علامه محمد تقی جعقری رحمة الله علیه:
بسمِ اللهِ الرّحمنِ الرّحیم
... جوامع اسلامى از شنیدن این که مقابل آن طاغوت نابکار، فردى به این عظمت قیام کرده است. در حقیقت همه انسانهاى آن روز پذیرفته بودند، مگر کسانى که سفرههاى رنگارنگ آل امیه آنها را گول زده بود. ولى انسانها، از تهِ دل به وضع امام حسین (ع) رضایت دادند. مثل این که آن حضرت را نماینده کل انسانیت دانستند.
این نشاط دارد که انسانها ـ اگر هم اکثریت دنیا با نابکاران باشد ـ خوشحال باشند که در ردیف اول، حسین بن على (ع) را دارند. نشاط دارد اگر شما در این گروه هستید.
اى کسانى که در این دنیا مىگویید: گمشده داریم، در گروه چه کسى هستید؟ ما در آن گروهى هستیم که ردیف اولش، امام حسین (ع) بود که حتى نگفتند؛ من پسر فاطمه (س) هستم ـ البته در مواردى استشهاد مىفرمود؛ از این به بعد براى اتمام حجت گفتند؛ ولى مطلب این بود که: من بر مبناى حق هستم و اگر کسى اعتراض دارد، اعتراض کند؛ اما هیچ کس اعتراض نکرد.
خدایا! بشر این قدر لجاجت داشته باشد که اعتراض کند. چه اعتراضى بکند؟؛ امام حسین (ع) ایستاد و فرمود: «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا» بیندیشید و یک مقدار دسته جمعى فکر کنید، سپس هر حکمى درباره من مىخواهید، انجام دهید. من هم این جا ایستادهام، اما آخر بیندیشید.
بزرگترین نعمت خدا اندیشه است
اندیشه این عظمت را دارد. چرا این قدر عجله مىکنید؟ خیلى دقت کنید. بزرگترین نعمتِ خدا اندیشه است.
خامىِ ما را ببینید که کار را انجام مىدهیم، بعداً در فکر مىافتیم که چرا این طور شد؟ پیش از چرا، بگو: به این علت انجام نمیدهم؛ یا به این علت، به این کار خیر اقدام مىکنم. آیات شریفه نیز درباره تفکر و تعقل بسیار اصرار فرموده است.
آنهایى که مى گویند: «ادیان، با تفکر و اندیشه خیلى ارتباط ندارند و فقط تعبد است»، ان شاءالله شوخى مىکنند! آنها مىخواهند کمى بچهها خوشحال باشند! آیات قرآن، سر تا پا تفکر و اندیشه است. این جا امام حسین (ع) به لشکر شام و کوفه مىفرماید: بیندیشید، بعداً هم من در اختیار شما هستم. من نمىخواهم از دست شما فرار کنم، ولى فقط بیندیشید، که بعدها یک دفعه تمام دنیا، شما را زیر رگبار لعنت قرار ندهد.
مگر مهاتما گاندى نبود که گفت: «ما کارى نمىکنیم. فقط راهى را پیش گرفتهایم که امام سوم شیعیان پیش گرفت». (قیام جاودانه، محمدرضا حکیمی، ص۸۷)
گاندى پانصد میلیون نفر را حرکت داد. اسم امام حسین (ع) را هم برده است و تا یک مقطع زمانى، روز عاشورا در کشور هند، تعطیل رسمى بود. البته ما وقتى که در سمینار بین المللى هزارۀ ابن سینا در دهلى نو شرکت کردیم، مصادف بود با ایام عاشورا که فقط به همین کلام گاندى، تعطیل عمومى بود.
نگذاریم حوادث ما را بسازد
آرى، «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ» کمى فکر کنید، کمى بیندیشید. براى انسان هر لحظه امکان اندیشه نیست. این طور نیست که اولاد آدم هر کارى که مى کند، در هر لحظه بنشیند و اندیشه منطقى داشته باشد. اما در کارهای خود، مغز را آمادۀ فکر کنیم؛ یعنى این گونه نباشد که بگذاریم حوادث ما را بسازد. وقتى که خود را آماده کنیم، تا آن جا که قدرت داریم، با اندیشه و با فکر پیش برویم.
اى صاحب نظران علوم انسانى! شما مىخواهید درباره چه چیز بحث کنید؟ بشر در این جا چه قیافهاى را مىخواهد نشان دهد؟ و در آن جا چه قیافهاى مىخواهد، نشان دهد که مىگوید یا اباعبدالله، آیا مىگویى ما تو را رها کنیم برویم؟
امام حسین (ع) در شب عاشورا فرمود: هوا تاریک شده است، بروید. هر کسى دست یکى از اهل بیت مرا و اهل بیت خود را بگیرد و برود.
ما حق و حقیقت را مىبینیم
من خواهش مىکنم در این عبارات دقت کنید. یکى از اینها گفت: «یا اباعبدالله!، حتى اگر زندگانى ابدیت داشت و اصلاً مرگ نبود، ما پشت این چشمها شکوهى دیدهایم که نمىتوانیم تو را رها کنیم. کجا برویم؟ ما حق و حقیقت را مىبینیم».
واقعاً آنان بر زمان و دنیا سوار شدند و به فراسوى زمان قدم گذاشتند. کسى که با حقیقت در ارتباط است، براى او هزار سال و میلیارد سال عمر مطرح نیست. حقیقت، مافوق روز و شب و لذت و ألم است، که یاران امام حسین (ع) با یک دیدار به این حال رسیده بودند. آیا نباید ما درباره این ها بحث کنیم؟ ما باید بگوییم، که بشر این استعدادها و سرمایه ها را دارد.
به هرحال، گریهها و احساساتى که در این حادثه بسیار بزرگ به وجود مىآید، در جریان است؛ حتى در قلم خارجىها مشاهده مىشود؛ مثل پطروشفسکى استاد دانشگاه لنینگراد که درباره امام حسین (ع) و ایران و تاریخ اسلام کتابى دارد. (ترجمه آقاى کریم کشاورز).
امثال اینها با این که شاید اصلاً با دین سروکار ندارند، وقتى به امام حسین (ع) مىرسند، معلوم است که دستشان مىلرزد. یعنى در مقابل عظمتِ عجیبى قرار مىگیرند، با این که شاید اصلاً مذهب را قبول ندارند. اصلاً خیلى دور از این حرفها هستند، ولى این را صریح مىدانند که در درون امام حسین (ع) چه چیزى هست، در آن هنگام نیز قلم آنان مىگرید. در حقیقت، آدمى احساس مىکند که این قلم، اکنون در حال گریه است، اگرچه کار قلمى خودش را انجام مىدهد.
منبع:
منتخبی از سخنرانی علامه جعفری رحمة الله علیه، در شب هشتم محرم سال ۱۳۷۲ شمسی
کلمات کلیدی:
در محضر استاد امام حسین(محرم)