالفت و مقابله با تجاوز دیگران، به حریم فرهنگی، یعنی تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، سلاخی فرهنگی، نفوذ فرهنگی و نابود کردن یک فرهنگ و تحمیل فرهنگ دیگری، نوعی "حسادت" است؟!
●- آیا در حوزهی ملی، حس و انگیزه حافظت از تمامیت ارضی، داراییها، ذخایر، آحاد جامعه، امنیت عمومی، به استعمار و استثمار کشیده نشدن، نپذیرفتن سلطهی اجانب و ...، نوعی "حسادت" است؟!
●- آیا در حوزهی اندیشه و اعتقادات؛ نپذیرفتن همجه، نفوذ و ضایع نمودن عقل، فطرت و وحی، از حسادت است؟! آیا نپذیرفتن الوهیت فرعونها، مجسمهها و "ایسم"ها، و نیز نپذیرفتن "ولایت" هر کسی به "غیر" از الله جلّ جلاله و بالتبع آن که او فرمود" و نپذیرفتن "سلطه"، از حسادت است؟!
به چی "حسادت" میکنند؟!
بنابر این، حسادت خواندن "غیرت"، برای غیرت زدایی است، اگر چه "غیرت" را به همان معانی زبان خودشان، مانند [عزت، شرف، احترام، اهتمام و ...] بگیریم. میخواهند مردم "بیغیرت" شوند و "ّبیغیرتی" را نوعی امتیاز و برتری نیز تلقی کنند، تا هیچ حریمی برای خود قائل نباشند و آن را رعایت کنند و از آن محافظت ننمایند.
مرتبط:
*- آیا غیرت مرد از بین رفتنی است؟ چگونه از بین میرود و آیا میتوان غیرت از دست رفته را برگرداند؟ (2 اردیبهشت 1395)
*- برخی از غربیها و مادی گرایان مثل راسل و فروید اذعان دارند که احساساتی مانند: ( حیا، غیرت، منع زنا با محارم و ... ) صفاتی هستند که 1: اکتسابی هستند (از طریق آموزش و عقیده شکل میگیرند) و ارتباطی با فطرت و وجدان ندارند (3 شهریور 1395)
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
آیا ریشه غیرت، حسادت است - همچنان که برخی از غربیان غیرت را همان حسادت میدانند؟ یا امری فطری است؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8060.html
- تعداد بازدید : 2040
- 28 شهریور 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون