پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): الفاظ و واژگان، اگر درست شناخته نشوند و در مصادیق حقیقی به کار گرفته نشوند، حتماً به بازی گرفته میشوند و همین امر موجب انحرافات خُرد و کلان نیز میگردد.
فقط الفاظی مانند "عشق" نیست، بلکه حتی «إله و رب» نیز اگر درست شناخته و به کار گرفته نشود، به هر مجسمه، طاغوت، گوساله و گوسالهسازی نیز اطلاق میگردد، چنان که در "سیاست" نیز شاهدید، مستکبران و ظالمان، جهت ایجاد انحراف در اذهان عمومی و فریب آنها، با الفاظ و واژگانی چون: «دموکراسی، حقوق بشر، صلح عمومی، امنیت عمومی، رفاه عمومی، جنگ پیشگیرانه، تروریست و مقابله با آن و ...» بازی میکنند و در اقتصاد نیز شاهدید که نام هر گونه کلاهبرداری، رشوه، ربا، احتکار، گرانفروشی و ... را "نبوغ اقتصادی" میگذارند.
●- عشق نیز از همین واژگان است که مورد سوء استفاده و بازی قرار گرفته است! بنابراین، هر چه را که نامش را "عشق" بگذارند، که "عشق" نیست. مگر میشود نام هر نوع جلب نظر، توجه، خوش آمدن، میل و احساس نوعی کشش و هوس را «عشق» گذاشت؟!
نکته:
در عین حال توجه شود که سنّ بلوغ، فقط سنّ بلوغ جنسی نمیباشد؛ بلکه همزمان عقل، قلب، فطرت و ... به بلوغ رسیده و به اصطلاح دوران بازی را کنار میگذارند.
با آغاز سنّ بلوغ، تفکر عاقلانه فعال شده و عقل میخواهد که درست و مستدل بشناسد – محبت، جلوهی حقیقی خود را نشان داده و قلب میخواهد که عشق را به معشوق تعلق دهد – و البته جسم نیز که پایینترین مرتبهی وجود است، مبتنی بر نظام حاکم بر خلقت، با شهوت جنسی آشنا شده و به دنبال جنس مقابل خود میگردد؛ چنان که روان آدمی، تکامل و آسایش و آرامش و خوشی میخواهد و آن را در زندگی مشترک میبیند. و برای همین سفارش به ازدواج در همان سنین بلوغ شده است و شاهدیم که تأخیرهای اختیاری، اجباری و تقلیدی، چه عواقبی به باور آورده و میآورد.
و به همین دلیل در اصطلاح شرعی، به سن بلوغ، «سنّ تکلیف» نیز اطلاق میگردد. یعنی خداوند متعال بندهاش را مورد خطاب خودش قرار داده و او را در عرصهی نظری (اعتقادات) و نیز عملی (حقوق = احکام = بایدها و نبایدها یا در یک کلام شریعت)، تحت تعلیم خود میگیرد و با "عقل و وحی" او را به سوی رشد و کمالش، هدایت مینماید.
بدلیها:
بنابراین، توجه و میل دختر و پسر نسبت به یکدیگر، در نوجوانی (آغاز سنین بلوغ) بسیار طبیعی است و اگر کسی این توجه و میل را در خود احساس نکند، نشانهی نقصی در رشد اوست. و بدیهی است که هر چه سنّ بالاتر رود، این نیروها در انسان قویتر میشود.
منتهی، نکتهی مهم و قابل توجه این است که در تمامی این توجهات، کششها و امیال روحی، روانی و جسمی، هر کجا "حق و حقیقی" شناخته نشود، کتمان گردد، مورد غفلت و بیتوجهی قرار گیرد، حتماً "بدلی و تقلبی" آن، جایگزین میگردد، حال خواه خدا، إله و ربّ بدلی باشد – خواه دین بدلی – خواه امام و الگوی بدلی – خواه فرهنگ بدلی ... و خواه "عشق" بدلی!
از اینرو، "خواهشهای نفسانی" که غالباً نیازهای بدن حیوانی انسان است، جلوه میکند و انسان غافل، نامهای نیکو، مانند عقل یا عشق (معقول یا معشوق)، و حتی إله و ربّ را بر آنان میگذارد.
●- فرض کنید پسر نوجوان یا جوانی که بلوغ جنسی او، همزمان با بلوغ روحی او رو به رشد است و بالتبع فشار هم میآورد، دختری را در میهمانی، پارک، سر کوچه و ... میبیند و خوشش میآید و زود میگوید: "عاشق شدم"!
دخترها کمتر دیداری هستند، بیشتر به منش و یا گفتار (اگر چه ظاهری باشد) توجه دارند، لذا پسری به اصطلاح جذاب و با گفتاری خوب (اگر چه کاذب)، نظرشان را جلب میکند و خدا نکند که آن پسر نگاهی کند و یا جملهای بگوید که موافق حال باشد، دخترک بیچاره، زود میگوید: «عاشق شدم». و تا این بازی به اتمام میرسد، میگویند: «در عشق شکست خوردم»!
و البته ساختار محیطی در خانواده، مدرسه، شهر، کشور، جهان و یا فضای مجازی و هم چنین روشهای تربیتی و القائات تبلیغاتی و ...، همه در ضعف و شدت توجهات (به حقیقی با بدلی) مؤثر میباشند.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
چرا اینقدر میان نوجوان و جوانان (حتی 12 و 13 ساله) حرف از عشق و عاشقی و شکست عشقی است - حتی در دانشگاهها؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8372.html
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه